پنج شنبه, ۲۷ مرداد ۱۴۰۱ ۲۰:۴۷

پیگیری‌های وزارت خارجه برای آزادسازی تبعه ایرانی بازداشتی در عربستان

پیگیری‌های وزارت خارجه برای آزادسازی تبعه ایرانی بازداشتی در عربستان
"خلیل دردمند" از دُرچه اصفهان که همراه با مادرش به حج تمتع ۱۴۰۱ مشرف شده بود، پس از انجام مناسک حج تمتع در روز عید قربان توسط نیروهای امنیتی عربستان سعودی در مسجدالحرام دستگیر و به زندان منتقل شد . وزیر امور خارجه کشور در ادامه رایزنی‌ با برخی از مقامات کشورهای منطقه برای کمک در آزادی تبعه ایرانی بازداشتی در عربستان که در جریان مناسک حج امسال توسط پلیس این کشور بازداشت شد، با وزیر امور خارجه عمان در این ارتباط رایزنی و گفت‌وگو کرد.

به گزارش تیتربرتر ؛ وزیر امور خارجه کشورمان عصر امروز در جریان گفت‌وگوی تلفنی با بدر البوسعیدی  وزیر امور خارجه عمان در بخشی از این گفت‌وگو  با اشاره به بازداشت یکی از حجاج ایرانی در جریان مناسک حج امسال توسط پلیس عربستان سعودی، بر ضرورت آزادی هر چه سریعتر وی تأکید کرد.

وزیر امور خارجه عمان نیز در جریان این گفت‌وگو خاطر نشان کرد: در چهارچوب مناسبات دوستانه دو کشور، پیگیری لازم را برای آزادی این زائر ایرانی به عمل می‌آورد.

وزیر امور خارجه  کشورمان چند روز پیش نیز در گفت‌وگوی تلفنی با  فواد حسین وزیر خارجه عراق ضمن تشکر از  از تلاش های وزیر امورخارجه عراق در کمک به برگزاری حج تمتع اخیر زوار ایرانی، سرنوشت این حاجی ایرانی  بازداشت شده در ایام حج در عربستان را پیگیری و خواستار انتقال پیام برای آزادی وی شد.

بر اساس این گزارش و براساس اعلام رسانه های خبری یکی از حجاج کشورمان در روز عید قربان به بهانه انداختن عکسی از حاج قاسم با کعبه توسط نیروهای امنیتی سعودی دستگیر شده و همچنان با گذشت  بیش از ۳۰ روز در زندان به سر میبرد

"خلیل دردمند" از دُرچه اصفهان که همراه با مادرش به حج تمتع ۱۴۰۱ مشرف شده بود، پس از انجام مناسک حج تمتع در روز عید قربان  توسط نیروهای امنیتی عربستان سعودی در مسجدالحرام دستگیر و به زندان منتقل شد .

گفته می‌شود که برای دردمند پرونده تشکیل شده و اتهام او «تصویربرداری» است و قرار است در روزهای آینده به پرونده این حاجی ایرانی رسیدگی شود.

ماجرای دستگیری حاجی ایرانی توسط سعودی‌ها

www.titrebartar.com

روایت یک حاجی ایرانی از زندان عربستان سعودی/ انداختن چفیه و نشان دادن عکس حاج قاسم جرم است!

عرفه در عربستان جمعه بود و در ایران شنبه. چون روحانی هستم و اعضای کاروان هم این را می‌دانستند، از من خواستند تا در روز عرفه دعای ندبه را بخوانم. من هم پذیرفتم و دعای ندبه را با شور و حال خاصی خواندیم و برای شهدای منا هم دعا کردیم. در دعای ندبه مواظب بودم که به اختلافات شیعه و سنی پرداخته نشود و روی مسأله وحدت تمرکز داشته باشم.

مراسم دعای عرفه هم برگزار شد و پس از انجام مناسک حج تمتع، به مسجدالحرام رفتیم و چند روزی در مکه مکرمه حضور داشتیم. در این مدت به قبرستان ابوطالب هم رفتیم و با توجه به محدودیت‌های سعودی‌ها، خانم‌ها اجازه ورود به قبرستان‌ها همچون قبرستان ابوطالب و بقیع را ندارند. در قبرستان ابوطالب هم روضه‌ خواندم تا همه با این فضای نورانی بیشتر آشنا شوند.

عید غدیر به وقت عربستان یکشنبه بود. حوالی ساعت ۱ بامداد همان روز همراه همسر و چند حاجی دیگر کاروان برای طواف به مسجدالحرام رفتیم و قرار شد تا ساعت ۳ به هتل برگردیم و روز عید غدیر را روزه بگیریم. ساعت حدود ۱.۴۵ بامداد روز عید غدیر بود. سمت ناودان طلای خانه خدا نشسته و در حال خواندن قرآن بودم که ۲ نفر از از زائران ایرانی به من گفتند: «خانم انتظامات سعودی‌ها که در کنار کعبه هستند، مدام به سمت شما اشاره می‌‌کنند. فکر کنم دارند درباره شما حرف می‌زنند».

مطالب مرتبط :

برای همین هم از من خواستند تا مشخصات خودم و کاروان را به آنها بدهم که اگر اتفاقی افتاد، به مسؤول کاروان اطلاع بدهند. هم‌زمان با اینکه در حال دادن اطلاعات به آنها بودم، ۲ شرطه سعودی که چفیه قرمزی داشتند، دستشان را روی شانه‌ام گذاشتند و به زبان عربی به من گفتند که بلند شو حاجی! بلند شدم و گوشی‌هایم را از من گرفتند و رمز گوشی را خواستند و وارد آلبوم تصاویرم شدند. من در مسجدالحرام با دشداشه (لباس بلند عربی) بودم. آنها عکس‌های خودم را که ملبس به لباس روحانیت بودم، نشان دادند و گفتند: «انت المعمم و المفتی؟» من هم گفتم که یک روحانی ساده هستم.

بازپرسی بیش از ۸ ساعته نیروهای امنیتی عربستان از حاجی ایرانی

پس از آن بی‌سیم زدند و در مدت کوتاهی تعداد آنها ۶ نفر شد و از من خواستند تا همراه آنها بروم. هر چه خواستم که تلفنم را بدهند تا به همسر یا مسؤولان کاروان اطلاع دهم، قبول نکردند و مرا به بازداشتگاه بردند. ۲ نفر بازپرس حدود ۲ ساعت از من سوال‌های مختلف پرسیدند. اینکه اهل کجا هستم و چه می‌کردم. تا ساعت ۴ صبح بازپرسی و انگشت‌نگاری طول کشید و وقتی وارد بازداشتگاه شدم، نماز خواندم و ساعت ۸ صبح همان روز پایند و دستبند به من زدند تا دادگاه برویم. در دادگاه هم پرسش و پاسخ‌ها تا ساعت ۱۶ ادامه داشت و در اوج گرمای بالای ۴۵ درجه مکه راهی زندان شدم.

وضعیت نامناسب زندان‌های سعودی‌ها برای حجاج/ بیشتر زندانیان سلول ما شیعه بودند!

یک اتاق ۱۲ متری که ۲۲ زائر از کشورهای مختلف همچون عراق، یمن، مصر و ... در آن بودند که نکته جالب آنجاست که ۱۵ نفر آنها شیعه بودند. در حالی که وقتی موقع نمازهای جماعت وارد مسجدالحرام می‌شوی، به سختی می‌توانی شیعه پیدا کنی و بیشتر افراد از برادران اهل سنت هستند. اما در زندان بیشتر افراد شیعه بودند!

وضعیت زندان بسیار اسفناک بود. فضای آنجا به قدری کوچک بود که جایی برای دراز کشیدن هم نداشت و امکاناتی هم در زندان نبود. غذاهایی هم که می‌آوردند، همه در یک مجمع ریخته بودند و طوری بود که حتی رغبت نداشتی آنها را ببینی، چه برسد که بخواهی آن را امتحان کنی و بخوری. حتی سرویس بهداشتی که در اتاق بود، در نداشت. نه پتو و متکایی داشتیم و نه تهویه هوایی در اتاق بود. مصری‌ها هم به شدت سرفه می‌کردند و قرص و شربت‌هایی که کاروان برایم در زندان می‌آورد، به من نمی‌رسید. یک زندانی یمنی از سرفه‌های مصری‌ها که بلند و شدید بود، با سجاده سرش را بسته بود.

دستگیری حاجی ایرانی که چفیه‌ای منقش به عکس رهبری داشت

در زندان یک ایرانی دیگر هم بازداشت شده بود. سیدعلی سجادی، از بچه‌های بیرجند به خاطر اینکه چفیه منقش به عکس رهبر معظم انقلاب داشت، دستگیر شد. او می‌گفت که در پیام حضرت آقا در روز عرفه، ایشان از زائران خانه خدا خواسته‌اند که برایشان دعا کنند. او هم برای اینکه هر لحظه به یاد آقا باشد و به نیابت ایشان طواف کند، چفیه‌اش را موقع طواف کعبه همراهش آورده بود که نیروهای امنیتی سعودی این را بهانه‌ای کرده و زندانی‌اش کردند.

در زندان خلیل هم بود که همراه مادرش به حج آمده بود و به خاطر اینکه عکس حاج قاسم را روبروی کعبه قرار داد تا همراه کعبه عکس بگیرد، بازداشت و زندانی شده بود. البته او هم‌سلولی ما نبود. کاروان آنها مدینه اول بود و مادرش بدون خلیل راهی اصفهان شد. سعودی‌ها معتقد بودند که کار او سیاسی بوده و نباید در مسجدالحرام عکسی گرفته شود. این امر در حالی است که در هیچ جای مسجدالحرام ننوشته که عکسبرداری ممنوع است و حتی خود شرطه‌های سعودی از برخی زائران عکس می‌اندازند.

حضور نیروهای حشدالشعبی در زندان عربستان/ حاجی عراقی از عشق به حاج قاسم گریست

در سلول ما سه نفر از نیروهای حشدالشعبی عراق هم حضور داشتند که به دلیل همراه داشتن عکس شهدای حشدالشعبی آنجا بودند. یکی از آنها یک شب دستش را گردنم انداخت و گفت: تو ابومهدی المهندس و قاسم سلیمانی را می‌شناسی؟ گفتم بله و آنها را خیلی دوست دارم. وقتی که علاقه‌ام به آنها را گفتم، لحظه‌ای درنگ و به من نگاه کرد و حدود ۲۰ دقیقه به عشق حاج قاسم گریست. بیشتر زندانیان سعودی‌ها، محب اهل بیت علیهم السلام بوده و با وهابی‌ها دشمنی داشتند. حتی یکی از روحانیون ایرانی به خاطر اینکه با ۲ پاکستانی هم‌صحبت شده بود، توسط نیروهای سعودی دستگیر شد!

روز دوم که مسؤولان کاروان متوجه شدند که در زندان هستم، خودشان را به آنجا رساندند و به من امیدواری می‌دادند که بزودی آزاد می‌شوی. من ۶ روز در زندان بودم. روز آخر یعنی پنج‌شنبه نماینده موسسه مطوفی آمد و گفت که اگر تا یکشنبه آزادت نکنم، از اینجا نمی‌روم. این حرف باعث دلگرمی‌ام شد. کاروان ما قرار بود که جمعه ساعت ۷ صبح از مکه به مدینه برود. همسرم بی‌تابی می‌کرد. اما در ملاقات‌هایی داشتیم به او گفتم که با کاروان برود تا پس از آزادی به آنها بپیوندم.

آزادی حاجی ایرانی پس از ۶ روز/ باورم نمی‌شد از دست وهابیت رها شدم

ساعت ۲۳.۴۵ پنج‌شنبه مسؤول زندان بلند گفت: «محمود علی». صدایم کرد و من با تعجب و نگرانی فکر کردم که قرار است اتفاقی برایم بیفتد. ادامه داد: «انت ایرانی؟ تعال...» خیلی دلهره داشتم و فکر می‌کردم که می‌خواهند شکنجه‌ام کنند. اما وقتی گفت که وسایلت را هم بیاورد، آرام شدم. وقتی بیرون آمدم، از من امضا و اثرانگشت گرفتند و گفتند که وسایلت را تا یکشنبه تحویل می‌دهیم.

حوالی ساعت ۲ بامداد جمعه بود که با ۲ نفر مرا تا مسجدالحرام بردند و به مطاف که رسیدیم آنها گفتند: «خلاص! فی امان الله...» بعد از من جدا شدند. اما آن لحظه باورم نمی‌شد که از دست وهابیت رها شده‌ام. برای همین کمی در مسجدالحرام چرخیدم که دیدم آنها از من دور شدند. همان لحظه چند نفر از اعضای کاروان که مرا دیدند، متعجب شده و گریه کردند و با آنها به سمت هتل رفتیم. وقتی وارد هتل شدیم، سر و صدایی ایجاد شد. نه تنها اعضای کاروان ما، بلکه بسیاری از حجاج کشورمان که در هتل بودند، با شنیدن رهایی من خوشحال شدند. چون در توسل‌های مختلف برای آزادی من دعا کرده و ختم گرفته بودند.

همان روز قرار بود عازم مدینه شویم. طبق برنامه کاروان به مدینه منوره رسیدیم. در مدینه پوشش خود را تغییر دادم تا دیگر مشکلی برایم ایجاد نشود. در قبرستان بقیع هم در حالی که جمعی از حجاج می‌خواستند تا روضه بخوانم، برای جلوگیری از حساسیت برای سعودی‌ها، هیچ اقدامی نکردم.

انچه دیگران می خوانند :