هر ساله با نزدیک شدن به هفته دفاع مقدس، رسانه ملی مجموعههای تلویزیونی با حال و هوای جبهه جنگ و خاطرات دفاع مقدس را در جدول پخش خود قرار می دهد امسال هم رسانه ملی از این قضیه مستثنا نبوده است.
رسانه ملی در جهت حفظ ارزشهای دفاع مقدس و آشنایی نسل جوان با این دوره مهم تاریخی، ساخت سریالهایی درباره جنگ تحمیلی، مقدمات و تبعات آن را در دستور کار دارد و در حالی که تصور میشود، گفتنیهای جنگ تحمیلی گفته شده و قصهها و روایتهایش به تکرار رسیده، هربار قصهای تازه از این دوره تاریخی در قالبی متفاوت برای مخاطبان نسلها و دورههای مختلف به نمایش درآمده است.
آثاری با قصه تازه اما فراموش شده
سریالهایی مانند «خوشرکاب» و «بهترین تابستان من» از جمله سریالهای طنز تلویزیون در ارتباط با دفاع مقدس هستند.
علی شاهحاتمی، کارگردان سریال خوشرکاب، قالبهای تازه برای قصههای جنگی را یکی از شیوههای ارائه قصههای تازهتر درباره دفاع مقدس میداند
دور شدن از سالهای دفاع مقدس و گذر زمان، به تناسب شرایط جامعه فرصتهای تازهای برای پرداختن به آن دوران ایجاد میکند؛ همچنان که سریالی مانند «وضعیت سفید» با زاویهای تازه و در دل یک داستان خانوادگی، دوران دفاع مقدس را روایت کرد، در دیگر برنامههای تلویزیونی هم اتفاقات تازهای رخ داده است.
طی یکی دو سال اخیر تلویزیون رویکرد متفاوتی به هشت سال دفاع مقدس داشته و ناگفتههای آن را مدنظر قرار داده است. ازجمله آثاری که با این نگاه ساخته شده است میتوان به مستند «استخوان لای زخم» ساخته محمدحسین مهدویان، برنامههای طنز «لبخند صلواتی» و «خاطرات سنگر» اشاره کرد یا برنامه «ناگفتهها» که به مسائل پشت پرده و زوایای پنهان جنگ هشت ساله علیه ایران اختصاص داشت یا حتی برنامه «سطرهای ناخوانده» که فرصتی فراهم آورد تا چند نویسنده و پژوهشگر جوان به عنوان نسل بعد از جنگ، مردان جنگ را درباره چرایی و چگونگی ورود به جنگ هشت ساله و مدیریت آن مورد پرسش قرار دهند.
مطالب مرتبط : ناگفتههای بازار موسیقی در دوران جنگ/ آثاری که گمنام تولید شدند
بهترین سریال های حوزه دفاع مقدس از دیگاه مردم
لیست زیر ماندگارترین آثار تلویزیونی دفاع مقدس که هنوز هم بسیاری با آنها خاطر دارند.
گل پامچال
اولین سریالی که به شکل مستقل درباره جنگ روی آنتن شبکه یک رفت، سریال «گل پامچال» بود. این سریال با نام ابتدایی «گل مینا» از روزهای پایانی جنگ در کلاردشت به کارگردانی محمدعلی طالبی کلید خورد؛ سریالی که تولیدش سه سال طول کشید و در نیمه دوم سال ۷۰ روی آنتن رفت. سوای طرح اولیه سریال که برگرفته از کتاب «مادر» اثر لیوبا ورونکوا بود، «گل پامچال» با داستان پرافت و خیز و موسیقی به یاد ماندنی محمدرضا علیقلی توانست قصه دختری به نام لیلا را روایت کند که در روز سیویک شهریور ۵۹ زندگیاش را از دست میدهد. او برای یافتن برادرش شبیر به اهواز و بعد تهران سفر میکند و بعد به همراه یکی از اقوامش عموابراهیم (داود رشیدی) به شمال میرود. کامبوزیا پرتوی نویسندگی این سریال را در کنار محمد حاتمی (مدیر تولید سریال و مدیر وقت گروه شاهد) انجام داد حضور بازیگرانی چون فاطمه معتمدآریا، تانیا جوهری، حمید جبلی، رضا بابک و کیومرث ملکمطیعی در کنار ستاره جعفری بازیگر نقش لیلا تا مدتها قصه این سریال را در روزگاری که تلویزیون سریالی را با این محتوا نساخته بود، در یادها نگه داشت، چراکه نقش جنگ در زندگی مردم، همیاری مردم در پذیرایی از آوارگان جنگ و نوعدوستی و عطوفت انسانی مهمترین پیام این سریال بود.
آتش در خرمن
سال ۶۸ وقتی حسین فتاحی نویسنده کتاب «آتش در خرمن» جایزه کتاب برگزیده سال را دریافت میکرد، خیلیها به این فکر میکردند که سوژه نوجوانان و جنگ میتواند قابلیتهای تصویری فراوانی داشته باشد. محمدرضا سرهنگی خیلی سریع این پیشنهاد را به نویسنده داد و فیلمنامه زیبایی از این رمان نوشته شد و سازمان سینمایی سبحان به همراه شبکه دو مالک سینمایی و نسخه تلویزیونی این اثر شدند و این سریال در هفت قسمت چهل دقیقهای در سال ۷۲ روی آنتن شبکه دو رفت. سعید حاجمیری کارگردان، کمال تبریزی فیلمبردار و مهدی ارگانی مدیر تولید این سریال بودند بازیگرانی چون حسین یاری، لفته حیدری و سهامه جوهری این قصه را روایت کردند؛ قصه رحمان، چوپان گاومیشهای طالب ارباب روستای مالکیه که مجبور است به خاطر ورود عراقیها به روستا آنجا را ترک کند. اما طالب و رحمان اسیر عراقیها میشوند و جاسب رعیت طالب با دشواری آنها را نجات میدهد. سریال «آتش در خرمن» به خاطر ظرافت و حساسیتی که در پرداخت دو مقوله کودک و جنگ داشت و جسارتی که در پرداخت به این موضوع داشت، سریالی موفق بود؛ ضمن اینکه داستان سریال که سرشار از مفاهیم و لحظههای متنوع بود با تصویرهای زیبا و لطیف سعی داشت برای کودکان جذاب و آموزنده و در عین حال به دور از خشونت باشد.
نبردی دیگر
این سریال در سال ۷۳ بر اساس طرح آمادهای به قلم کاویانی در گروه جنگ شبکه یک ساخته شد. عبدالله باکیده کارگردان این سریال سیزده قسمتی که تا آن زمان دو فیلم سینمایی «پوتین» و «صلیب طلایی» را در سینما کارگردانی کرده بود، قصه این سریال را با بازیگرانی چون اکبر سنگی، غلامرضا علیاکبری، شاهد احمدلو، حسین خانیبیک و مهدی فقیه و… به تصویر کشید. مشعل یکی از افسران استخبارات عراق است که به اردوگاه مفقودان میآید تا حاجرسول رستگاری را پیدا کند. حاجرسول فرماندهای ایرانی است که در عملیات چزابه نصف صورت مشعل را با آرپیجی سوزانده است و او حالا در پی انتقام است.
«نبردی دیگر» در زمان پخش خود به دلیل مستند بودن داستان سریال که بر اساس چندین کتاب، خاطره و گفتوگوی حضوری و تلفنی نگاشته شده بود، مورد توجه قرار گرفت. با این حال این ساخته مجید مولایی کاملاً رنگ و بوی سریالهای جنگی اکشن و حماسی را داشت و مخاطب را با صحنههای اکشن راضی نگه میداشت.
مطالب مرتبط : نقد و بررسی سینمای دفاع مقدس
سفر به چزابه
پس از پایان جنگ بدیهی بود که آثار متنوعی جنگ را به تصویر بکشند؛ آثاری که گاه بوی نقد و چالش نیز داشت. بدیهی است که این نگاه میتوانست ما را در اثبات حقانیتمان در جنگ استوارتر کند، با این حال به شکل معدودی میتوان از این نوع آثار انتقادی سراغ گرفت. شاید در این میان «سفر به چزابه» اثر زندهیاد رسول ملاقلیپور چالشبرانگیزترین تصاویر را برگزیده بود که در نهایت در تلویزیون به نمایش درآمد.
ملاقلیپور ساخت این فیلم ـ مجموعه را از سال ۷۳ آغاز کرد و در نهایت در سال ۷۶ آن را به تلویزیون و سینما سپرد. «سفر به چزابه» عنوان مجموعهای بود که بر اساس دو فیلم «سفر به چزابه» و «نجاتیافتگان» ساخته شد.
سریال داستان گروهی گردشگر بود که به مناطق جنگی میروند و هر یک از آنها از زمان جنگ داستانی در ذهن دارند. یکی از آنها کارگردان فیلمی جنگی است که با آهنگساز فیلمش سر صحنه فیلمبرداری میرود و خود را در چزابه مییابد و با رزمندگان شهیدی که کارگردان با آنها آشنا بوده، در صحنه نبرد روبهرو میشود. آهنگساز ابتدا از محیط میهراسد اما بهتدریج در حال و هوای جبهه قرار میگیرد و به حس مورد نظرش برای ساخت موسیقی فیلم جنگی میرسد. در این میان پرستار نجاتیافتهای هم هست که به یاد داستان آخرین روزهای جنگ در یکی از درمانگاههای هلال احمر میافتد که به همراه یک مجروح قطع نخاعی راهی پشت جبهه میشود. «سفر به چزابه» علاوه بر کارگردانی موفق ملاقلیپور، با استفاده از بازیهای روان و جاافتاده بازیگران، فیلمبرداری موفق فرهاد صبا و تدوین خوب شهرزاد پویا بهره گرفته است. بازیهای درخشان حبیب دهقاننسب، مسعود کرامتی، عاطفه رضوی، فرهاد اصلانی، جمشید اسماعیلخانی و… به این سریال جسارتآمیز اعتبار دیگری بخشید. در واقع «سفر به چزابه» سعی داشت با بررسی موضوعات جنگ و رویدادهای آن روزگار، برخوردهای انسانهایی را که ناخواسته دچار جنگ شدهاند را تحلیل کند؛ یک تحلیل جامعهشناسانه و روانکاوانه که با آدمهای قوامیافته و شخصیتهای مستحکم کاملاً درخشید.
لیلی با من است
«لیلی با من است» را باید اولین اثر کمدی سینمایی تلویزیونی در دهه ۷۰ تلقی کنیم؛ اثری که به خاطر نگاهی تازه به دفاع مقدس یکی از ماندگارترین آثار این عرصه شد. کمال تبریزی این اثر را با همکاری سیمافیلم ساخت و از همان ابتدا قرار بود اول نسخه سینماییاش اکران شود و بعد از آن در هفت قسمت ۴۵ دقیقهای روی آنتن شبکه دو برود. پرویز پرستویی، محمود عزیزی، شهره لرستانی و رحمان باقریان بازیگران این اثر بودند. رضا مقصودی فیلمنامه این سریال را زمانی به سیمافیلم داد که کمتر کارگردانی میتوانست طنز را وارد حوزههای جنگی کند. داستان سریال در مورد صادق مشکینی فیلمبردار تلویزیون بود که به دلیل مشکلات مالی نیاز به وام داشت و اگر سفری کوتاه به جبهه میکرد میتوانست این وام را دریافت کند. حکایت رفتن به جبهه به نیت گرفتن وام سرآغاز ماجراهایی طنزآلود شد که در عین حال به تحول فکری صادق هم انجامید. «لیلی با من است» به خاطر موضوع جسارتآمیزش در آن زمان و بازی خاص و منحصربهفرد پرویز پرستویی بارها مورد تقدیر و توجه قرار گرفت؛ ضمن اینکه این اثر، راه را برای طرح موضوعات مختلف و جسارتآمیز در حوزه دفاع مقدس باز کرد.