به گزارش تیتربرتر؛ در دوره انتخابات ریاست جمهوری 1400 و سپس پس از رای اعتماد مجلس به وزرای دولت سیزدهم در این مدت بارها از سوی دولت و وزرای اقتصادی وعده های مبنی بر حل مشکل بورس داده شد که تاکنون با بررسی کارشناسان عملی نشده است و به این موضوع معترض اند.
آقای رئیسی به جای ورزشگاه آزادی به ملاصدرا برود!
مجید مرادی کارشناس سرمایه نوشت: اعلام شد ابراهیم رئیسی قرار است هفتم بهمن ماه به ورزشگاه آزادی برود تا شاهد فوتبال تیم های ملی ایران و عراق باشد. خوب است مشاوران ایشان که تاکنون نقش مهمی در رفتارها و گفتارهای ایشان نداشته اند به ایشان یادآوری کنند تیم ملی فوتبال تا همین الان صعود خود را به جام جهانی تقریبا مسجل کرده و احتمال صعود نکردنش از احتمال صعود کردن شاخص بورس بسیار کمتر است.
بورس اوراق بهادار در چهارماه اخیر سقوط وحشتناکی را شاهد بود که تنها ناشی از غیرمترقبه بودن رفتارها و تصمیمات دولت رئیسی است. فعالان بازار هنوز حداقل اعتماد مورد انتظار به اوضاع آینده بورس را ندارند و خطابه ها و وعده های وزیر اقتصاد هم تنها برای ساعت هایی مُسکن بازار بود.
مشکل بازار بورس در دولت است. در تصمیماتی که برای دلار کالاهای راهبردی و نرخ سوخت شرکت ها گرفته می شود، در تصمیمات یکسویه و تحمیلی ای که برای نرخ فروش محصولات شرکت های بورسی گرفته می شود و در انتصاب مدیران بی تجربه ای مانند علی علی عسگری به مدیرعاملی شرکت های بورسی.
بنابر این نیازی به رفتن به ورزشگاه آزادی نیست چون صعود تیم ملی قطعی است همان گونه که سقوط بازار بورس تاکنون قطعی شده و سهامداری و سهام نداری چندان فرقی ندارند. باید به بازار بورس در خیابان ملاصدرا سری بزنید.اصلا آقای رئیسی می داند شاخص یعنی چه؟ می داند قیمت گذاری اجباری و بی ثباتی و توقع ناپذیری تصمیمات دولت چه بلایی بر سر بازار آورده است؟
به فکر صعود تیم فوتبال نباشید به فکر سقوط بازار بورس باشید. در این شش ماهه دولت شما ارزش سهام مهم ترین شرکت های بورسی از چهل تا شصت درصد کاهش یافته است. حمایت از بازار بورس یعنی همین!
چرا بورس در اولویت نیست؟
محسن عباسی کارشناس بازار سرمایه نوشت:
بورسی که در زمان انتخابات اولویت اول بود حالا اصلا جایی در بین اولویتها ندارد و معلوم نیست اصلا اولویت به حساب بیاید یا نه!
بورس یکی از کانالهای ایجاد شفافیت و توزیع عادلانهی ثروت در بین عموم جامعه است که اتفاقا نه با دیدگاه سرمایهداری در تضاد است و نه با دیدگاه سوسیالیستی و حتی کومونیستی!
هر کسی برداشت خودش از اقتصاد سیاسی را در بورس پیاده میکند و خمیرمایهی آن را مطابق با پارادایم اقتصادی حاکم بر کشورش توسعه میدهد.
به همین خاطر است که هم چین بورس دارد هم آمریکا ! و حالا به خاطر کارکردهای مشترک بورس در بسیاری کشورها دیگر کل بازارهای اقتصادی دنیا در هم تنیده شده اند و سرمایهگذاریها در مقیاس جهانی صورت میگیرد.
در کشور ما، بورس ما هم به تبعیت از سایر بازارهای مالی و سرمایهگذاریمان یک آش شلهقلمکار شده است. همه چی داخلش پیدا میشود. نرخ خوراک مرتبط با گاز اروپا، قرعه کشی خرید خودروی بی کیفیت، چندین نرخ ارز در بازار و صورتهای مالی شرکتها، مازوت سیمانیها، قطع برق فولادیها، انواع و اقسام فرمولهای من درآوردی برای قیمت فولاد و ....
خب فکر میکنید این وضعیت شترگاو پلنگی از کجا نشات میگیرد؟ بله درست است از بلاتکلیفی کل اقتصاد کشور که ان هم متاثر از نوع نگاه سیاسی به اقتصاد است.
ما با یک تعارض فکری در خصوص بازار آزاد و اقتصاد روبرو هستیم. جاهایی به دنبال اقتصاد سوسیالیستی و برابری اجتماعی و اقتصاد کوپنی میرویم و شعار حمایت از اقشار محروم را سر میدهیم و در بخشی دیگر به دنبال توسعه از طریق سرمایهگذاری و جذب سرمایه و در نتیجه آزادسازی نرخ ها و بازار رقابت کامل و ... هستیم. این تعارض باعث فشار به صنایع و شرکتها میشود تا قیمتها را بالا نبرند و وعده های برابری اجتماعی مثلا محقق شود. اینکار باعث ایجاد رانت و بازار چند نرخی و در نهایت فساد میشود و عرضه و تقاصای عادی را هم تحت تاثیر قرار میدهد و در نهایت قیمتها به چند برابر قیمت عادلانه میرسد. نمونهاش را در صنعت خودرو و لوازم برقی و ... شاهدیم.
- قیمت خودروی خارجی ۵ برابر قیمت جهانی
- قیمت خودروی بی کیفیت داخلی در بازار چند برابر قیمت عادلانه
- قرعه کشی خودرو جهت توزیع رانت
- و در نهایت زیان خودروساز و واکنش منفی بازار سرمایه.
در سایر صنایع فلزات و پتروشیمی و .. هم وضع همین است.
راه حل مشکل بورس چیست؟
مشکل این است که ما هیچ الگویی برای رشد و توسعه نداریم و چون در حال مصرف و حیف و میل منابع هستیم و این منابع هنوز تمام نشده است بحران را حس نمیکنیم و ضرورتی هم برای داشتن،الگو نمیبینیم!
بورس آیینهی تمام نمای اقتصاد کشور است. کدام بخش اقتصاد ما الان سرو سامان دارد که بورس داشته باشد! مصوبهی ۱۰ بندی که هیچ، ۱۰۰ بندی هم باشد دردی دوا نمیکند. تمام این رشدهای سالهای اخیر بورس صرفا با موتور تورم اتفاق افتاده است و سهام بورسی سعی کرده اند ارزش خود را با تورم به روز کنند. متاسفانه بقیه برنامه و ژستها و وعدههای حرکت به سمت بازار محوری همگی پوچ و عوامفریبی بودند!
ما برای توسعه هیچ الگو و مدلی نداریم. تنها الگوی رشد و توسعه، الگوی رشد و توسعهی چند ده هزار مدیر مفتخور است که اوضاع اقتصادی کشور را فقط با حساب بانکی خودشان میسنجند و بخش عمدهی بودجه را صرف پیشبرد پروژه های رانتی و .. میکنند. همین میشود که ابربدهکاران بانکی و رشوهبگیران در همهی سازمانها و شرکتها و ادارات مانند قارچ سبز شده اند.
اقتصاد ایران بدون الگوی توسعه، بدون برنامهای برای رشد و صرفا برای گذران امور جاری طراحی شده است و به همین علت است که مکررا قوانین و مقرراتش تغییر میکند و هیچ چشم انداز بلند مدتی وجود ندارد.
با خروج سرمایه از کشور، سالهای سختی در انتظار دولت و مردم است و متاسفانه گوش هیچکس بدهکار نیست...
مطالب مرتبط:
اقتصاد با ارزهای دیجیتال
روند جهانی سرمایهگذاری در بخشهای جدید به قدری قوی است که نهادهای ناظر و دولتها را هم کنار زده و حالا محدود به هیچ مرز جغرافیایی هم نیست. سرمایههای عظیمی از کشورهای جهان به ارزهای دیجیتال سرازیر شده است به طوریکه نسبت ارزش بازار کریپتوکارنسی نسبت به بازار سرمایه در همه جای دنیا در حال افزایش است. اگرچه این نسبت در امریکا و کشورهای بزرگ هنوز کوچک است اما برای کشورهای جهان سوم و اقتصادهای ضعیف و شکننده مانند کشور ما این نسبت بسیار نگران کننده است. اگرچه امار درست و دقیقی از سرمایهگذاری ایرانیان در رمزارزها در دسترس نیست اما رکودی که در همهی بازارها رخنه کرده،است نشان میدهد بخش عمده ای از پول ایرانیان صرف سرمایهگذاری در ارزهای دیجیتال و خرید خانه در ترکیه شده است. عملکرد ضعیف دولتمردان در مدیریت بازارها و تعلل در هدایت نقدینگی به بازار سرمایه باعث خروج بی سابقهی ارز از کشور شده است. زنگ خطری که حالا میتوان گفت زنگ بحران است...
مدیران اقتصادی فعلا در خواب خرگوشی هستند و نمیدانند چه بر سر اقتصاد کشور امده است و فکر میکنند همچون سالهای گذشته میتوانند نقدینگی را در بازارهای داخلی مدیریت کنند غافل از اینکه گزینههای خارجی ثروت ایرانیان را بلعیدهاند.
در واقع بورس اولویت دولت نیست و حالا دیگر اولویت مردم هم نیست.
اقتصادهای ضعیف دنیا و کشورهایی مانند ما که اعتماد عمومی نیز در انها افول کرده است یکی از شکنندهترین شکل سالهای اخیر را به خود گرفته اند. این خروج گستردهی پول به مرور اثرات خود را در اقتصاد کشور نشان خواهد داد و روزی خواهد رسید که با چراغی در دست باید به دنبال سرمایهگذار داخلی باشیم. اقتصاد ما این بار نه به خاطر تحریمها که به خاطر عدم سرمایهگذاری جدید متلاشی خواهد شد. ما از دورن در حال پوسیدنیم و خون تازه ای در رگهای اقتصاد، سرمایهگذاری نخواهد شد.
در حالیکه باید به دنبال جذاب کردن بازارهای سرمایهگذاری برای حفظ سرمایه در کشور باشیم با انواع و اقسام برنامه های متناقض در حال فراری دادن باقیماندهی سرمایه به خارج از کشور هستیم!
خروج گستردهی پول از بازار سرمایه کم کم به سایر بازارها خواهد رسید. وقتی بورس در اولویت نباشد مسکن و خودرو هم نخواهد بود. کم کم فشار فروش به بازارهای دیگر هم وارد خواهد شد و رکود بلند مدتتری را شاهد خواهیم بود.
به جای رسیدگی به این بحران، مجلس و دولت پیگیر تشدید مالیات بر عایدی سرمایه هستند که باعث خروج گستردهتر نقدینگی از کشور و تعمیق رکود خواهد شد.
واقعا چه خدمتی به سرمایهگذاران ارائه شده که در قبال آن مالیات قرار است دریافت شود؟
این مالیات، مالیات بر تورمی است که خود دولت آن را ایجاد کرده است. هر کنشی یک واکنش دارد شما فکر میکنید سرمایهگذاران منتظر میمانند که دولت برای دریافت مالیات کلان به سراغ انها بیاید؟
اقتصاد ایران به نظر من دیگر در لبهی پرتگاه نیست، حالا دیگر در حال سقوط است. بی اعتنایی دولت به بازار سرمایه، جذابیت رمزارزها و لیر ارزان و خرید خانه در ترکیه عواملی هستند که هم از داخل باعث فراری دادن نقدینگی شده اند و هم از خارج باعث جذب نقدینگی شده اند.
بهتر است تیتر مطلب را اصلاح کنم، اقتصاد ایران دیگر اولویت سرمایهگذاران نیست و ظاهرا اولویت دولت هم نیست ...
در پایان باید ببینیم تدبیر دولت سیزدهم برای رهایی از شرایط بد اقتصادی و حل نقاط ضعف بورس چگونه به سرمنزل خود خواهد رساند.
آنچه دیگران می خوانند:
گردآورنده: علی اکبر رضایی