تیتربرتر: تیمی از محققان موسسه آینده بشریت دانشگاه آکسفورد و بنیاد چالشهای جهانی به ارائه اولین ارزیابی علمی جدی از خطرات پایانبخش جهان پرداختهاند که انسان با آنها مواجه است. در این میان، چند سناریو مانند احتمال برخورد سیارک با زمین یا انفجار یک آتشفشان، غیر قابل کنترل هستند، اما سایر گزینهها بیشتر توسط پیشرفتهای بشری ظاهر خواهند شد.
برخورد اجرام آسمانی
این خطر ممکن است بنظر تخیلی بیاید، اما برخورد یک سیارک بزرگ میتواند به پایان جهان منجر شود. برخوردهای سیارکهای بزرگ با مقیاسهای پنج کیلومتر یا بزرگتر، هر 20 میلیون سال یکبار رخ داده و میتواند دارای انرژی 100 هزار برابر بزرگتر بمبهای منفجر شده تاکنون باشد.
یک ضربه زمینی میتواند منطقهای به وسعت کشور هلند را از بین ببرد. با برخورد سیارک، یکی دیگر از آثار مخرب میتواند ابرهای گرد و غباری باشد که به جو فرستاده شده و بر آبوهوا و تامین مواد غذایی تاثیر گذاشته و در نتیجه به ایجاد بی ثباتی سیاسی منجر شود.
توقف فعل و انفعالات در جهان
مرگ حرارت (Heat Death) برخلاف اسمش قرار نیست آتشی جهنمی باشد که روزی کل دنیا را در بر بگیرد. منظور از مرگ، تفاوت درجه حرارت اجسام است. هر سیستمی در جهان تمایل به رسیدن به بالاترین درجه آنتروپی یا آشفتگی دارد. اما وقتی جهان به نقطه مرگ حرارت برسد، دمای همه چیز در همه جا یکسان میشود و این یعنی دیگر هیچ اتفاق جالبی در جهان رخ نخواهد داد.
هرچه جهان بزرگتر میشود، اجرام بهآرامی رو به زوال میروند و پراکنده میشوند. به این ترتیب تمام فعل و انفعالات در جهان متوقف شده، «انجماد بزرگ» رخ داده و پایان جهان رغم میخورد.
بیوتکنولوژی
به باور والش، محتمل ترین و نگران کننده ترین تهدید برای سیاره زمین بیوتکنولوژی است. او از این بیم دارد که آزمایش های خطرناک دانشمندان با بیماری ها ممکن است به تولید سوپرویروس هایی منجر شود که در مقابل واکسن و داروهای ضد ویروس مقاوم باشند و بدین ترتیب باعث مرگ بخش زیادی از جمعیت کره زمین شوند.
استفاده از روش های مهندسی ژنتیک برای درمان بیماری ها می تواند زندگی انسان ها را به سمت بهتر شدن تغییر دهد اما به باور والش، در صورتی که این کار به شکل نادرست یا توسط افراد خطرناک صورت گیرد می تواند فاجعه بار بوده و به پایان دنیا منتهی شود. او به این نکته اشاره می کند که در سال های اخیر داعش و قبل تر از آن نیز القاعده سعی داشته از ویروس آبله به عنوان یک سلاح استفاده کند، ویروس و بیماری که از سال ۱۹۷۷ تاکنون تحت کنترل بوده است.
بیشتر بخوانید:
اگر این بازی را انجام دهید میمیرید/تکنولوژی که باعث مرگ می شود
اگر چنین عامل بیماری زایی توسط انسان و در آزمایشگاه ها تولید شود، رنج و ضایعه ناشی از آن می توان بارها و بارها تکرار شده و پزشکان و دانشمندان در تلاش برای درمان افراد مبتلا شده، نبردی را در پیش بگیرند که از همان ابتدا مشخص است بازنده آن خواهند بود. والش در ادامه در مورد این فاجعه آخرالزمانی چنین می گوید: «این موضوع نگران کننده است زیرا یک بیماری عادی نیز می تواند بسیاری را بکشد اما اگر به صورت عمدی یا تصادفی در آزمایشگاه چیزی را خلق کنید، آن عامل بسیار قوی تر از هر چیز دیگری در طبیعت بوده که حقیقتاً خطرناک است».
وی می گوید که دانشمندان و محققان زیادی، برخلاف گذشته، می توانند در رسیدن این عوامل بیماری زای مصنوعی و مرگبار به دست تروریست ها نقش داشته باشند. البته وی به یک نکته امیدوار کننده نیز اشاره می کند و آن تسلسل ژن هاست که به محققان اجازه می دهد به محض شناسایی یک بیماری از شیوع پنهان آن جلوگیری کنند.
بیگریپ
نقش انرژی تاریک در سناریوی بیگریپ چیست؟ انرژی تاریک خاصیتی عجیبی دارد. درحالیکه دنیا منبسط میشود، چگالی انرژی تاریک ثابت میماند و این یعنی با گذشت زمان و انبساط جهان، بر مقدارانرژی تاریک افزوده میشود تا چگالیاش ثابت بماند. این اتفاق غیر عادی است؛ اما هیچکدام از قوانین فیزیک را نقض نمیکند؛ برای همین فیزیکدانها با مطرح کردن این فرضیه مشکلی ندارند.
البته داستان از این عجیبتر میشود. تصور کنید چگالیِ انرژی تاریک به جای ثابت بودن، همپای انبساط جهان افزایش یابد. به عبارت دیگر، مقدار انرژی تاریک با سرعتی بیشتر از انبساط جهان افزایش یابد.
این ایده را رابرت کالدول، استاد فیزیک و ستارهشناسی کالج دارتموث آمریکا، مطرح کرد و آن را «انرژی تاریک شبح» (phantom dark energy) نامید تا داستان از آنچه هست، ترسناکتر شود. اگر انرژی تاریک شبح واقعا وجود داشته باشد، آن وقت حق با «جنگ ستارگان» است و جنبهی تاریک سرانجام پیروز داستان خواهد شد.
اما در حال حاضر چگالی انرژی تاریک خیلی کم است؛ حتی کمتر از چگالی اجرام روی زمین. اما با گذشت زمان، چگالیِ انرژی تاریک ممکن است افزایش یابد و تاروپود جهان را از هم بشکافد.
در این سناریوی ترسناک، انرژی تاریک شبح کهکشان راه شیری را از هم میشکافد و تمام ستارههای سازندهی آن را به اطراف پراکنده میکند. بعد نوبت منظومهی شمسی است که از هم جدا شود؛ چرا که کشش انرژی تاریک از کشش خورشید بر زمین بیشتر خواهد بود.
در آخر، طی چند ثانیه زمین منفجر خواهد شد. حتی اتمها از هم وامیپاشند و در حالیکه جهان با سرعتی بیشتر از نور در حال انبساط است، هیچ ذرهای قادر به تعامل با ذرات دیگر نیست. در این حالت، جهان تبدیل به ذرات تنهای بیشماری میشود که در این فضای عجیب و بیزمان نمیتوانند با هیچ چیزی تماس برقرار کنند.
البته خود کادول هم اعتراف کرده سناریوی بیگریپ «بسیار نامعقول» است، چون فرض آن بر این است که ماده و انرژی نمیتوانند سریعتر از سرعت نور حرکت کنند.
هوش مصنوعی
یکی دیگر از تولیدات پیشرفت های بزرگ اسان در حوزه تکنولوژی که نمونه آن در فیلم «ترمیناتور» به تصویر کشیده شده نیز می تواند به تهدیدی برای حیات انسان روی کره زمین منتهی شود. پیشرفت های خیره کننده در حوزه هوش مصنوعی در یک دهه اخیر فراتر از حد تصور بوده و خالقان ربات های هوشمند سعی دارند درخواست فزاینده برای ربات هایی که زندگی را برای انسان آسان تر می سازند را پاسخگو باشند. اما آیا ممکن است این پیشرفت ها به همان شکل سایبرگ قاتل آرنولد شوارتزنگر در فیلم سال ۱۹۸۵، برای بشریت خطرآفرین شود؟
والش چنین فکر می کند و می گوید: «اگر بتوانیم یک هوش مصنوعی که واقعاً باهوش باشد را توسعه دهیم، چیزی که بتواند مثل انسان فکر کند، این موضوع بسیار نگران کننده خواهد بود». خطر در این حوزه از این موضوع نشأت می گیرد که کامپیوترها اکنون یادگیری را یاد گرفته اند و رفته رفته کنترلی که روی آن ها داشته ایم را از ما می گیرند.
با این وجود، خوشبختانه هنوز ربات ها چیزهایی را یاد گرفته اند که انسان ها اجازه یادگیری شان را به آن ها داده اند. اما توانایی آن ها برای ذخیره مقادیر زیادی داده و پردازش آن ها بسیار سریع تر از مغز انسان بدین معنی است که ممکن است این ربات ها به چیزهایی بسیار باهوش تر از انسان تبدیل شوند، چیزی که والش از آن با عنوان سوپرهوشمند یاد می کند.
بدین ترتیب، به ادعای والش، حضور گسترده انسان ها روی کره زمین می تواند به مانعی برای برنامه های ربات ها تبدیل شده و آن ها را به نابودی نسل انسان وادارد، همان کاری که انسان با حیوانات کم هوش تری مانند کرگدن سیاه و دودو انجام داد. البته در این مورد نیز، همانند بیوتکنولوژی، یک جنبه مفید وجود دارد که می تواند به ایجاد فرصت هایی بسیار بزرگ منتهی شود.
جنگ هسته ای
تر س از آغاز یک جنگ هستهای بین روسیه و آمریکا برای دهههای متوالی جامعه جهانی را به خود مشغول کرده است. این تهدید ممکن است کاهش یافته باشد، اما احتمال یک نزاع هستهای تصادفی یا عامدانه هنوز کم نشده و برخی برآوردها نشان میدهد که احتمال این خطر در قرن آینده حدود 10 درصد است.
اینکه این جنگ از تاثیرات زیادی برخوردار باشد، بستگی به این امر دارد که آیا به یک زمستان هستهای – ایجاد ابری از دود در بالای جو که خورشید را مسدود کرده، دما را تا حد انجماد کاهش داده و احتمالا لایه ازن را از بین میبرد – منجر خواهد شد یا خیر. برای عملی شدن این اثر، بمبها باید طوری منفجر شوند که بتوانند خاک را تا جو بالا ببرند. این اثر میتواند به فروپاشی عرضه مواد غذایی در جهان، ایجاد گرسنگی جهانی و فروپاشی ایالات منجر شود.
فروپاشی قانون
این اصطلاح گسترده به فروپاشی اقتصادی و یا اجتماعی در مقیاس جهانی اشاره دارد که شامل ناآرامیهای مدنی و فروپاشی قانون و نظم است که ادامه زندگی انسان بر روی زمین را غیرممکن میسازد. عوامل ناشناخته بسیاری برای پیشبینی محتمل بودن این نتایج وجود دارد اما چنین اثراتی در سیستمهای متصل پیچیده مانند محیط زیست و امور مالی مشاهده شده است. امکان فروپاشی زمانی که چندین شبکه به یکدیگر وابستهاند، بسیار حادتر خواهد بود.