به گزارش تیتربرتر، در سالهای اخیر نرخ تولد در تمام جهان رو به کاهش است و اگر اقدامی برای برطرف کردن این معضل نشود ممکن است فاجعه ای جهانی رخ دهد.
در سراسر جهان بسیاری از کشورها در حال کاهش زاد و ولد هستند، پدیدهای که منجر به کاهش نیروی کار میشود تا بتواند از جمعیت سالخورده حمایت کند.
با این حال، دلایل دقیق این روند و همچنین تلاش دولتها برای معکوس کردن آن، بسته به شرایط یک کشور متفاوت است.
5 کشور که کاهش فراوانی در زاد و ولد دارند
در اینجا پنج کشور با بیشترین نرخ کاهش زاد و ولد و کارهایی که برای رفع آن انجام میدهند را مشاهده میکنید:
۱. چین
چین برای کاهش سرعت رشد جمعیت در دهه ۱۹۷۰، سیاست یک کودکی را اجرا کرد؛ این سیاست تا حدودی در سال ۲۰۱۵ برداشته شد، هرچند آمار نشان میدهد که تاکنون نیز کم و بیش ادامه داشته است، اما همین موضوع و خودداری خانوادههای چین از فرزندآوری منجر به بحران کاهش زاد و ولد در این کشور شد.
طبق دفتر ملی آمار چین، سال ۲۰۱۹ کمترین میزان تولد در چین از زمان تأسیس جمهوری خلق در سال ۱۹۴۹ بود.
۲. ایتالیا
ایتالیا یکی از پایینترین نرخهای باروری در اتحادیه اروپا را دارد، به طور متوسط ۱.۳ کودک در هر زن که پایینتر از میانگین ۱.۵۹ در اروپاست؛ (برای حفظ جمعیت خود، یک کشور به ازای هر زن حداقل ۲/۱ فرزند نیاز دارد) ؛دولت ایتالیا مانند سایر کشورهای اروپایی برای تشویق فرزندآوری به شهروندان خود انگیزههای مالی ارائه داده است. اما به نظر می رسد پرداخت نقدی تقریبا ۹۰۰ دلار برای هر کودک که در سال ۲۰۱۵ راه اندازی شده، کافی نبوده است.
۳. ژاپن
براساس برآوردهای وزارت رفاه این کشور، سال گذشته کمتر از یک میلیون نوزاد در ژاپن متولد شدند.
براساس گزارش The Straits Times، این تغییر نسبت به سال قبل ۵.۹ درصد کاهش داشته و یکی از کمترین میزان ثبت از زمان شروع کشور به جمع آوری دادهها در سال ۱۸۹۹ است.
۴. روسیه
از سال ۱۹۹۹ ، میزان تولد روسیه از ۱.۱۶ کودک در هر زن به ۱.۴۸ سال افزایش یافته است. گرچه قابل توجه است، اما سطح برای حفظ جمعیت کافی نیست؛ بی بی سی گزارش داد، ولادیمیر پوتین ،رئیس جمهور پیشنهاد مزایای زایمان و وعدههای غذایی رایگان مدرسه را برای چهار سال اول مدرسه ارائه داده است.
۵. اسپانیا
طبق اعلام مؤسسه ملی آمار کشور، اسپانیا در شش ماه اول سال ۲۰۱۹ کمترین میزان تولد خود را از اوایل دهه ۱۹۴۰ به ثبت رسانده است. در سال ۲۰۱۸ ، این کشور کمتر از ۳۷۳۰۰۰ تولد ثبت کرده است که کمترین تعداد در تقریباً دو دهه است.
نظر گری بکر درباره دلایل کاهش نرخ تولد در جهان
معرفی گری بکر
گری بکر (به انگلیسی: Gary Becker)، اقتصاددان آمریکایی زادهٔ ۲ دسامبر ۱۹۳۰ میلادی در پوتسویل، پنسیلوانیا است. بکر را برای پیگرفتن راهبردهای جدید اقتصادی و تعمیم نظریههای اقتصادی بر مشکلات اجتماعی که معمولاً در اقتصاد مطالعه نمیشود میشناسند که موجب گشایش شاخههای جدید از اقتصاد مانند اقصاد جرم و مجازات، اقتصاد اعتیاد، اقتصاد خانواده، نظریه سرمایه انسانی و اقتصاد تبعیض شدهاست.
بیشتربخوانید: ایرانیان بیشتر متولد چه ماهی هستند؟
بکر از تأثیرگذارترین و خلاقترین اقتصاددانان اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم بهشمار میآید
همین چند سال پیش یعنی در شروع قرن جدید بود که جمعیتنگاران و سایرین پیشبینی رشد سریع در جمعیت جهان به بیش از ۱۱ میلیارد نفر را برای سال ۲۰۵۰ میکردند؛ اما کاهش سریع باروری در بسیاری از کشورها مدتها است که این پیشبینیها را منسوخ و کهنه ساخته است. پیشبینیهای جمعیت اکنون میزان باروری آینده بسیار پایینتری را فرض میگیرند؛ اما حتی اجماع کنونی که جمعیت جهان به حدود ۵/۹ میلیارد نفر در میانه این قرن خواهد رسید، با توجه به کاهش سریع نرخ باروری در کشورهای فقیرتر بسیار بالا به نظر میرسد.
بحثهای فزایندهای در بیشتر کشورهای با باروری پایین درباره پیامدهای منفی تعداد نیروی جوان کمتر درگرفته است و دورنمایی از جمعیت در حال کاهش داریم که در کشورهایی مثل آلمان، ژاپن، روسیه و چندین کشور دیگر با میزان مهاجرت پایین به واقعیت تبدیل شده است. در کشورهای ثروتمندتر، درآمد بازنشستگی و مراقبت پزشکی سالمندان عمدتا از محل مالیات و حق بیمه بر جمعیت جوانتر در سن کار تامین میشود. نرخ تولد پایین سرانجام منجر به تعداد کمتر مردان و زنان در سن کار میشود؛ بنابراین پایه مالیاتی کوچکتری برای تامین پرداختهای تامین اجتماعی وجود خواهد داشت؛ مگر اینکه بچههای کمتر به دنیا آمده سرمایهگذاری به حد کافی زیاد در تحصیلات و سایر سرمایه انسانی کرده باشند.
اگرچه مشکلات بالقوه برای تامین مالی مستمری بازنشستگی بیشترین توجه را دریافت کردند، سایر اثرات منفی نرخ پایین زاد و ولد شاید به همین اندازه مهم یا حتی مهمتر باشند. باروری پایین باعث کاهش نرخ نوآوری علمی و سایر نوآوریها میشود؛ چون نوآوریها عمدتا توسط جوانان انجام میشود. کسانی که جوان هستند نیز معمولا انطباقپذیری بیشتری با شرایط جدید دارند که مشخص میشود چرا صنایع جدید، مثل بنگاههای جدید فناوری پیشرفته، معمولا نیروی کار جوان استخدام میکنند که هنوز پایبند به صنایع پیرتر و روبه افول نشدند.
اکثریت کشورهای جهان طی ۲۵۰ سال گذشته، جمعیت روبه رشدی داشتند که باعث شد تا جمعیت جهان با نرخهای رشدی که سابقه نداشته است، افزایش یابد. در عین حال از زمانی که مالتوس کتاب مهم خویش درباره اثرات زیانبار رشد جمعیت بر درآمد را نوشت، هر گروهی به مخالفت با باروری بالا و جمعیت زیاد پرداخت و نتیجه گرفت برای تامین غذای جهان، سطح زندگی و محیط زیست شامل آلودگی محلی و جهانی بد است.
بیشتربخوانید: نگاهی به وضعیت آمار طلاق و ازدواج در کشور
اما این اثرات منفی احتمالی از جمعیت زیادتر، باید در برابر منافع محسوس جمعیت بیشتر سنجیده شود. این منافع شامل تعداد بیشتر جوانانی است که همان طور که در بالا ذکر شد، احتمال بیشتری میرود نوآوری کنند؛ از قبیل یافتن روشهای کارآتر برای تولید مواد غذایی و حقوق مستمری به زنان و مردان بازنشسته را بپردازند. جمعیت بیشتر همچنین تقاضا برای داروهای جدید، نرمافزار، شبکهبندی اجتماعی و سایر نوآوریهایی را که بازدهی فزاینده به مقیاس تقاضا دارند، افزایش میدهد.
تردیدی نیست که اگر نرخ بالاتر زاد و ولد به کاهش سطح تحصیلات و سایر سرمایهگذاریها در نیروی انسانی به ازای هر بچه منجر شود، آنها شاید به درآمد سرانه پایینتر و نه بالاتر جامعه بینجامد. ترس مالتوس از درآمد سرانه پایینتر بود که مخالفت قوی وی با نرخ بالای زاد و ولد را تبیین میکند، اما رشد سریع جمعیت جهان طی ۲۵۰ سال گذشته، با درآمد سرانه غیرمنتظره بالا در همه جای جهان همراه شده است. اثرات منفی جمعیت بیشتر که مالتوس مطرح کرد هر چه باشد، آنها تحت تاثیر عواملی هستند که درآمدهای سرانه را بالا برده است، شامل مزایای بازدهیهای افزایشی و سایر مزایای ناشی از داشتن جمعیت بیشتر.
چین به شدت در حال بررسی است که سیاست «یک فرزندی» خود را تعدیل کرده یا کاملا کنار بگذارد؛ چون اثرات آن بر تعداد جوانان و کاهش جمعیت را مشاهده کرده است. فرانسه از مدتی پیش یک نظام گران و دست و دلبازانه پشتیبانی مالی برای خانوادههایی ایجاد کرد که دو فرزند یا بیشتر دارند. آلمان، ژاپن، کره جنوبی، روسیه و سایر کشورها در حال بحث و برخیاوقات اجرای برنامههای مشابه پشتیبانی از تعداد بچه بیشتر هستند.
اینکه آیا پرداخت یارانه توجیه دارد بستگی به این دارد که آیا منافع تولد بچه و جمعیت بیشتر، شامل مزایای داشتن بچه برای خانوادهها، از هزینه تشویق به زاد و ولد از قبیل هزینه وارده به بودجه دولت در برنامه حمایت از کودکان، خسارات بالقوه محیط زیستی و غیر آن بیشتر باشد. حتی اگر آنطور که من با قاطعیت باور دارم، در مجموع جمعیت بیشتر در جهان امروزی مزایای بیشتری از هزینهها دارد، باید تشخیص دهیم که برنامهها برای تشویق به زاد و ولد، جدای از صرفا پایان دادن به سیاستهای سرکوبگرانه زاد و ولد مثل سیاست تنظیم خانواده یک بچهای در چین، پرهزینه هستند.
برای مثال جهت از بین بردن شکاف بین نرخ باروری کل حدود ۴/۱ و میزان باروری جایگزینی ۱/۲ نیازمند ۲۵ درصد افزایش در تعداد تولدها است. در عین حال چنین افزایشی در باروری با هیچ نوع برنامه یارانهدهی باروری در گذشته حتی گرانترین آنها به دست نیامده است؛ چون بزرگ کردن بچهها برحسب پول، زمان و انرژی والدین بسیار پرهزینه است. رشد معمولیتر ۱۰ تا ۱۵ درصدی در باروری شاید با برنامههای گران و دست و دلبازانه مثل مورد فرانسه به دست آمدنی باشد. ممکن است تحلیل کامل هزینه و فایده نشان دهد که چنین برنامهای تضمین شده است؛ اما هنوز تصمیم قاطعی در این زمینه گرفته نشده است.