پایگاه خبری تحلیلی تیتربرتر

تقویم تاریخ

امروز: پنج شنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۰۹ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۱۸ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
یکشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۸ ۱۵:۴۸
۸
۰
نسخه چاپی

یادداشت‌های علم، یکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۴۸ / شاه: اگر پس از جنگ جهانی دوم، روس‌ها با پیشنهاد آمریکا موافقت کرده بودند، کلک ما کنده شده بود

شاه به من فرمودند، [جیمز] برنز، وزیر خارجه آمریکا، پس از جنگ دوم پیشنهادی به روس‌ها داده بود، که ایران به سه منطقه ترک و کردنشین، عرب‌نشین و فارس‌نشین تقسیم شود. معلوم نیست چرا و چطور در آن موقع مولوتف با این نظر مخالفت کرد و استالین را به مخالفت واداشت. بعد خود آمریکایی‌ها هم پشیمان شدند. ولی اگر روس‌ها موافقت کرده بودند، کلک ما کنده شده بود، به خصوص که قشون انگلیس در عراق و خلیج‌فارس بود، و به آسانی به دست خان‌های جنوب و عرب کار خودش را انجام می‌داد. چون ما ضعیف بودیم، هیچ عکس‌العملی از طرف ما ممکن نبود. به این جهت است که من به بنیه نظامی ایران اهمیت می‌دهم، و مخصوصا نمی‌خواهم صد درصد متکی به یک طرف شرق و غرب باشیم. به این جهت هم وقتی آمریکایی‌ها زمزمه قطع کمک نظامی را کردند، من چندان ناراضی نشدم، ولو این‌که برای ما مخارج سنگینی پیش می‌آورد. ولی این قیمت استقلال ماست

شاه به من فرمودند، [جیمز] برنز، وزیر خارجه آمریکا، پس از جنگ دوم پیشنهادی به روس‌ها داده بود، که ایران به سه منطقه ترک و کردنشین، عرب‌نشین و فارس‌نشین تقسیم شود. معلوم نیست چرا و چطور در آن موقع مولوتف با این نظر مخالفت کرد و استالین را به مخالفت واداشت. بعد خود آمریکایی‌ها هم پشیمان شدند. ولی اگر روس‌ها موافقت کرده بودند، کلک ما کنده شده بود، به خصوص که قشون انگلیس در عراق و خلیج‌فارس بود، و به آسانی به دست خان‌های جنوب و عرب کار خودش را انجام می‌داد. چون ما ضعیف بودیم، هیچ عکس‌العملی از طرف ما ممکن نبود. به این جهت است که من به بنیه نظامی ایران اهمیت می‌دهم، و مخصوصا نمی‌خواهم صد درصد متکی به یک طرف شرق و غرب باشیم. به این جهت هم وقتی آمریکایی‌ها زمزمه قطع کمک نظامی را کردند، من چندان ناراضی نشدم، ولو این‌که برای ما مخارج سنگینی پیش می‌آورد. ولی این قیمت استقلال ماست

یادداشت‌های علم، یکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۴۸ / شاه: وقتی آمریکایی‌ها زمزمه قطع کمک نظامی را کردند، من چندان ناراضی نشدم، این قیمت استقلال ماست
پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات علم آمده است:

صبح شرفیاب شدم. شرفیابی‌ام امروز زیاد طول کشید. نتیجه نهایی کمیسیون مربوط به [شبکه مخابراتی] سرتاسری را به عرض رساندم. شاهنشاه خیلی اظهار رضایت فرمودند، که بالاخره به این زودی کار به سامان رسید. در خصوص شاهدخت شهناز عرض کردم، مثل این است که مصمم هستند واقعا زندگی کنند. شاهنشاه خوشحال شدند... عرایض سفیر انگلیس را گفتم. فرمودند منظورم از [خرید سهام بعضی از اعضای] کنسرسیوم [به] وسیله شرکت ملی نفت ایران این بود که اگر محظوری برای آمریکایی‌ها در فروش به آلمان‌ها باشد، آن وقت شرکت ملی بخرد. موضوع نفت عراق و شوروی را عرض کردم، که در این صورت لوله نفت [سراسری ایران] به شوروی هم منتفی می‌شود. فرمودند، ممکن است باز هم همین نفت را از ایران عبور بدهند، مگر این‌که برای داخله خودشان نفت به اندازه کافی داشته باشند، آن وقت این نفت را وسیله کشتی یا لوله عراق – سوریه به منظور رقابت با غرب در بازارهای غربی بفروشند...

راجع به بحرین و جزایر تنب و ابوموسی، که انگلیسی‌ها به راس‌الخیمه و شارجه فشار آورده‌اند، نیز مذاکرات مفصل شد. خدا به شاه عمر بدهد. به یک وجب خاک ایران بیش از جان خودش علاقه دارد.

به من فرمودند، [جیمز] برنز، وزیر خارجه آمریکا، پس از جنگ دوم پیشنهادی به روس‌ها داده بود، که ایران به سه منطقه ترک و کردنشین، عرب‌نشین و فارس‌نشین تقسیم شود. معلوم نیست چرا و چطور در آن موقع مولوتف با این نظر مخالفت کرد و استالین را به مخالفت واداشت. بعد خود آمریکایی‌ها هم پشیمان شدند. ولی اگر روس‌ها موافقت کرده بودند، کلک ما کنده شده بود، به خصوص که قشون انگلیس در عراق و خلیج‌فارس بود، و به آسانی به دست خان‌های جنوب و عرب کار خودش را انجام می‌داد. چون ما ضعیف بودیم، هیچ عکس‌العملی از طرف ما ممکن نبود. به این جهت است که من به بنیه نظامی ایران اهمیت می‌دهم، و مخصوصا نمی‌خواهم صد درصد متکی به یک طرف شرق و غرب باشیم. به این جهت هم وقتی آمریکایی‌ها زمزمه قطع کمک نظامی را کردند، من چندان ناراضی نشدم، ولو این‌که برای ما مخارج سنگینی پیش می‌آورد. ولی این قیمت استقلال ماست. من از تجزیه و تحلیل شاهنشاه و این تجربیات دردناک و عمیق لذت بردم، افسوس که شاه اجازه نمی‌دهد، این مطالب را به مردم بگویم.

صبح به تشییع‌جنازه مرحوم [محمود] جم رفتم، به این جهت شرفیابی حاصل نکردم. قرار بود تشییع ساعت ۹ انجام بشود، من ده دقیقه قبل رسیدم وی باز هم تشریفات شروع شده بود... ناراحت شدم، نه از جهت خودم، بلکه از این جهت که وزیر دربار هستم.

... سفیر انگلیس را خواستم و اوامر دیروز شاهنشاه را در خصوص فروش سحام کنسرسیوم نفت ابلاغ کردم. امر دیگری هم فرموده بودند در خصوص فروش موشک زمین به هوای راپیر. انگلیسی‌ها در خصوص حفظ اسرار آن از ما تعهداتی می‌خواهند که فکر می‌کنم باید از کشورهای خیلی عقب‌افتاده بخواهند. بالاخره ما متحد آن‌ها هستیم، به علاوه درباره حفظ اسرار اسلحه‌های خیلی جدید [خریداری شده از آمریکا] تعهدی داده‌ایم، بیش از این نمی‌توانیم بدهیم... من هم امر امروز را ابلاغ کردم. او هم امر شاهنشاه را قبول کرد.

بعدازظهر... [غلامرضا] نیک‌پی، وزیر آبادانی و مسکن با عجله پیش من آمد که شاهنشاه قدغن فرموده‌اند من و وزیر کشور امروز در شورای اقتصاد حاضر نشویم، به علت این‌که پریروز دعوای شدیدی با هم کرده‌ایم. می‌خواست من وساطت بکنم. البته تمام تقصیرها را به گردن [عطاءالله] خسروانی، وزیر کشور، می‌انداخت.

شب قرار بود سر شام بروم، نرفتم... مرقومه‌ای از والاحضرت اشرف در جواب نامه‌ای که حسب‌الامر شاه نوشته بودم رسید که فردا به نظر مبارک خواهم رساند.

امروز تلگرافی از دوست من رسید که در سپتامبر خواهم آمد – یک ماه دیگر – نمی‌دانم به چه مناسبت این تلگراف مثل سابق مرا خوشحال نکرد. مثل این‌که تمام سعی من در این‌که در خودم [وهم] (Illusion) عشقی به وجود بیاورم نقش بر آب می‌شود. علاقه این دختر به توقف در پاریس مرا مظنون می‌کند و (Illusion) مرا تبدیل به حقیقت‌بینی می‌سازد.

 

منبع: یادداشت‌های علم، جلد اول، ویرایش علینقی عالیخانی، تهران: مازیار، چاپ یازدهم، ۱۳۹۱، صص ۲۳۶-۲۳۸.

لینک کوتاه کپی لینک

یادداشت‌های علم، یکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۴۸ / شاه: وقتی آمریکایی‌ها زمزمه قطع کمک نظامی را کردند، من چندان ناراضی نشدم، این قیمت استقلال ماست
پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات علم آمده است:

صبح شرفیاب شدم. شرفیابی‌ام امروز زیاد طول کشید. نتیجه نهایی کمیسیون مربوط به [شبکه مخابراتی] سرتاسری را به عرض رساندم. شاهنشاه خیلی اظهار رضایت فرمودند، که بالاخره به این زودی کار به سامان رسید. در خصوص شاهدخت شهناز عرض کردم، مثل این است که مصمم هستند واقعا زندگی کنند. شاهنشاه خوشحال شدند... عرایض سفیر انگلیس را گفتم. فرمودند منظورم از [خرید سهام بعضی از اعضای] کنسرسیوم [به] وسیله شرکت ملی نفت ایران این بود که اگر محظوری برای آمریکایی‌ها در فروش به آلمان‌ها باشد، آن وقت شرکت ملی بخرد. موضوع نفت عراق و شوروی را عرض کردم، که در این صورت لوله نفت [سراسری ایران] به شوروی هم منتفی می‌شود. فرمودند، ممکن است باز هم همین نفت را از ایران عبور بدهند، مگر این‌که برای داخله خودشان نفت به اندازه کافی داشته باشند، آن وقت این نفت را وسیله کشتی یا لوله عراق – سوریه به منظور رقابت با غرب در بازارهای غربی بفروشند...

راجع به بحرین و جزایر تنب و ابوموسی، که انگلیسی‌ها به راس‌الخیمه و شارجه فشار آورده‌اند، نیز مذاکرات مفصل شد. خدا به شاه عمر بدهد. به یک وجب خاک ایران بیش از جان خودش علاقه دارد.

به من فرمودند، [جیمز] برنز، وزیر خارجه آمریکا، پس از جنگ دوم پیشنهادی به روس‌ها داده بود، که ایران به سه منطقه ترک و کردنشین، عرب‌نشین و فارس‌نشین تقسیم شود. معلوم نیست چرا و چطور در آن موقع مولوتف با این نظر مخالفت کرد و استالین را به مخالفت واداشت. بعد خود آمریکایی‌ها هم پشیمان شدند. ولی اگر روس‌ها موافقت کرده بودند، کلک ما کنده شده بود، به خصوص که قشون انگلیس در عراق و خلیج‌فارس بود، و به آسانی به دست خان‌های جنوب و عرب کار خودش را انجام می‌داد. چون ما ضعیف بودیم، هیچ عکس‌العملی از طرف ما ممکن نبود. به این جهت است که من به بنیه نظامی ایران اهمیت می‌دهم، و مخصوصا نمی‌خواهم صد درصد متکی به یک طرف شرق و غرب باشیم. به این جهت هم وقتی آمریکایی‌ها زمزمه قطع کمک نظامی را کردند، من چندان ناراضی نشدم، ولو این‌که برای ما مخارج سنگینی پیش می‌آورد. ولی این قیمت استقلال ماست. من از تجزیه و تحلیل شاهنشاه و این تجربیات دردناک و عمیق لذت بردم، افسوس که شاه اجازه نمی‌دهد، این مطالب را به مردم بگویم.

صبح به تشییع‌جنازه مرحوم [محمود] جم رفتم، به این جهت شرفیابی حاصل نکردم. قرار بود تشییع ساعت ۹ انجام بشود، من ده دقیقه قبل رسیدم وی باز هم تشریفات شروع شده بود... ناراحت شدم، نه از جهت خودم، بلکه از این جهت که وزیر دربار هستم.

... سفیر انگلیس را خواستم و اوامر دیروز شاهنشاه را در خصوص فروش سحام کنسرسیوم نفت ابلاغ کردم. امر دیگری هم فرموده بودند در خصوص فروش موشک زمین به هوای راپیر. انگلیسی‌ها در خصوص حفظ اسرار آن از ما تعهداتی می‌خواهند که فکر می‌کنم باید از کشورهای خیلی عقب‌افتاده بخواهند. بالاخره ما متحد آن‌ها هستیم، به علاوه درباره حفظ اسرار اسلحه‌های خیلی جدید [خریداری شده از آمریکا] تعهدی داده‌ایم، بیش از این نمی‌توانیم بدهیم... من هم امر امروز را ابلاغ کردم. او هم امر شاهنشاه را قبول کرد.

بعدازظهر... [غلامرضا] نیک‌پی، وزیر آبادانی و مسکن با عجله پیش من آمد که شاهنشاه قدغن فرموده‌اند من و وزیر کشور امروز در شورای اقتصاد حاضر نشویم، به علت این‌که پریروز دعوای شدیدی با هم کرده‌ایم. می‌خواست من وساطت بکنم. البته تمام تقصیرها را به گردن [عطاءالله] خسروانی، وزیر کشور، می‌انداخت.

شب قرار بود سر شام بروم، نرفتم... مرقومه‌ای از والاحضرت اشرف در جواب نامه‌ای که حسب‌الامر شاه نوشته بودم رسید که فردا به نظر مبارک خواهم رساند.

امروز تلگرافی از دوست من رسید که در سپتامبر خواهم آمد – یک ماه دیگر – نمی‌دانم به چه مناسبت این تلگراف مثل سابق مرا خوشحال نکرد. مثل این‌که تمام سعی من در این‌که در خودم [وهم] (Illusion) عشقی به وجود بیاورم نقش بر آب می‌شود. علاقه این دختر به توقف در پاریس مرا مظنون می‌کند و (Illusion) مرا تبدیل به حقیقت‌بینی می‌سازد.

 

منبع: یادداشت‌های علم، جلد اول، ویرایش علینقی عالیخانی، تهران: مازیار، چاپ یازدهم، ۱۳۹۱، صص ۲۳۶-۲۳۸.




+ 8
مخالفم - 9
نظرات : 0
منتشر نشده : 0

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید

تمام حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ و متعلق به سایت تیتربرتر می باشد .
هرگونه کپی و نقل قول از مطالب سايت با ذكر منبع بلامانع است.

طراحی سایت خبری