تیتربرتر؛ این حادثه واقعی و این تجربه موفق رو یک مادری در یک کلاسی تعریف میکرد. مادر میگفت، دختر ۱۶ سالهام که با دوستاش به بیرون از خانه رفته بودند شب خونه نیومد، سراغ دخترم رو از هر کجایی که فکر میکردیم گرفتیم ولی خبری از او نبود.
نگران و آشفته شب سخت و وحشتناکی رو سپری کردیم. صبح زنگ خانه به صدا در آمد دخترم پشت در بود. وقتی دخترم رو دیدم به دخترم گفتم، قبل از اینکه بخوای کلمهای حرف بزنی میخوام یک چیزی بهت بگم. جدا از هر اتفاقی که افتاده و هر دلیلی که باعث شده دیشب خونه نیای. تو دختر عزیز من هستی و من عاشقانه تو رو دوست دارم و کنارتم و ازت حمایت میکنم.
میگه، دخترم خودش رو در آغوش من انداخت و در حالی که گریه میکرد گفتش؛ مامان منو ببخش، مامان دیشب خونه دوستم الهه بودیم جلو تلویزیون خوابمون برد.میگه یه آقایی از ته کلاس بلند شد و گفت خانم محترم شما هم باور کردید که کل ماجرا همین بوده؟ و دختر تون دروغ نگفته؟ از اینجای داستان به بعد خیلی آموزنده است؛
جوابی که این خانم به اون آقا داد، اون آقا توی افق محو شد. مادر گفت من میدونستم که شاید این همه حقیقت نباشه، همه ماجرا نباشه. اما چیزی که اون لحظه فکر کردم این بود که امکان داره که دختر من در اثر اشتباه توی دردسر بزرگی افتاده باشه نیاز به کمک داشته باشه، نیاز به حمایت داشته باشه، نیاز به همدلی و درک داشته باشه.
باور کردن یا باور نکردن من اشتباه دخترم رو پاک نمیکنه، اشتباه احتمالی اون رو پاک نمیکنه، کاریه که شده، اشتباهیه که اتفاق افتاده. خشم و عصبانیت و عکسالعمل من، اون اشتباه رو پاک نمیکنه، فقط در او ایجاد ناامنی میکنه و ارتباط من رو با او قطع میکنه، و چون ارتباط تنها و تنها و تنها ابزار من، برای کمک و اثرگذاری به دخترم هستش، باید ارتباطم رو با او رو حفظ میکردم. و نباید اون لحظه خاص عکسالعمل خاصی از خودم نشون میدادم که بعداً پشیمون بشم. ولی بعد از اون لحظه باید موضوع رو به طور دقیق بررسی و چارهاندیشی میکردم.
پدر مادر گرامی در زمانهای بحرانی و زمانهایی که مسائل و مشکلات و بحرانهایی برای خانواده مون پیش میاد، باید بچهها رو درک کنیم و خدایی نکرده با رفتارهای تکانشی و هیجانی باعث بروز رفتارهای اشتباه و خدایی نکرده حادثهای بدتر نشیم. و ارتباط مون رو با بچهها رو قطع نکنیم.یادمون باشه که ارتباط تنها ابزاریه که ما برای کمک و اثرگذاری به بچهها در اختیار داریم.
نکته خیلی مهم:
این مادر قدرتمند و دانا، اون لحظه خودش رو به تغافل زد
تغافل یعنی چشم پوشی
(تغافل به معنی بخشش نیست)
در اون لحظه خاص و بحرانی بهترین عکس العمل رو نشون داد، ولی مطمئنا بعدش موضوع رو به دقت بررسی میکنه و دنبال حل مسئله میگرده و حتما از یک مشاور متخصص کمک میگیره.
نکات مهم
۱- این یک تکنیک یکی از صدها تکنیک تربیت فرزند هستش
(البته یک تکنیک عالی و کاربردی)
۲- تربیت فرزند از قبل تولد فرزند شروع میشه
۳- رفتار والدین، بزرگترین ویترین الگو برداری برای بچه ها هستش.
۴- بیش از نود درصد از شخصیت بچه ها، تا سن هفت سالگی شکل میگیره.
(تا می تونیم باید قبل از هفت سالگی برای تربیت بچه ها انرژی بذاریم)
۵- تربیت بچه ها با همدیگه فرق داره
(نمی تونیم همه فرزندان مون رو با یک روش تربیت کنیم. چون ممکنه تیپ های شخصیتی بچه ها با هم متفاوت باشه)
۶- باید بپذیریم تربیت بعضی از تیپ های شخصیتی از بقیه سخت تر هستش.
مثلا تربیت بچه آرس و آفرودیت نسبت به بقیه تیپ های شخصیتی سخت تر هستش.
(شخصیت شناسی از مکتب ارزشمند یونگ)
اصل تغافل در تربیت فرزند
تغافل (چشم پوشی)
مثلاً اگر سیگار دست بچه ات دیدی اون لحظه خودتو به تغافل بزن، انگار ندیدی، ولی بعدش با دقت موضوع رو بررسی کن.
یا اگر عمل زشت و غیر اخلاقی از بچه ات دیدی خودتو به تقافل بزن تا قبح بین تون از بین نره چ،
ولی بعدش موضوع رو به دقت بررسی کن.
دکتر رضا همایونی / مدرس مهارتهای زندگی
برای دیدن ویدیو بیشتر از دکتر رضا همایونی به آدرس های زیر مراجعه کنید.
پیج اینستاگرام
@rezahomayouni.dr
کانال تلگرام
@rezahomayouni
کانال یوتیوب
dr.reza homayouni
سایت
Www.rezahomayouni.com