هالیوود یکی از قطب های فیلم سازای دنیا است که در زمینه ژانر ترسناک سرمایه گذاری فراوانی کرده است . ژانری که رده سنی آن از میانسالان به جوانان و حتی نوجوانان رسیده است.
اگر بخواهیم از دیدگاه روانشناسی به قضیه نگاه کنیم، هراس یا فوبیا به ترس شدید، غیرمنطقی و تکرارشوندهای گفته میشود که دلیل موجّه و واقعبینانهای ندارد. شاید ما افرادی را دیده باشیم که به شکل غیرمنطقی و عجیبی از حیواناتی مثلاً گربه یا سگ و یا حشراتی نظیر سوسک میترسند. این صرفاً یک ترس ساده یا معقول نیست بلکه ترس مرضی است که ماهیّت آسیب شناسانه دارد.
آن (۲۰۱۷)
مدت زمان زیادی از اکران نسخهی سینمایی شاهکار ترسناک استفن کینگ در سینماها نمیگذرد که رکوردهای باکس آفیس فیلمهای ژانر وحشت را یکی پس از دیگری جابجا کرده و در این فهرست نیز بحق در رتبهی اول قرار گرفته است. این فیلم اگر چه حول دنیای کودکان و ترسهای آنها از دلقکها میگذرد، اما تنها فیلمی است که میتوان ادعا کرد بزرگ ترها را نیز به وحشت از دلقکها دچار خواهد کرد. فیلم داستان گروهی از پسربچههای بازنده را روایت میکند که با توجه به گم شدن تعدادی از پسربچههای شهر در صدد پیدا کردن آنها و روشن کردن واقعیت ماجرا بر میآیند، اما در این مسیر ناگهان با یک دلقک قاتل روبرو میشوند.
فیلم آن، یقیناً یک فیلم ترسناک و دلهرهآور است. البته نه برای من و یا کسانی که در حال خواندن این نقد به زبان فارسی هستند، بلکه برای حوزهی فرهنگی غرب و کشورهایی که تحت نفوذ فرهنگ و سنّت غرب هستند. باید به خاطر داشته باشیم که دلقک هراسی، برخاسته از یک فرهنگ عامیانه و اصطلاحاً فولکلور است که خود از داستانها، افسانهها و تاریخ شفاهی یک فرهنگ محلی ریشه میگیرد و درک و فهم این مسئله برای یک تماشاگر فارسیزبان و خارج از حوزهی فرهنگی غرب، نهتنها دشوار بلکه شاید غیرقابل درک باشد. همانطور که بسیاری از داستانها و افسانهها و اصلاً همین فرهنگ کوچه و بازاری ما بهاحتمال فراوان برای یک گردشگر اروپایی، غیرقابل فهم و ناملموس است. پس اشتباه نکنیم، اندی موشیاتی بهعنوان کارگردان این فیلم، در ساختن یک فیلم ترسناک مسیر اشتباهی نرفته است، اتفاقاً ما با یکی از فیلمهای ترسناک خوب و باکیفیت چند سال اخیر روبهرو هستیم بلکه مشکل در بافتار فرهنگی متفاوت ما است که باعث میشود یک دلقک دماغ قرمز و مو رنگی برای ما ترسناک و مخوف جلوه نکند و بیشتر لحظات فیلم، بهجای ترسیدن و کف و خون قاطی کردن، به مسخرهبازیهای این دلقک بختبرگشته بخندیم!
راهبه (۲۰۱۳)
«راهبه» (The Nun)، جدیدترین فیلم دنیای سینمایی «احضار» با جملهی مرموزی آغاز میشود که به همان اندازه که دربارهی کاراکترهایش صدق میکند، به همان اندازه هم هشداری برای تماشاگرانِ این فیلم است؛ دو راهبه در راهروهای یک قلعهی قرون وسطایی دوان دوان و با ترس و لرز در حال حرکت به سمتِ اتاقی هستند که روی در آن به زبان لاتین به شکل کج و کولهای نوشته شده است: «خدا اینجا به پایان میرسد».
بیشت بخوانید:گنجینه سینما به حراج گذاشته شد
ظاهرا آنسوی این در، در عمقِ تاریکی نادیدنی اتاق، شیطانی حضور دارد که در جستجوی بدنی برای تسخیر کردن است. خیلی زود هشداری که روی در نوشته شده بود، به حقیقت تبدیل میشود: این خواهران روحانی به محض باز کردنِ در، یا بهطرز خشنی کشته میشوند یا برای فرار از دستِ شیطان به سرنوشتِ مرگباری دچار میشوند. به این سکانس افتتاحیه اما میتوان از زاویهای فرامتنی هم نگاه کرد. انگار کورین هاردی در مقام کارگردان بهطور ناخودآگاه و کمپانی برادران وارنر به عنوان تهیهکننده با خودآگاهی کامل، با این سکانس، استعارهای تصویری از بلایی که این فیلم سرِ دنیای سینمایی «احضار» (The Conjuring) آورده است ساختهاند. انگار هشداری که روی در نوشته شده در واقع این است: «دنیای سینمایی احضار اینجا به پایان میرسد». این مجموعه فیلمها تا وقتی در امنیت قرار خواهند داشت که آن درِ نفرینشده بسته بماند.
نیمه تابستان (۲۰۱۹)
فیلم «نیمه تابستان» (Midsommar) به عنوان دومین فیلم آری آستر پس از شاهکارش، «موروثی»، فیلمی ترسناک، شریرانه و گمراه کننده از هر نظر است. برخلاف «موروثی»، این فیلم مخاطبان را وادار میکند که در دنیای ترسناک داستان ساخته و پرداخته شده آری آستر به شکلی واضح وارد شوند و تجربیات شخصیتها را با تمام وجودشان حس کنند. چهار دوست دانشجو به اضافه یک دختر که به تازگی عزیزانش را از دست داده تصمیم میگیرند از یک فستیوال سنتی مبهم در سوئد در جنگلهای منطقه اسکاندیناوی دیدن کنند، اما رفته رفته از احساس ابهام و گنگی به ناراحتی و در نهایت وحشت میرسند. در فیلم «موروثی» خبری از غول و هیولا نیست، اما حس ترسناک زندگی معمولی و البته یک گروه مذهبی عجیب است که به شکلگیری ترسناکترین فیلم سال ۲۰۱۹ و یکی از بهترین فیلمهای تاریخ این ژانر منتهی میشود.
داستان « میدسامر » با فاجعه ای تراژیک برای دنی ( فلورنس پیو ) آغاز می شود که طی آن عزیزانش را از دست می دهد. در این شرایط دنی به شدت از لحاظ روحی شکننده شده و حضور نه چندان موثر نامزدش کریستین ( جک رینور ) نیز کمک چندانی به وضعیت او نمی کند. در این شرایط و در حالی که دوستانِ کریستین تمایل چندانی به پایداری ارتباط او با دنی ندارند، وی تصمیم می گیرد از دنی درخواست کند تا در سفری که قرار هست به همراه دوستانش به یکی از مناطق دور افتاده سوئد داشته باشند، او را همراهی کند. دنی که در شرایط مناسب روحی قرار ندارد می پذیرد که آنها را همراهی کند اما...
فیلم تازه آستر شباهت هایی به اثر قبلی اش دارد که باعث می شود دغدغه ذهنی وی برای مخاطبینی که اثر قبلی اش را تماشا کرده اند تا حد زیادی آشکار شود. غم و فقدان و چالش های مواجه با آن، در دو اثری که از آری استر به نمایش درآمده محوریت اصلی ماجرا را تشکیل داده اند. اما نوع نگاه فیلمساز به این مقوله در « موروثی » و « میدسامر » متفاوت از یکدیگر هستند. در اثر قبلی فیلمساز ، مشکلات روحی باعث انفجار درونی شخصیت اصلی داستان می شد که به نوعی به ویرانی انسان از درون اشاره داشت. اما در « میدسامر » علی رغم اینکه در مقدمه ما شاهد یک فاجعه مشابه هستیم که شخصیت اصلی داستان را دچار بحرانی روحی و روانی می کند، اما قرار نیست همه چیز از درون باعث انفجار شود!
آستر در تصمیمی که نشان از جسارتِ این فیلمساز دارد، بستر روایت داستان ترسناکش را به خارج از کلیشه های ژانر وحشت برده و مخاطبش را در شرایط جدیدی قرار داده که در چند سال اخیر سینما بی سابقه بوده است. آستر بر خلاف ویژگی های آشنای ژانر وحشت، کلیت داستان خود را زیر نور شدید آفتاب با بالاترین کنتراست ممکن روایت می کند و از محیط تاریک و پر از وهم اثر قبلی خود فاصله گرفته است. در این اثر، فیلمساز ما را به دل یک محیط سبز به شدت دلربا می برد که رنگ و نور و شادی اصلی ترین ویژگی آن است و کمتر تماشاگری است که بتواند از زیبایی های طبیعی این منطقه لذت وافری نبرد! این تصمیم از هوشمندی آستر حکایت دارد چراکه قرار است این پوسته زیبا دچار تضادی حیرت انگیز شو