دستفروشی در دنیای جدید تنها کاربرد آن عرضه محلی برخی از محصولات تولیدی خانگی در بازارهای محلی است که در مناطق شمالی و جنوبی کشور بیشتر مرسوم است چرا که گردشگران بسیاری دارد و نمونه بارزتر آن روزبازارهایی که از آنها به جمعه بازار و شنبه بازار و ... نام میبرند و بسیاری از مردم اقلام مورد نیاز خود را از این بازارها تهیه میکنند چرا که دسترسی به روزبازارها آسانتر است.
اما امروز در کلانشهرها و شهرهای بزرگ دستفروشی به معضل بزرگی تبدیل شده است چرا که بساط دستفروشی به مترو و اتوبوسهای درون شهری و تا کنار جادهها کشیده شده است و بدون اینکه مالیاتی بدهند تیشه به بدنه اقتصاد کشور میزنند.
این شغل کاذب برای برخی که مشتریشناس شدند درآمد قابل توجیهی را به همراه داشته است اما رشد بیکاری، نداشتن سرمایه اولیه و مشکلات ناشی از کسبوکار باعث شده تا خیلیها با اندک سرمایهای مقداری جنس تهیهکرده و با بساط فروشی، برای خودشان کاسبی راه بیندازند، آنهم بدون توجه به عواقبی که اقدام آنها برای جریان سالم اقتصادی در کشور دارد.
مطالب مرتبط: ضرورت اجتناب از برخورد چکشی با دستفروشان
از نگاه برخی دستفروشی یک ناهنجاری است که همواره توسط مأموران شهرداری مورد برخورد قرار میگیرد و مدیریت شهرداری در ریشهکنی این معضل به دلیل برهم زدن چهره شهر دستانش خالی است.
بحران بیکاری و دستفروشی
دکتر علی دینی ترکمانی عضو هیأت علمی موسسه مطالعات و پژوهش های بازرگانی در این باره معتقد است: دستفروشی پدیدهای با چهره سهگانه خوب، بد و زشت است. خوب است چون عدهای از اینطریق میتوانند درآمدی کسب کنند و در عین حال، قیمت برخی از اجناس را به نفع مصرفکنندگان چنین اجناسی تا حدی تعدیل کنند. بد است چون هم تعارض منافع میان دستفروشان و خردهفروشان مغازهدار ایجاد میکند و هم بسیاری از دستفروشان، به رغم درآمد نسبتا خوب، احساس رضایت شغلی ندارند. به همین دلیل در گروه بیکاران پنهان قرار میگیرند. زشت است چون در شآن اقتصاد و جامعهی ایران، با امکانات فراوان، نیست که افرادی چون نفر اول آزمون کارشناسی ارشدبه جای دریافت بورس تحصیلی و درگیر شدن در تحصیل و پژوهش، به دستفروشی بپردازند. جایگاه اجتماعی و شغلی چنین افرادی نشاندهندهی بیماری جدی اقتصاد ایران است.
دستفروشی، خروجی منطقی بحران بیکاری ساختاری است. بیکاری که طبق آمار رسمی و با احتساب تعریف ۲ ساعت کار در هفته برای شاغل بودن، بیش از ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر است. البته، اگر شاغلانی را در نظر بگیریم که از شغلشان رضایت ندارند ( به اصطلاح بیکاران پتهان) به علاوهی شاغلانی که درآمدشان کفاف حداقل هزینههای لازم برای تامین حداقلهای زندگی را نمیدهد، ابعاد بیکاری بسیار بیش از این آمار رسمی میشود. بحران بیکاری که حکم بمب در حال انفجار را دارد.
برای مواجهه مطلوب با دستفروشی چه میتوان کرد؟
۱. دستفروشی در حد مدیریت شده و برنامهریزی شده، با هدف حفظ سنتها و تنوعی به زندگی یکنواخت شهری دادن، امری مطلوب است. اما، لازم است چنین کاری، همراه با شناسنامهدار کردن آن باشد. باید دستفروشی رسمیت پیدا بکند و افراد درگیر در آن ضمن احساس هویت اجتماعی و رضایت شغلی، شامل مزایای شاغلان در بخش رسمی بشوند با پوشش بیمهای.
۲. برای رفع تعارض منافع میان دستفروشان و خردهفروشان مغازهدار، باید در محلهایی که دستفروشی بهصورت سامانیافته و شناسنامهدار وجود دارد، به مغازهداران تخفیف مالیاتی یا انگیزشهای دیگر داده شود. به اینصورت، امکان شکلگیری بازی برد- برد بوجود میآید. هزینهی پرداختی در قالب درآمد مالیاتی از دست رفته را میتوان به حساب یارانه تشویقی گذاشت.
۳. اما، راهکار اساسی برای کاهش دستفروشان و مدیریت مطلوب آنان، زمینهسازی برای ایجاد اشتغال در بخشهای صنعت و خدمات و بهویژه صنعت-خدمات گردشگری است. به علاوهی صدور بخشی از افراد جویای کار به بازارهای کار خارج از کشور.
۵. با وجود چنین راهکارهایی، دینامیسم درونی نظام حکمرانی و تصمیمسازی، به گونهای عمل میکند که نه امکان رسمیت دادن به بخش غیررسمی از جمله دستفروشان وجود دارد و نه امکان ایجاد بازی برد - برد و نه امکان صدور بخشی از بیکاران به خارج از کشور.
۶. اگر بخش گردشگری، بهمانند کشور همسایه، ترکیه، فعال بشود، در زمانی کوتاه میتوان با جذب بیش از ۴۰ میلیون گردشگر خارجی و بیش از ۳۰ میلیارد دلار درامد ارزی گردشگری، بحران بیکاری ساختاری و پدیدهی دستفروشی را از این محل، تا حد زیادی، کنترل کرد. فعال شدن بخش گردشگری میتواند مانع از مهاجرت افراد جویای کار به کلانشهرها و تمرکز دستفروشی در چنین مکانهایی بشود.
۷. ناتوانی در استفاده از فرصتهای گردشگری، همراه با ناتوانی در استفاده از فرصتهای شغلی در بازارهای جهانی است. ایندو نیز همراه با ناتوانی در مدیریت امور شهری از جمله دستفروشی است. این ناتوانیها و شکستها از سرچشمهی واحدی آب میخورند: نطام حکمرانی برآمده از سنتگرای تجدد ستیز. سنتگرایی که با مدرنیته و تجدد سر ناسازگاری دارد نمیتواند به جهان مدرن و امکانات آن به عنوان فرصتی جهت تمدنسازی نگاه کند؛ نمیتواند به گردشگران خارجی به عنوان پنجرههایی رو به مناسبات بینالمللی توجه کند. نمیتواند خود را در شاهراه یادگیری جهانی قرار بدهد. در نتیجه، نمیتواند اقتصاد را به گونهای سامان بدهد که نفرات با رتبههای بالایش را در رشتهفعالیتهای مختلف، در قالب بورس، جذب و برای بقیه نیز بعد از فارغالتحصیل شدن کار آبرومندانه فراهم کند.
چالشهای اقتصاد ایران ساختاری و ریشهای است. مادام که ساختارها و ریشهها تغییر نکنند، امیدی به مواجهی مطلوب با این چالشها از جمله دستفروشی نیست.