روز 23 شهریور مرد میانسالی به پلیس یکی از شهرهای جنوبی کشور مراجعه کرد و از ناپدید شدن دختر 14 سالهاش خبر داد. وی مدعی بود دخترش به نام فرشته برای خرید لوازم التحریر از خانه خارج شده و دیگر برنگشته است.
با شکایت پدر تحقیقات آغاز شد، در نخستین گام مأموران به سراغ کلانتریها و بیمارستانها رفتند اما هیچ رد و نشانی از وی بهدست نیامد. از آنجا که وضع مالی این خانواده متوسط بود و تماسی مبنی بر گروگانگیری نیز برقرار نشده بود کارآگاهان پیگیریهای خود را بر موضوع فرار دختر نوجوان از خانه متمرکز کردند.
بدین ترتیب به سراغ دوستان فرشته رفتند اما آنها پرده از واقعیتی تلخ برداشتند. دوستان وی مدعی شدند که دختر نوجوان مدتی است با پسری افغانستانی که در تهران ساکن است آشنا شده و با وی از طریق تلگرام ارتباط داشته است.
مطالب مرتبط : تجاوز خواستگار به دختر جوان
ادامه تحقیقات در پایتخت
با مشخص شدن این موضوع، تحقیقات ادامه یافت و کارآگاهان به سرنخهایی رسیدند که نشان میداد فرشته همان روزی که ناپدید شده به تهران آمده است. بدین ترتیب موضوع به پلیس پایتخت اعلام شد و به دستور بازپرس زمانی از شعبه ششم دادسرای امور جنایی ردیابیها برای یافتن دختر نوجوان در تهران ادامه یافت.تا اینکه یکی از دوستان فرشته در تماس با پلیس گفت: فرشته روز گذشته با من تماس گرفت و گفت که به همراه بابک – دوست افغانستانی اش- در خانهای نیمه ساز در ولنجک زندگی میکند. من هم با این ترفند که میخواهم به تهران بیایم آدرس محل سکونتش را گرفتم.
با این اطلاعات کارآگاهان به نشانی مورد نظر رفته و بابک و فرشته را دستگیر کردند اما وی مدعی شد همسر قانونی بابک است. پدر فرشته وقتی این حرف را از زبان دخترش شنید در حالی که از ناراحتی گریه میکرد، گفت: دوهفته شب و روز برای پیدا کردن دخترم خواب و خوراک نداشتم از ترس اینکه اتفاق بدی برایش افتاده باشد غصه میخوردم اما حالا دخترم میگوید که ازدواج کرده و با این پسر زندگی خوبی دارد.
قاضی پرونده دستور بازداشت بابک و اخراج او از کشور را صادر کرد.
مطالب مرتبط : راز های عجیب یک دختر 15 ساله مشهدی
گفتوگو با دختر فراری
سن و سالش کمتر از 14 سال نشان میدهد اما خودش مدعی است که امسال قرار بوده به کلاس دوازدهم برود. وی از ماجرای فرار از خانه گفت.
چگونه با این پسر آشنا شدی؟
در یک گروه تلگرامی او به من پیشنهاد دوستی داد. اول قرار نبود که با او دوست شوم. به خاطر نوع حرف زدنش با دوستانم مدام مسخرهاش میکردیم.
اما چند ماهی که گذشت عاشق او شدم. بعد از آن تماسهای تصویری ما آغاز شد اما تا زمانی که به تهران آمدم او را حضوری ندیده بودم.
چه شد که راهی تهران شدی؟
موضوع بابک را که به خانوادهام گفتم آنها مخالفت کردند. من هم که دیدم بدون او نمیتوانم زندگی کنم تصمیم گرفتم به تهران بروم و برای همیشه با او باشم.
نترسیدی که اتفاقی برایت رخ دهد؟
من عاشق بابک شده بودم.
عشق اینترنتی؟
نمی دانم.
بعد از آمدن به تهران چه کردی؟
بابک به راهآهن آمد و باهم به خانهای که در آنجا کار میکرد رفتیم. خانهای در حال ساخت که چندین کارگر دیگر هم آنجا بودند. فردای آن روز بابک مردی را به ساختمان آورد و با دادن 100 هزار تومان پول، ما را عقد کرد.
بعد از عقد تصمیم نداشتی با خانوادهات تماس بگیری؟
نه. میخواستم با بابک به کابل بروم و آنجا شناسنامه افغانستانی بگیریم و بعد به ایران برگردیم. اما باز هم دلم نمیخواست با خانوادهام در تماس باشم چرا که عاشق بابک بودم.
کمتر کسی را در ایران میتوان یافت که در گوشی تلفن همراهش تلگرام نصب نکرده باشد و از این پیامرسان استفاده نکند.
استفاده از این پیامرسان آسیبهایی همراه داشته است. اغفال و کلاهبرداری در این پیامرسان مهمترین جرایم چند ماه گذشته است. ماجرا به همین جا ختم نمیشود و در چند ماه گذشته تلگرام انگیزهای برای قتلها شده که این هفته سراغ جنایتهای تلگرامی رفتیم.
مطالب مرتبط : تجاوز گروهی به یک زن مطلقه
قتل پس از هک تلگرام مادر
همیشه تلگرام باعث قتل همسر نمیشود، گاهی هم باعث سوءظن فرزند به مادر میشود. مانند پسری که بعد از هک تلگرام مادرش، مردی را کشت. پسر 18 ساله که پس از قتل با چاقویی خونآلود خود را به ماموران تسلیم کرد در اعترافاتش گفت: «مقتول در سوپرمارکت محلمان مشغول به کار بود و خیلی وقت است که او را میشناختم تا این که چندی پیش متوجه شدم او در تلگرام با مادرم در ارتباط است. زمانی که از مادرم علت ارتباط با این مرد را سوال کردم، مادرم به من گفت که این جوان چندوقتی است که مزاحمش شده و در تلگرام برایش پیام میفرستد، اما من با این توضیحات مادرم قانع نشدم. ظهر روز حادثه من و مادرم در خانه بودیم. تلگرام مادرم را هک کرده و پیغامهای مقتول را خواندم. از شدت عصبانیت چاقویی را برداشتم و در خانه را به روی مادرم قفل کردم و به سمت مغازه مقتول رفتم. زمانی که به آنجا رسیدم با او درگیر شدم و با چاقو ضربهای به پهلوی او زدم، البته قصد نداشتم او را بکشم، فقط قصد ترساندن مقتول را داشتم.»