خبرگزاری دانشجویان ایران - یادداشت روز رامین حاجیان فرد - پژوهشگر و مدرس دانشگاه
عکس از ناهید عنقا - انجمن بینالمللی صوفیه
آرتور بوهلر در بیستم سپتامبر سال ۱۹۴۸ در کلیولند اوهایو چشم به جهان گشود. پس از تحصیلات عمومی، مدارک کارشناسی ارشد و دکتریاش را به ترتیب در سالهای ۱۹۸۷ و ۱۹۹۳ از دانشگاه هاروارد در رشتۀ مطالعات ادیان دریافت کرد. یکی از گوشههای برجستۀ زندگی این اندیشمند، شاگردی اندیشمند بزرگ دیگری به نام آنهماری شیمل بود که در شکلگیری شخصیت علمی او تأثیر بسزایی داشت. بوهلر که در یک خانوادۀ غیر مسلمان زاده شده بود، در چهل و چهار سالگی، در سال ۱۹۹۲ به دین اسلام گروید.
او در دانشگاههای مختلفی همچون ویکتوریا در ولینگتون نیوزلند، و دانشگاه لویزیانا تدریس نمود. او که به مطالعات مربوط به عرفان و تصوّف در سنت اسلامی علاقۀ زیادی نشان میداد، پژوهشهایی ژرف دربارۀ نقشبندیه، قادریه و بهویژه آرا ء و نظریات اندیشمند سدۀ شانزدهم هندوستان، احمد سرهندی انجام داد که در قالب کتابها و مقالههایی برجای مانده است.
بوهلر در نوشتههایش دقتی بالا و ظریف در مطالعۀ تصوّف در سنت اسلامی از خود نشان داده و به ابعاد ژرفاندیشانه و عرفانی در نحلههای گوناگون اسلامی پرداخته و تفاوت میان رویکردهای تعالی بخش و شیوههای نهچندان کارساز و ظاهری را بهخوبی مورد بررسی قرارداده است. در این راستا، او ابعاد گوناگونی از سنتهای عرفانی مذکور را همچون هنر، موسیقی، سیاست و روانشناسی در بوتۀ آزمون گذاشته و تحلیلی تاریخی و گسترده از آنها ارائه نموده است. او نه تنها عرفان اسلامی را از منظر شعر و ادب و مناسک و مراسم مورد بررسی قرار داده بلکه نقش عرفان اسلامی را در مبارزه با استعمار در نظر داشته و هویدا ساخته است.
آرتور بوهلر از جمله اندیشمندانی بود که حاصل تحقیقاتش نه تنها برپایۀ مطالعات کتابخانهای و آکادمیک معمول، بلکه نتیجۀ حضور و زندگی با آنچه بود که از نظرش گرامی و درخور پژوهش بهنظر میرسید. او با اینکه در زندگی شخصی و اجتماعیاش، نمونهای شایسته و برجسته از یک عارف واقعی مینمود، ولی خود را یک عارف قلمداد نکرده بلکه تنها رهروی میدانست که مسیرش را بهسوی منبع نور حقیقت طی میکند. او در جریان اقامتهایش در نقاط مختلف دنیا، بهویژه در مراکز اجتماع صوفیان در شبه قارۀ هند، با بزرگان صوفیه و زائرانی از سراسر دنیا ملاقات و بحث میکرد و هر روز دایرۀ دریافت روشنایی را در زندگی خود بازتر از پیش میدید.
بوهلر دیباچۀ کتاب بازشناسی عرفان را با ذکر حکایتی جالب از ملانصرالدین آغاز میکند. روزی همسایۀ ملانصرالدین مشاهده کرد که او در بیرون خانهاش بهدنبال چیزی بر روی زمین میگردد، لذا از او پرسید که دنبال چه میگردی؟ ملأ پاسخ داد که کلید خانهام را گم کردهام. همسایه از او پرسید که آیا میدانی آنرا حوالی کجا گم کردهای و پاسخ آن بود که داخل زیرزمین خانه بوده است. همسایه با تعجب پرسید که اگر مطمئنی که داخل زیرزمین خانه گم شده، پس چرا در بیرون به دنبال آنی؟ و ملانصرالدین پاسخ داد: چون داخل خانه تاریک است!
دکتر بوهلر پس از بازنشستگی در سال ۲۰۱۴ از دانشگاه ویکتوریا در نیوزلند، به قصد اقامت و ادامۀ تحقیقاتش چند سالی را در کشور اردن گذراند. یکی از محصولات این دوران زندگی او، انتشار کتابی با عنوان «بازشناسی عرفان: دروننگری در سنت اسلامی» بود که در سال ۲۰۱۶ در اختیار علاقمندان قرار گرفت. او در نقاط مختلف دنیا، از کوالالامپور در مالزی گرفته، تا توکیو در ژاپن و عشقآباد در ترکمنستان سخنرانیهایی ارائه داد که علاوه بر کتابها و مقالاتش، به شکلهای گوناگون صوتی، ویدئویی و مکتوب در اختیار اهالی علم و دانش قرار گرفته است. یکی از از نکات برجستۀ علمی این اندیشمند، علاقه و تخصصی بود که ایشان به هنر موسیقی، بهویژه شاخۀ مذهبی آن داشت که حاصل این گرایش، تحقیقات و مقالاتی در حوزۀ موسیقی قوّالی شبه قارۀ هند بود.
از جمله آخرین کارهایی که پرفسور بوهلر در دست کار داشت، نگارش کتابی دربارۀ زندگی و شخصیت حضرت فاطمه زهرا (س) بود که در چند سال گذشته با وجود درد بیماریاش بدان مشغول بود. این کتاب در مرحلۀ پایانی ویرایش بود که عجل بدو فرصت نداد و دعوت حق را لبیک گفت، ولی خوشبختانه با تلاش همسر فداکار و دوستانش بهزودی به سامان رسیده و منتشر خواهد شد.
بوهلر علاوه بر گرایشهای تخصصی و علمیاش، علاقهای ویژه به فرهنگ و مردم ایران داشت. او در سال ۲۰۱۳ به ایران سفر کرد که در جریان آن در چندین محفل علمی و پژوهشی حاضر شد. در سالهای گذشته او بسیار ابراز علاقه برای دیداری دوباره از ایران از خود نشان میداد و منتظر فرصتی بود تا بدان نائل شود اما بخت دیداری دوباره برایش باز نشد.
آرتور بوهلر در سال ۲۰۱۸ به دلیل گسترش بیماری، مجبور به بازگشت به ایالات متحده شد. این اندیشمند گرانسنگ در روز نخست ماه آوریل سال ۲۰۱۹ پس از مدتها بیماری، در توسان در ایالت آریزونا چشم از جهان فرو بسته، روز بعد در همین شهر به خاک سپرده شد. او وصیت کرد که پس از مرگ، بخشی درخور از داراییاش به مرکز اسلامی شهر توسان اختصاص یابد.
شمعی که او برای یافتن حقیقت در درونش برافروخت، آنچنان نورانی است که پرتوهای گرم و حیاتبخشش همچنان راهگشای عاشقان و جویندگان حقیقت خواهد بود؛ و رمزگشای گنجینۀ آب حیات!