به گزارش انتخاب، در خاطرات اعتماد السلطنه آمده است:
امروز جاجرود میرویم و این جاجرود چهارم است. صبح زود خانه ظلالسلطان رفتیم. روزنامه نمره دوم شرف [را] که تصویر ظلالسلطان است حامل بودم. شاهزاده خیلی کسل بود. ظاهرا نایبالسلطنه میخواهد قشون ابوابجمعی شاهزاده را جزو خود کند. از آنجا راه راست را گرفته به سرخهحصار آمدم. ناهار خورده سید ابوالقاسم پدرزن ملیجک [اول را] که فراش خلوت بلکه همهکاره خلوت است آنجا یافتم. سرخهحصار را جون شاه به ملیجک سپرده است آش کشک حاضر کرده بود به جهت حرم قدری هم به ما داد. از آنجا به جاجرود رفتم. در بین راه پنج تیر تفنگ خالی کردم، بدون اینکه شکاری بکنم. دست خود را زخم نمودم. عصر وارد جاجرود شدم. شب میرزا زینالعابدین حکیمباشی از شهر رسید. منزل من منزل کرد. در سر شام بشیرالملک و غلامحسینخان بودند.
به گزارش انتخاب، در خاطرات اعتماد السلطنه آمده است:
امروز جاجرود میرویم و این جاجرود چهارم است. صبح زود خانه ظلالسلطان رفتیم. روزنامه نمره دوم شرف [را] که تصویر ظلالسلطان است حامل بودم. شاهزاده خیلی کسل بود. ظاهرا نایبالسلطنه میخواهد قشون ابوابجمعی شاهزاده را جزو خود کند. از آنجا راه راست را گرفته به سرخهحصار آمدم. ناهار خورده سید ابوالقاسم پدرزن ملیجک [اول را] که فراش خلوت بلکه همهکاره خلوت است آنجا یافتم. سرخهحصار را جون شاه به ملیجک سپرده است آش کشک حاضر کرده بود به جهت حرم قدری هم به ما داد. از آنجا به جاجرود رفتم. در بین راه پنج تیر تفنگ خالی کردم، بدون اینکه شکاری بکنم. دست خود را زخم نمودم. عصر وارد جاجرود شدم. شب میرزا زینالعابدین حکیمباشی از شهر رسید. منزل من منزل کرد. در سر شام بشیرالملک و غلامحسینخان بودند.