با توجه به اینکه امروزه اخلاق، گمشده جوامع بشری است به تاکید کارشناسان اگر بخواهیم آسیبهای اجتماعی از جامعه رخت بربندند باید اخلاق را در جامعه رواج دهیم زیرا جامعه بدون اخلاق راه به جایی نخواهد برد.
اگر دروغ گویی، ریا، تهمت و هزاران کج اخلاقی در جامعه رواج یابد آن جامعه دچار افول اخلاقی میشود و در مقابل اگر صداقت، شفافیت و احترام و …از دغدغههای جامعه باشد، در این صورت اخلاق، امنیت و اعتماد در جامعه به وجود میآید.
بسیاری از جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی با تاکید بر لزوم جاری سازی ارزشهای اخلاقی در جامعه معتقدند که اخلاق در جامعه با مشکلاتی روبرو شده و تهمت، دروغ و منفعت طلبی جایگزین ارزشهای نیک اخلاقی شده است.
اخلاق و شخصیت
اخلاق و شخصیت رابطه تنگاتنگی دارد. شخصیت آدمی عبارت است از «مجموع فعالیتهای روانی، احساسات، افکار، عواطف و رفتار و کردار او که نمودار و ترجمان آن فعالیت ها هستند.»
این شخصیت در تعامل با اطراف خود دست خوش تغییراتی میشود. و این تغییرات اجتناب ناپذیر است. از ویژگیهای مهم انسان «تحول و تطور پذیری» و «قابلیت شکل گیریهای گوناگون شخصیت است»انسان به گونهای آفریده شده است که میتواند با آگاهی و آزادی در محدودهای نسبتاً گسترده راه خود را بر گزیند و در همان راه منتخب خود، «شخصیت» و هویت فکری، اخلاقی و فرهنگی خویش را شکل بخشد.
اگر تکامل پذیری و قابلیت تغییر در طبیعت و گوهر وجود انسان نبود، علم اخلاق و سایرعلوم تربیتی نیز متصور نبود. بیشترین تاثیر پذیری انسان در زمان نوجوانی است. پس از دوره نوجوانی، مرحله جوانی است که در این دوران نیز تأثیرات مثبت و منفی بر اخلاق، بسیار مهم و قابل اهمیت است. علّت اصلی در آسیب پذیری این دو مرحله یکی غلبه احساسات بر وجود فرد، و دیگری محدودیت تجربه است. در این دوره احساسات مالک اصلی آدمی شمرده شده و با تمام قدرت انسان را مسخّر خود مینماید. از سوی دیگر، فقدان تجربیات اجتماعی موجب میشود که این گروه سنی نتواند معادلات پیچیده محیط ارتباطی خود را بدقت ارزیابی کند.
عوامل بروز ناهنجاریهای اجتماعی
عوامل به وجودآورنده انحراف و کجروی در جوامع مختلف یکسان نیستند و مناطق از نظر نوع جرم، شدت و ضعف، تعداد، و نیز از نظر عوامل آن متفاوتاند. این تفاوتها را میتوان در شهرها، روستاها و حتی در مناطق متفاوت و محلههای یک شهر مشاهده کرد.
بیشتر بخوانید:
مردم ایران چه میخواهند؟
در هر جامعه و محیطی، سلسله عواملی همچون شرایط جغرافیایی و اقلیمی، وضعیت اجتماعی و اقتصادی، موقعیت خانوادگی، تربیتی و شغلی، و طرز فکر و نگرش خاصی حاکم است که هر یک از اینها در حسن رفتار و یا بدرفتاری افراد تأثیر دارد، اما عوامل ثابتی در پیدایش آسیبها و انحرافات اجتماعی، نقش دارند که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم.
تهاجم فرهنگی
از عوامل مهم در دوره جوانی و نوجوانی که بیشترین تأثیرات را در بروز ناهنجاریهای اخلاقی بوجود میآورد، بحث تهاجم فرهنگی است. تهاجم زمانی اتفاق میافتد که فرد خارج از خانواده و بدون پشتوانه اعتقادی با تبلیغاتی مواجه میگردد، که سعی در فروپاشی نظام اعتقادی حاکم بر جامعه را دارد ابزارهای تبلیغاتی از جمله کتاب، مجلات، نوار، لباس و نوع پوشش، فیلم و سریال، موسیقی، ورزش و... با تمام قوا تلاش میکند تا فرد را از درون بدون هویت نشان داده تا آن گاه در قالب تمدن، فرهنگ خود را غالب کند.
فرهنگ مهاجم، ابتدا سعی در آن دارد تا ایمان نسل نو را به فرهنگ و معتقدات سست و متزلزل سوق دهد. در مرحله بعد خلأ آرمانی و فرهنگی موجود را با جلوههای پر زرق و برق و فریبندهاش پر کند و او را به انقیاد فرهنگی در برابر غیر خودی بکشاند و نسلی زبون و وابسته به بیگانه تربیت کند.
فقر
در میان علل و عوامل پیدایش بزهکاری و ارتکاب انحرافات اجتماعی، عامل فقر و مشکلات معیشتی و اقتصادی از جایگاه ویژهای برخوردار است. نداشتن بضاعت مالی مکفی خانوادهها و ناتوانی در پاسخگویی به نیازهای طبیعی و ضروری، مانند فراهم ساختن امکان ادامه تحصیل حتی تا دوره متوسطه، تأمین پوشاک مناسب، متنوع و متناسب با سلیقه و روحیه آنان و... زمینهساز بروز دلزدگی، سرخوردگی، ناراحتیهای روحی، دل مشغولی، افسردگی و انزواطلبی را در فرزندان فراهم میسازد.
در اصل فقر میتواند زمینهساز بروز آسیبهای اجتماعی در ابعاد گوناگون باشد و این امر در زنان و مردان با کارکردهای متفاوتی همراه است. برخی از جوانان معتاد کشور به دلیل نداشتن تمکن مالی و برخوردار نبودن از امکانات برابر و نیز به منظور به دست آوردن فرصتهای اجتماعی متناسب با شأن و شخصیت خود و خانوادهشان به این آسیب خانمانسوز گرفتار شدهاند که در نتیجه امروز بهعنوان معتاد مجبور به پذیرش برخی رفتارهای غیرانسانی در جامعه هستند.
اشتغال
نکتهای که باید مورد بررسی قرار گیرد، بحث اشتغال است. هرگاه جامعه به بیکاری و واردات سوق پیدا کند، ریشههای فساد و ناهنجاری هم یکی یکی پیدا میشود. کار، مایه سازندگی و بیکاری، اصل و اساس تخریب زندگی است. وقتی انسان به حدّی از شعور و استقلالدست یافت، لازم است برای ادامه زندگی خود، راه تأمین نیازهای خود را به دست خود پیدا کند.
خانواده و حکومت، در راه رسیدن به این هدف، بایسته است که بیکاران و کارجویان را یاری دهند. بیکاری عامل مهمی در بروز اختلالات روانی و رفتارهای پرخاش گرانه است. وقتی شخص در جامعه احساس بی هویتی کرد و از سوی دیگر توان تأمین نیازهای اولیهاش را نداشت به کار خلاف کشیده میشود. ایجاد انگیزه کار و آموزش حِرَف و قوانین کار و بازار یابی و... سرعت بیشتری به رشد و تکامل به جوانان میبخشد.
محیط اجتماعی
محیط نیز از جمله عوامل تأثیرگذار در پیدایش رفتارهای شایسته و یا ناشایست است. اگر در خانه،کوچه، خیابان، مدرسه، و خلاصه محیط پیرامون زمینه و شرایط مساعدی برای بزهکاری وجود داشته باشد، فردی را که آمادگی انحراف در او وجود دارد، به سوی جرم و ارتکاب رفتار بزهکارانه سوق میدهد. در پیدایش هر جرمی، با تحلیل دقیق، به این نتیجه میرسیم که محیط اجتماعی بستر کاملاً مناسبی برای فرد بزهکار فراهم آورده و عامل مهمی برای پیدایش رفتار مجرمانه توسط وی بوده است.
تفریحات سالم و شاد
متأسفانه در نتیجه برخی برآوردهای آماری از وضع شادیها در میان ایرانیان حاکی است گروه قابل توجهی از مردم دارای افسردگی هستند و این موضوع بسیار خطرناک است. زیرا باعث میشود، حتی روزهای شادی نیز توأم با اضطراب باشد.
یکی از نشانههای افسردگی افزایش بیماری روانی بین مردم است که نشانه آن کمتر شدن آستانه تحمل نسبت به یکدیگر است. در میان مردم جامعهای که در آن شادی وجود ندارد، افسردگی و بدبینی به شدت افزایش مییابد. حتی رویدادهای خوشایند منفی ارزیابی میشوند و بیعلاقگی در کار و فقدان وجدان کار به وجود میآید.