چهارشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۸ ۰۹:۵۴

شورای امنیت تا زمان فتح خرمشهر سکوت اختیار کرده بود / روایت ظریف از نخستین سال های فعالیت دیپلماتیکش و انگ هایی که به او می زدند

ده روز پس از رفتن بنده به نیویورک خرمشهر فتح شد. همان‌طور که دکتر رجایی خواسته بودند، به نمایندگی رفتم. آن‌جا تقریبا کسی را که هم گرایش‌های انقلابی داشته باشد و هم حقوق خوانده باشد در اختیار نداشتند. دکتر رجایی که از دوستان آقای مهندس موسوی بودند دکترای فلسفه داشتند و بر زبان انگلیسی نیز بسیار مسلط بودند. ایشان استاد دانشگاه، رئیس دانشگاه تبریز و حدود ۶ سال سفیر ایران پس از انقلاب بودند.

ده روز پس از رفتن بنده به نیویورک خرمشهر فتح شد. همان‌طور که دکتر رجایی خواسته بودند، به نمایندگی رفتم. آن‌جا تقریبا کسی را که هم گرایش‌های انقلابی داشته باشد و هم حقوق خوانده باشد در اختیار نداشتند. دکتر رجایی که از دوستان آقای مهندس موسوی بودند دکترای فلسفه داشتند و بر زبان انگلیسی نیز بسیار مسلط بودند. ایشان استاد دانشگاه، رئیس دانشگاه تبریز و حدود ۶ سال سفیر ایران پس از انقلاب بودند.

«شورای امنیت تا زمان فتح خرمشهر سکوت اختیار کرده بود» / روایت ظریف از نخستین روزهای فعالیت دیپلماتیکش و انگ هایی که به او می زدند

سرویس تاریخ «انتخاب»: دکتر ظریف، وزیر خارجه کشورمان، که در دوران جنگ به عنوان همکار و نه کارمند رسمی با دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل همکاری داشته است، در مورد شروع همکاری‌اش با وزارت خارجه به عنوان نخستین حقوق‌خوانده انقلابی در دفتر ایران و نیز تلاش‌هایش در مورد اثبات حقانیت ایران در برابر تجاوز عراق در خاطراتش چنین نوشته است:

رساله بنده [در فوق‌لیسانس] در زمینه تحریم در روابط بین‌الملل بود. تمام نوشته‌هایم به نحوی برای ایران و در راستای کمک به کشورم بوده است. اکثر ایرانی‌هایی که دکترای خود را درخارج از کشور گرفته‌اند راه دیگری را برگزیدند؛ یعنی با توجه به فقر اطلاعاتی که در خصوص ایران در خارج از کشور وجود داشت، درباره ایران می‌نوشتند زیرا بیش از دیگران در مورد ایران اطلاعات داشتند، اما بنده نه درباره ایران، که برای منافع ملی ایران می‌نوشتم. تز دکترای بنده نیز راجع به دفاع مشروع از نظر حقوق بین‌الملل است که در واقع برای کمک به دیدگاه جمهوری اسلامی ایران در مورد تجاوز عراق به رشته تحریر درآمد. اتفاقا از این تز در متنی که ما در اثبات تجاوز عراق به دبیرکل سازمان ملل متحد دادیم، بسیار استفاده شد. در آن زمان بحث تحریم درخصوص ایران مطرح نبود بلکه شامل حال کشورهایی نظیر آفریقای جنوبی و رودزیا (زیمبابوه کنونی) نیز می‌شد. عرض می‌کردم قبل از آن‌که به دانشگاه کلمبیا در نیویورک بروم، سفری به عنوان دبیر انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا به نیویورک داشتم و با آقای رجایی خراسانی، نماینده جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد، ملاقات کردم. این سفر به منظور بحث در مورد اختلافاتی که بین انجمن اسلامی دانشجویان و وزارت امور خارجه وجود داشت، صورت گرفت. از نظر انجمن، دفتر حفاظت ما در واشنگتن به دست کسانی اداره می‌شد که ارتباط زیادی با انقلاب اسلامی نداشتند. افرادی نظیر آقای سعید امامی و اکثر اعضای انجمن برخلاف من نسبتا تند عمل می‌کردند و مشی بسیار انقلابی داشتند. اگرچه رابطه دوستی بین ما برقرار بود و رفت و آمد خانوادگی نیز با یکدیگر داشتیم، اما از همان ابتدا خط‌مشی‌مان با هم متفاوت بود.

افرادی مثل من به رفتاری توام با آرامش و ارشاد اعتقاد داشتند، اما آن‌ها شیوه‌های دیگر را ترجیح می‌دادند. در همان زمان بود که انگ لیبرالی به بنده زده شد. همان‌طور که عرض کردم سه ماه قبل از شروع دانشگاه به عنوان نماینده انجمن اسلامی نزد آقای رجایی خراسانی رفتم. ایشان نیز پیشنهاد کردند که در امور نمایندگی کمک‌شان کنم.

[...] ده روز پس از رفتن بنده به نیویورک خرمشهر فتح شد. همان‌طور که دکتر رجایی خواسته بودند، به نمایندگی رفتم. آن‌جا تقریبا کسی را که هم گرایش‌های انقلابی داشته باشد و هم حقوق خوانده باشد در اختیار نداشتند. دکتر رجایی که از دوستان آقای مهندس موسوی بودند دکترای فلسفه داشتند و بر زبان انگلیسی نیز بسیار مسلط بودند. ایشان استاد دانشگاه، رئیس دانشگاه تبریز و حدود ۶ سال سفیر ایران پس از انقلاب بودند.

ایشان و چند کارمند قدیمی در نمایندگی حضور داشتند. آن‌ها افراد بسیار محترمی بودند، اما اعتقاد چندانی به حکومت جمهوری اسلامی نداشتند و اکثر آن‌ها هیچ‌گاه به ایران بازنگشتند.

[...] در همان روزهای اول به درخواست دکتر رجایی مطلبی در مورد مسائل جنگ نوشتم که مدتی در کشوی میز یکی از کارمندان قدیمی خاک خورد و بعد با پیگیری خود آقای دکتر نسخه‌ای از آن را مستقیما به ایشان دادم. خیلی خوش‌شان آمد و دستور دادند به عنوان بیانیه مطبوعاتی نمایندگی منتشر شود. اولین قطعنامه شورای امنیت یک هفته پس از جنگ ایران و عراق صادر شد. قطعنامه را در ۲۸ یا ۲۹ سپتامبر سال ۱۹۸۰ صادر کردند. نکته جالب این بود که در آن حرفی از تجاوز و حمله به میان نیامده و حتی درخواست عقب‌نشینی نیز نشده بود. این شورا تا زمان فتح خرمشهر سکوت اختیار کرد. پس از فتح این شهر تصمیم گرفتند ایران را به عنوان یکی از طرفین جنگ به جلسه‌ای دعوت کنند. آقای رجایی برای شرکت در این جلسه با من مشورت کردند. به این نتیجه رسیدیم که شورای امنیت را بایکوت کنیم و از آن‌ها بپرسیم که چرا بعد از آزادی سرزمین‌مان به این قضیه توجه کردند در حالی که قبل از آن در سکوت به سر می‌بردند. البته دلیل دیگر ما برای بایکوت کردن شورای امنیت این بود که هنوز تصمیم مشخصی در داخل کشور گرفته نشده بود و ما نمی‌دانستیم چه جوابی باید به شورای امنیت بدهیم.

در نهایت تصمیمی تاکتیکی گرفتیم و مسئولان داخل کشور نیز آن را پذیرفتند. جالب این‌جاست که تا ۶ سال بعد این تصمیم تاکتیکی به عنوان استراتژی جمهوری اسلامی باقی ماند. ما شورای امنیت را تا زمان حمله آمریکا به هواپیمای ایرباس، در تمام مسائل مربوط به ایران تحریم کرده بودیم. به طوری که آقای رجایی فقط برای بحث‌های مربوط به فلسطین یا افغانستان به شورای امنیت می‌رفتند.

در این ایام هیچ‌گاه کارمند رسمی [وزارت خارجه] نبوده‌ام. بنده در تاریخ ۸ر۸ر۱۳۶۷ کارمند رسمی وزارت خارجه شدم...

 

منبع: آقای سفیر؛ گفت‌وگو با محمدجواد ظریف، به کوشش محمدمهدی راجی،‌ تهران: نی، ۱۳۹۲، صص ۶۴-۷۲.

لینک کوتاه کپی لینک

«شورای امنیت تا زمان فتح خرمشهر سکوت اختیار کرده بود» / روایت ظریف از نخستین روزهای فعالیت دیپلماتیکش و انگ هایی که به او می زدند

سرویس تاریخ «انتخاب»: دکتر ظریف، وزیر خارجه کشورمان، که در دوران جنگ به عنوان همکار و نه کارمند رسمی با دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل همکاری داشته است، در مورد شروع همکاری‌اش با وزارت خارجه به عنوان نخستین حقوق‌خوانده انقلابی در دفتر ایران و نیز تلاش‌هایش در مورد اثبات حقانیت ایران در برابر تجاوز عراق در خاطراتش چنین نوشته است:

رساله بنده [در فوق‌لیسانس] در زمینه تحریم در روابط بین‌الملل بود. تمام نوشته‌هایم به نحوی برای ایران و در راستای کمک به کشورم بوده است. اکثر ایرانی‌هایی که دکترای خود را درخارج از کشور گرفته‌اند راه دیگری را برگزیدند؛ یعنی با توجه به فقر اطلاعاتی که در خصوص ایران در خارج از کشور وجود داشت، درباره ایران می‌نوشتند زیرا بیش از دیگران در مورد ایران اطلاعات داشتند، اما بنده نه درباره ایران، که برای منافع ملی ایران می‌نوشتم. تز دکترای بنده نیز راجع به دفاع مشروع از نظر حقوق بین‌الملل است که در واقع برای کمک به دیدگاه جمهوری اسلامی ایران در مورد تجاوز عراق به رشته تحریر درآمد. اتفاقا از این تز در متنی که ما در اثبات تجاوز عراق به دبیرکل سازمان ملل متحد دادیم، بسیار استفاده شد. در آن زمان بحث تحریم درخصوص ایران مطرح نبود بلکه شامل حال کشورهایی نظیر آفریقای جنوبی و رودزیا (زیمبابوه کنونی) نیز می‌شد. عرض می‌کردم قبل از آن‌که به دانشگاه کلمبیا در نیویورک بروم، سفری به عنوان دبیر انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا به نیویورک داشتم و با آقای رجایی خراسانی، نماینده جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد، ملاقات کردم. این سفر به منظور بحث در مورد اختلافاتی که بین انجمن اسلامی دانشجویان و وزارت امور خارجه وجود داشت، صورت گرفت. از نظر انجمن، دفتر حفاظت ما در واشنگتن به دست کسانی اداره می‌شد که ارتباط زیادی با انقلاب اسلامی نداشتند. افرادی نظیر آقای سعید امامی و اکثر اعضای انجمن برخلاف من نسبتا تند عمل می‌کردند و مشی بسیار انقلابی داشتند. اگرچه رابطه دوستی بین ما برقرار بود و رفت و آمد خانوادگی نیز با یکدیگر داشتیم، اما از همان ابتدا خط‌مشی‌مان با هم متفاوت بود.

افرادی مثل من به رفتاری توام با آرامش و ارشاد اعتقاد داشتند، اما آن‌ها شیوه‌های دیگر را ترجیح می‌دادند. در همان زمان بود که انگ لیبرالی به بنده زده شد. همان‌طور که عرض کردم سه ماه قبل از شروع دانشگاه به عنوان نماینده انجمن اسلامی نزد آقای رجایی خراسانی رفتم. ایشان نیز پیشنهاد کردند که در امور نمایندگی کمک‌شان کنم.

[...] ده روز پس از رفتن بنده به نیویورک خرمشهر فتح شد. همان‌طور که دکتر رجایی خواسته بودند، به نمایندگی رفتم. آن‌جا تقریبا کسی را که هم گرایش‌های انقلابی داشته باشد و هم حقوق خوانده باشد در اختیار نداشتند. دکتر رجایی که از دوستان آقای مهندس موسوی بودند دکترای فلسفه داشتند و بر زبان انگلیسی نیز بسیار مسلط بودند. ایشان استاد دانشگاه، رئیس دانشگاه تبریز و حدود ۶ سال سفیر ایران پس از انقلاب بودند.

ایشان و چند کارمند قدیمی در نمایندگی حضور داشتند. آن‌ها افراد بسیار محترمی بودند، اما اعتقاد چندانی به حکومت جمهوری اسلامی نداشتند و اکثر آن‌ها هیچ‌گاه به ایران بازنگشتند.

[...] در همان روزهای اول به درخواست دکتر رجایی مطلبی در مورد مسائل جنگ نوشتم که مدتی در کشوی میز یکی از کارمندان قدیمی خاک خورد و بعد با پیگیری خود آقای دکتر نسخه‌ای از آن را مستقیما به ایشان دادم. خیلی خوش‌شان آمد و دستور دادند به عنوان بیانیه مطبوعاتی نمایندگی منتشر شود. اولین قطعنامه شورای امنیت یک هفته پس از جنگ ایران و عراق صادر شد. قطعنامه را در ۲۸ یا ۲۹ سپتامبر سال ۱۹۸۰ صادر کردند. نکته جالب این بود که در آن حرفی از تجاوز و حمله به میان نیامده و حتی درخواست عقب‌نشینی نیز نشده بود. این شورا تا زمان فتح خرمشهر سکوت اختیار کرد. پس از فتح این شهر تصمیم گرفتند ایران را به عنوان یکی از طرفین جنگ به جلسه‌ای دعوت کنند. آقای رجایی برای شرکت در این جلسه با من مشورت کردند. به این نتیجه رسیدیم که شورای امنیت را بایکوت کنیم و از آن‌ها بپرسیم که چرا بعد از آزادی سرزمین‌مان به این قضیه توجه کردند در حالی که قبل از آن در سکوت به سر می‌بردند. البته دلیل دیگر ما برای بایکوت کردن شورای امنیت این بود که هنوز تصمیم مشخصی در داخل کشور گرفته نشده بود و ما نمی‌دانستیم چه جوابی باید به شورای امنیت بدهیم.

در نهایت تصمیمی تاکتیکی گرفتیم و مسئولان داخل کشور نیز آن را پذیرفتند. جالب این‌جاست که تا ۶ سال بعد این تصمیم تاکتیکی به عنوان استراتژی جمهوری اسلامی باقی ماند. ما شورای امنیت را تا زمان حمله آمریکا به هواپیمای ایرباس، در تمام مسائل مربوط به ایران تحریم کرده بودیم. به طوری که آقای رجایی فقط برای بحث‌های مربوط به فلسطین یا افغانستان به شورای امنیت می‌رفتند.

در این ایام هیچ‌گاه کارمند رسمی [وزارت خارجه] نبوده‌ام. بنده در تاریخ ۸ر۸ر۱۳۶۷ کارمند رسمی وزارت خارجه شدم...

 

منبع: آقای سفیر؛ گفت‌وگو با محمدجواد ظریف، به کوشش محمدمهدی راجی،‌ تهران: نی، ۱۳۹۲، صص ۶۴-۷۲.