در این خبر قصد داریم به پرونده های جنجالی قتل های خانوادگی بپردازیم.
این روزها ناماش شده «پسر ۱۸ سالهای که خانوادهاش را به قتل رساند» و دیگر کسی نمیپرسد اسم واقعیاش چیست. قضاوتها هم تمامی ندارد. چطور ممکن است یک نفر نزدیکترین افراد زندگی اش را با دست خودش بکشد؟ اما او تنها نیست. قتلهای خانوادگی عضو ثابت اخبار حوادث اند و به گفته عبدالصمد خرمشاهی، وکیل جنایی، پدیده تازهای نیستند و رو به افزایش اند.
قتل خانوادگی شاید خیلیها را یاد داستان شاهرخ و سمیه در سال ۷۵ بیندازد. دختر و پسر ۱۶ سالهای که به عشق ازدواج با یکدیگر، خواهر و برادر کوچک سمیه را کشتند و قصد کشتن مادر سمیه را هم داشتند. در آخر هم با بخشش پدر سمیه به چند سال حبس محکوم شدند و بعدها گفته شد که حتی با هم ازدواج هم نکردند.
در طی این سالها نمونههای مشابه کم نیست؛ مردی که همسر و فرزندانش را به قتل رسانده یا زنی که فرزندانش را کشته و ...؛ نمونهها دلت را میخراشد، اما هفتهای نیست که در بین اخبار نشانی از قتل خانوادگی پیدا نکنی.۶ آبان ماه پسری ۲۲ ساله در گورابسرای کوچصفهان به دلیل اختلاف خانوادگی پدربزرگ، پدر، مادر، خواهر و دوست خواهرش را که مهمان آنها بود، به قتل رساند. این هفته هم اعلام شد که پسر ۱۸ سالهای که تصور میکرد والدینش برادر کوچکش را بیشتر از او دوست دارند، در اقدامی جنون آمیز تمام اعضای خانوادهاش شامل پدر و مادر و برادرش را به قتل رساند.
کمبود حمایت و آموزش صحیح
بودن حمایت اجتماعی، فشارهای اقتصادی، بالا رفتن خشونت در جامعه، آموزش ناصحیح و هزاران علت دیگر ممکن است به تنهایی عامل ارتکاب جرمهای این چنینی نباشند، اما هرکدام تکههای پازلی اند که وقتی کنار هم قرار میگیرند، تصویری آزاردهنده میسازند؛ تصویری دردناک از ناهنجاریهای اجتماعی.
مسائل اقتصادی را از مهمترین علل وقوع ناهنجاریهای اجتماعی میدانند. چرا که نقش مهمی در فروپاشی خانواده، بازدارندگی جوان از تحصیل و ایجاد یاس و نگرانی و عقدههای سرکوب شده در فرد دارد. کارشناسان معتقد اند اگر در خانوادهای امکانات رفاهی وجود داشته باشد و آموزهها درست باشد زمینههای ایجاد جرم کمرنگتر میشود؛ اگرچه این به این معنا نیست که در خانوادههای مرفه جرمی صورت نمیگیرد، چون جامعه هم در بروز این اتفاقات نقش مهمی ایفا میکند.
«اعتیاد به مواد مخدر خانمانسوز جدید و صنعتی مثل شیشه، وجه اشتراک میزان بسیار بالایی از این قتلهاست.» این را محمد بلوری، خبرنگار پیشکسوت حوادث میگوید. او معتقد است که در وضعیت فعلی هیچ فکری برای علاج و درمان اعتیاد به مواد مخدر جدید نشده و کمپهای ترک اعتیاد فایده چندانی نداشته اند، چون فرد بعد از خروج از این کمپها اعتیادش را از سر میگیرد، اما همین اعتیاد و نیاز فرد به پول برای خرید مواد مخدر یا اثرات ناشی از آن، باعث ناهنجاریها و جنایتهای زیادی میشود.
عبدالصمد خرمشاهی نیز عوامل متعددی را در درون خانواده یا جامعه برای بروز چنین ناهنجاریهایی ذکر میکند و میگوید: در گذشته آمار این جرائم انقدر بالا نبود. باید تاکید کرد که مهم نشمردن جرائم خرد باعث میشود که اینها به جرائم کلان تبدیل شوند. اگر در جامعه قوانین محترم شمرده نشود، کم کم قانون شکنی عادی میشود.
به عقیده خرمشاهی، قانون شکنی از زیر پا گذاشتن قوانین راهنمایی و رانندگی آغاز میشود، قوانینی که بر اساس توافق افراد جامعه ایجاد شده اند و شکستنشان باعث میشود که جرائم مهمتری هم قبحشان را از دست بدهند. رعایت نکردن حقوق یکدیگر از سوی افراد و قانون گریزی و زیر پا گذاشتن مقررات اجتماعی باعث میشود که امار جرائم بالا برود. خیلی مسائل در جامعه باعث میشود افراد مدارایشان را از دست بدهند و در خیابان دست به گریبان هم شوند.
«مادام ترزا میگوید انسان قبل از نان به محبت نیاز دارد؛ بنابراین وقتی بچهها دچار کمبود محبت باشند یا احساس کنند مورد تبعیض و بیعدالتی قرار گرفته اند و اعضای خانواده دوستش ندارند، از نظر عاطفی کم میآورد. عقدههایی مثل احساس کمبود و قربانی شدن و بی پناهی روی هم تلنبار میشود و فرد دست به اقدامات این چنینی میزند.» این را اصغر کیهان نیا، روانشناس میگوید و ادامه میدهد: اگر در خانواده برخوردهای آمرانه توسط مدیر خانه وجود داشته باشد، بچهها تا سن خاصی از این رفتار تبعیت میکنند، اما پس از ورود به مدرسه و اجتماع وقتی با بعضی تبعیضها رو به رو میشوند احساس قربانی بودن و بی پناهی میکنند و، چون پایگاه عاطفی ندارند خودشان اقدام میکنند که حقشان را از جامعه بگیرند.
بحران هویت عامل قتل های خانوادگی
کیهان نیا نقش خانواده در بروز ناهنجاریهای اجتماعی را بسیار مهم تلقی میکند و توضیح میدهد: در سن ۱۳ تا ۱۸ سال بچهها با بحران هویت دست و پنجه نرم میکنند و اگر در این زمان اعضای خانواده در کنار بچهها نباشند، با آنها صحبت نکنند و پای درددل شان ننشیند، بچهها ممکن است به بیراهه کشیده شوند. وقتی بچه احساس کند که مورد تبعیض و بی مهری قرار گرفته است عصیان میکند، حالا اگر زمینههای خشونت از قبل در خانواده وجود داشته باشد، این موضوع روی گستاخی و عصیان فرد تاثیر بیشتری میگذارد.
او ادامه میدهد: این وقایع ناشی از توجه نکردن و تربیت نادرست است؛ یعنی بزرگ خانواده نتوانسته است یک پایگاه عاطفی محکم در منزل ایجاد کند که بچهها با هم همبستگی داشته باشند و برای هم احترام قائل شوند و یکدیگر را دوست داشته باشند. نقش خانواده در اینجا بسیار بسیار مهم است. متاسفانه در خارج از خانه و مدرسهها هم مشاورین کافی وجود ندارد که بچهها بتوانند در دوران بحران هویت خود با مشاورین صحبت کرده و راهنمایی بگیرند.
خرمشاهی نیز معتقد است برای کنترل این جرائم، یک راه نمیتواند فرمان بدهد. ما هرگز نمیتوانیم با شعار و توصیه و نصایح اخلاقی افراد، از ارتکاب جرم جلوگیری کنیم. جوانی که فکرش آشوب است و هزار و یک مشکل دارد، قطعا توصیه و نصیحت به او کمکی چندانی نخواهد کرد بلکه باید تامین بوده و امنیت کلی داشته باشد.
آسیب های قتل های خانوادگی در جامعه
پلان اول: در شهریور ماه ٩٦ قتل عجیبی در تهران به وقوع پیوست. یک مدرس دانشگاه با دعوت از والدینش از شهرستان به تهران ، پدر و مادرش را در دفتر کارش واقع در خیابان پاسداران به قتل رساند. او بعد از بازگشت به خانه، همسر و پسر ١٤ ساله خود را هم کشت و نهایتا خودکشی کرد. اما چرا؟ ظاهر ماجرا در دستنوشته باقیمانده از او میگفت علت انجام این قتلها بدهی هشت میلیارد تومانی بوده.
پلان دوم: شهریور 96، پدری دو دختر ١٩ و ٢٢ ساله خود را به قتل رساند و سپس با قرص برنج خودکشی کرد. این حادثه در حالی رخ داد که مادر خانواده به مدت ٥٠ روز خانه را ترک کرده بود.
پلان سوم: شهریور ماه سال ٩٦ یک نفر از مأموران کلانتری بعد از گذشتن تنها شش ماه از ازدواجش ، همسر و پدر و مادر همسرش را به گلوله بست که در این حادثه ، همسرش جانش را از دست داد.
اینها تنها سه پرونده با عنوان «قتلهای خانوادگی» است که در آن اعضای خانواده، قربانی جنایت یک عضو آن میشوند؛ داستانهایی که دیگر داستان نیستند؛ داستانهایی که شاید قرار بوده همان مادری که جلوی چشم فرزندش به قتل رسیده یا پدری که فرزندش را کشته، برای هم بخوانند.
اما چرا یک عضو خانواده که از آن به عنوان مهمترین نهادهای بشری یاد میشود، باید دست به چنین جنایتی بزند؟
«احمد بخارایی»، مدرس دانشگاه، با اشاره به قتلهایی که قاتل و مقتول عضو یک خانواده هستند، میگوید: بر اساس آمارها در سال ٩٦ حدود ٣٠٠ مورد قتل خانوادگی رخ داده و این عدد تنها بخشی از آماری است که به طور رسمی ثبت شده؛ زیرا در فرهنگ و تفکر بعضی افراد در برخی مناطق کشور و برخی اماکن و محلهها و خردهفرهنگها ، گزارش قتلهای خانوادگی، رفتاری هنجار شکنانه تلقی میشود و افراد ترجیح میدهند این دسته از قتلها پوشیده بماند.
این مدرس دانشگاه همچنین از افزایش سه برابری آمار قتلهای خانوادگی در سه دهه اخیر خبر میدهد؛ روندی که به گفته او میتواند ادامه پیدا کند.
به عقیده بخارایی ، دستیابی به هویت اجتماعی یکی از عوامل تشکیل خانواده است؛ اما در سطوح بالاتر برخی افراد بعد از تشکیل خانواده دچار فقر و مشکلات مالی شده و به این ترتیب یکی از علتهای قتلهای خانوادگی شکل میگیرد. در این شرایط در زمانی که نرخ بیکاری در جامعه افزایش مییابد و نیازهای معیشتی افراد که برای رفع همان نیازها تشکیل خانواده دادهاند برطرف نمیشود ، بحران اقتصادی از جامعه به خانواده منتقل میشود.
بخارایی همچنین معتقد است « فرهنگ ما فرهنگ مصرفی و زیادهخواهی است و ما عادت نکردیم به حداقلها راضی شویم» و میافزاید: زمانی که الگوهای فرهنگی و موانع اقتصادی در هم تنیده شوند ، برونداد آن ها وقوع قتلهای خانوادگی است .
این جامعه شناس با بیان اینکه « در بین قتلهای خانوادگی زنها بیشتر نقش مقتول را ایفا میکنند و مردها قاتل» ادامه میدهد: انتقامگیری و تبعیض اجتماعی نیز از دلایلی است که گاهی به قتلهای خانوادگی منجر میشود. در این رابطه در موضوع تبعیضها باید اصلاحات قانونی صورت بگیرد و در بحث انتقامگیری نیز پخش آموزشهای مهارکردن کینه در صدا و سیما و تدریس آنها در در مدارس میتواند تاثیرگذار باشد.
وی در توضیح «اصلاح تبعیضها» ادامه میدهد : در زمان خیانت مرد به زن، قانون پشتوانه زن نیست ، اما بالعکس در زمان خیانت زن به مرد ، قانون پشتوانه مرد است.
وی از بدترین پیامدهای قتلهای خانوادگی را سکوت زنان میداند و میگوید: برخی زنان بعد از اطلاع پیدا کردن از موارد مشابه قتل و ناملایمات ، زمانی که از سوی اعضای خانواده مورد ظلم قرار میگیرند ، حاضر به تندادن به ظلم میشوند و سکوت میکنند؛ چون از حمایت قانونی برخوردار نیستند و این امر متاسفانه ناشی از ساختار مردسالارانه در جامعه ماست.
به عقیده بخارایی، عدم درک شرایط نوین خانوادهها نیز میتواند آمار قتل های خانوادگی را افزایش بدهد.
وی برای نمونه میگوید: اگر فرزندی دیر به خانه بر میگردد در ذهن والدین این تفکر نقش میبندد که او در حال انجام عمل نادرست و کجروانهای بوده؛ در حالی که لزوما نمیتوان قضاوتی اینچنینی داشت.
به گفته این جامعهشناس، همچنین « در جامعهای که «انزواگزینی» رواج پیدا کند و افراد به مشارکت خوانده نشوند، افراد منزوی دست به خودکشی یا مصرف مواد مخدر میزنند. در حال حاضر نیز مصرف مواد مخدر در میان نوجوانان و جوانان اعم از دختران و پسران افزایش پیدا کرده و میانگین سن اعتیاد نیز در میان دختران کاهش داشته است .»
این مدرس دانشگاه همچنین به یک موضع دیگر به عنوان « تأیید رویه انتقامگیری از سوی افراد» اشاره میکند و میگوید که « بعد از مدتی تعداد افرادی که از این رویه به جای مراجعه به قانون استفاده میکنند افزایش مییابد، همچنین با افزایش قتلها استفاده از آلتهای قتاله نیز رایج میشود.»
بخارایی در ادامه در ارتباط با راههای کاهش خشونت نیز میگوید: انتقامگیری در زمانهای گذشته مختص برخی خردهفرهنگها بود و گفته میشد در صورت نیاز، خود افراد انتقام میگیرند و ریشسفید قبیله هم این مسئله را تایید و تجویز میکرد، حتی فردی که مرتکب قتل میشد قاتل محسوب نمیشد ، اما در حال نمیتوان به این ر وش عمل کرد و باید برای مقابله با این شکل از خشونت از طریق آموزشهای فروکش خشونت، اقدام کرد.
بخارایی در پایان به مسائل اقتصادی هم اشاره میکند و میگوید که توجه به اشتغالزایی و کاهش نرخ بیکاری به ویژه در جامعه شهری، میتواند به کاهش این دسته از قتلها کمک بسیاری کند.