به گزارش تیتربرتر؛ ازدواج نوعی تفاهم است و طلاق نوعی پیمان شکنی است اما گاهی زوجین در کنار یکدیگر زندگی می کنند اما دلبستگی روحی با یکدیگر ندارند که این نوعی آسیب اجتماعی که از آن به عنوان طلاق عاطفی یاد میشود.
آیا طلاق عاطفی پیشزمینهای برای طلاق است؟
زوج ها در طلاق عاطفی با یکدیگر فاصله عمیقی میگیرند عامل آن عدم شناخت نسبت به روحیات یکدیگر و عدم تلاش برای رفع مشکل است و سکوت را بر جدال در حفظ زندگی ترجیح میدهند و با بیتفاوتی روزهای زندگی را میگذرانند.
زندگی با روابط سرد یک طرفه گاهی بخاطر ماندگاری در کنار فرزندان، گاهی برای حفظ آبرو و گاهی برای نبود پشتیبان دیگری و یا سرپناه مناسبی ادامه مییابد که هر کدام چالشهای خاص خود را دارد.
اما موضوعی که مطرح است طلاق عاطفی تا چند سال ادامه مییابد؟ روابط سرد و بدون مهر و محبت زن و شوهر تا مدتی قابل تحمل کردن و گذران زندگی و بالاخره یکی از طرفین موضوع طلاق را مطرح میکند و یا اینکه طلاق توافقی جاری میشود تا زوجین از بند یکدیگر آزاد شوند و هر کس به دنبال زندگی خود برود.
درباره این پدیده نوظهور طلاق عاطفی هیچ آمار دقیقی وجود ندارد اما می توان به جرات گفت آمار طلاق عاطفی در کشور ما از طلاق قانونی بیشتر است.
بیشتر زنان ایران هنوز در این باورند که زن با لباس سفید به خانه بخت آمده و با کفن از آن خارج می شود و آن را پذیرفته اند این سکوت گاهی به قدری گران تمام می شود که زن تمام شکنجه های روحی و جسمی را تحمل می کند و دم نمی زند؛ ولی در مقابل این بسوز و بساز دیگر مهر و محبتی نسبت به همسر خود نداشته در این شرایط طلاق عاطفی شکل می گیرد.
مراحل شکلگیری طلاق عاطفی
طلاق عاطفی معمولاً از شکایت و گله گذاری زوج ها نسبت به هم شروع می شود، انتظاراتی که به زبان آورده می شود ولی تحقق نمی یابد. در واقع طرفین این رابطه به نیازها و خواسته های دیگری اهمیت نمی دهند طوری که انگار زن و شوهر یکدیگر را می بینند ولی صدای هم را نمی شوند و به وجود یکدیگر تنها عادت کرده اند. مانند کتابی که بارها آن را خوانده اند و دیگر از خواندن آن لذت نمی برند. این مرحله آغازین شروع طلاق عاطفی است.
طلاق عاطفی معمولا تدریجی است و در پی ناکامیهای مکرر و عدمارضای خواستههای روانی، مالی، فرهنگی و... خودنمایی میکند. ولی در موارد نادری نیز، انگ یا برچسب ناروای ناموسی بهویژه نسبت دادن روابط جنسی خارج از زناشویی به یکدیگر میتواند سریعا ریشههای علایق مهربانانه را در دلها به احساسهای قهرآمیز و خصمانه تبدیل کند. در چنین حالی اغلب، طرفین کنترل خود را از دست میدهند و ممکن است به پرخاش و خشونت بپردازند ولی اگر زن و شوهر همراه پدر و مادر و دیگران زندگی کنند و توان خویشتنداری داشته باشند، خشم خود را درون میریزند، فشارهای زیادی را تحمل میکنند و میکوشند از نظر فضایی و مکانی از هم دوری جویند و از نظر عاطفی نیز بیتفاوت باشند.
نقش فرهنگسازی در کاهش طلاق عاطفی
خانواده زیربنای تداوم و استمرار وحدت، عواطف و احساسات است و اگر این معنا از دست رود خانواده نیز از هم پاشیده خواهد شد.
نخستین عاملی که در طلاق مطرح می شود از بین رفتن عواطف و احساسات است که زمینه ساز برخی از آسیب های اجتماعی است و بدون شک برای برون رفت از این بحران باید پای کار آمد و تمهیداتی برای پیوند خانواده ها اندیشیده شود.
بیشتر بخوانید:
افزایش طلاق عاطفی در جامعه نیازمند فرهنگسازی است تا بتوان این معضل را کنترل کرد در غیر این صورت بنیاد خانواده ها تهدید می شود و جامعه با بحران جدی مواجه خواهد شد.
در این راستا رسانه ها علی الخصوص رسانه ملی می تواند نقش موثری ارائه دهند که متاسفانه در کشور ما تلویزیون نه تنها نقش مثبتی نداشته حتی نقش منفی هم ارائه داده است برنامه رسانه ملی نه تنها بر مبنای واقعیت های اجتماعی نیست بلکه آدرس اشتباهی هم به مخاطب خود می دهد؛ سریال ها و برنامه مستند یا مشاوره ای که در حوزه مشکلات خانوادگی باشد بسیار کم است؛ با تمام کم کاری این رسانه به تازگی اقدام پخش سریال «بانوی سردار» کرده است؛ این سریال رویکرد مثبتی از توانمندی زنان ایرانی را نشان می دهد بی شک با پخش چنین برنامه هایی شاهد کاهش معضلات و آسیب های از قیبل طلاق و معضلات دیگر در جامعه خواهیم بود.
عوامل بروز طلاق عاطفی چیست؟
در بررسی طلاق از جمله طلاق های عاطفی، عوامل اجتماعی و فرهنگی زیادی را می توان مشاهده کرد که در بروز چنین معضلی تاثیرگذار است که می توان هریک از این عوامل را جداگانه مورد بررسی قرار داد.
چشم و همچشمی و به تبع آن تجملات یکی از مسائل زمینه ساز طلاق عاطفی در میان خانوادهها است. وقتی زن و شوهری به دنبال تجملات باشند بیشتر وقت خود را در محیط های کاری میگذرانند و زمان کمتری را به یکدیگر اختصاص میدهند که همین موضوع می تواند فاصله میان آنان را بیشتر کرده و موجب اختلاف میان آنان شود.
در جامعه ما فقر مالی پیوند تنگاتنگی با طلاق عاطفی و طلاق رسمی دارد. مردانی که استطاعت پرداخت مهریه را ندارند و زنانی که صاحب فرزند بوده و فاقد پشتوانه حمایتی هستند و امکان تامین معاش خود را ندارند ناچار میشوند با وضعیت موجود سازگاری کنند و به رغم بیمهری و بیتوجهی شوهر، به سقف مشترک زناشویی در کنار فرزندان تن دهند. برای همین، بودن در کنار شوهر اسمی بهتر از عوارض بیشوهری در جامعه است.
قربانی اصلی طلاق عاطفی کیست؟
کودکان در خانواده های که پدر و مادر از هم جدا شده یا همیشه در حال مشاجره هستند بیشترین آسیب را می بینند؛ چه بسا فرزندانی که در خانواده هایی با طلاق عاطفی زندگی می کنند قربانیان اصلی این رابطه اشتباه هستند، حتی این کودکان در آینده ای نزدیک با الگو برداری اشتباه از پدر و مادر دست به ناهنجاریهای می زند که به ضرر خود گاهی هم به ضرر اطرافیان تمام می شود.
چگونه از طلاق عاطفی پیشگیری کنیم؟
برای پیشگیری از طلاق عاطفی که نتیجه فقر عاطفی ناشی از فرسایش سرمایه عاطفی است باید تمهیدات عدیدهای در ابعاد متکثری فراهم آید. نخست اینکه باید در نهادهای مدنی اعتماد و عاطفه مثبت را از طریق رسانهها بر انگیخت و امنیت جانی، مالی، فرهنگی و تربیتی را ارتقا داد و فقر مالی و فرهنگی و فضای زیستی برون و درون خانه را بهبود بخشید.
رسانهها بهجای نمایش دادن تنشهای خانوادگی، الگوهای سازش، گذشت و خویشتنداری بهجای رقابت، رفاقت، عدالت و مفاهمه را به اندرون خلوتگاه غمزده مردم صادر کنند و آنجا را به خرمسرای فرحانگیز و شادیبخش تبدیل کنند. ایجاد مراکز مشاوره مجانی خانواده در محلات میتواند تنشهای درون سرایی را پیشاپیش تخفیف دهد و از رسیدن به حد طلاق عاطفی پیشگیری کند.
تنشهای درون خانواده همیشه ریشه در فقر مالی و کاری ندارد بلکه ناشی از گسست فرهنگی بین نسل قدیم مانند مادر شوهرها و خواهرها و نسل جدید عروسان است. فراهم آوردن مفاهیم بین نسلی بهعهده نهادهای دولتی و مدنی است که اگر چنین امکاناتی فراهم آید امکان مهار بیش از 30درصد طلاقهای عاطفی فراهم میشود.