سرویس Genius که در زمینهی نمایش متن ترانه قطعههای موسیقی موجود و تولید نمونههای جدید فعالیت میکند، بیش از ۱۰ سال قدمت دارد و به ۱۰۰ میلیون کاربر خدمات ارایه میدهد. این سرویس بهتازگی داستان موجود در پس هر یک از قطعههای معروف موسیقی را نیز نمایش میدهد. Genius با همکاری با اسپاتیفای، تمامی اطلاعات مذکور را در این سرویس استریم موسیقی نیز در اختیار کاربران قرار میدهد.
وقتی گوگل سهام خود را در سال ۲۰۰۴ بهصورت عمومی عرضه کرد، در نطقی که همراه عرضهی سهام از طرف لری پیج یکی از بنیانگذاران گفته شده بود:
ما میخواهیم شما به گوگل بیاید و به سرعت چیزی که میخواهید را پیدا کنید سپس خوشحالم میشویم که شما را سریعا به سایت دیگری بفرستیم. ما میخواهیم شما هرچه سریعتر از گوگل خارج و به مکان درست بروید.
اما سیاست سال ۲۰۰۴ گوگل ظاهرا دستخوش تغییرات گستردهای شده است. در سال ۲۰۱۹ براساس دادههای شرکت SparkToro، گوگل کمتر از نیمی از حجم ترافیک جستجوهایش را به خارج از گوگل ارسال میکند و بیشتر آن در خود گوگل باقی میماند و به سایت و محصولات خود آن ارسال میشوند.
بخشی از جستجویهایی که از گوگل خارج میشود هم طی این سالها به تدریج در حال کوچکتر شدن است. این تغییرات تأثیرات شدیدی روی رقابت و نوآوری خواهد گذاشت. گوگل برای اکتشاف اینترنتی آزاد و متنوع بنا شده بود ولی حالا رفتار این غول فناوری تبدیل به تهدیدی خاص بر کل این اکوسیستم شده است.
گوگل بهخاطر ویژگی «جعبههای اطلاعاتی» (Information Boxes) حجم زیادی از ترافیکش را در داخل سرورهای خود نگه میدارد. جعبههای اطلاعاتی یکی از محصولات گوگل است که جز اولین نتایج است و در بالای صفحه و خارج از نتایج جستوجو قرار میدهد.
گوگل جعبههای اطلاعات را برای بخش عظیمی از جستجوهای انجام شده نشان میدهد. مثلا شما جستوجو کنید «خیابان کاشفی سبزوار» یا «تهران» و اولین چیزی که گوگل به شما نشان خواهد داد، نقشهی آن محل روی سرویس نقشه گوگل است به همراه چند رستوران که خود گوگل آنها را پیشنهاد میدهد.
بیش از دو سال قبل، برای شرکتی به نام Genius کار میکردم. این شرکت بهصورت تخصصی روی دانش موسیقی فعالیت میکرد و متن دقیقی از ترانههای موسیقی تولید میکرد. ما شواهدی به گوگل ارائه کردیم که نشان میداد متن ترانههایی که در جعبه اطلاعاتی گوگل نشان داده میشود از وبسایت ما کپی شده است. ما در متن بعضی شعرها ترکیبی از خط و آپاستروف را جا داده بودیم. هنگامی که این خط و آپاستروفها را کنار هم قرار میدادیم تبدیل به کد مورس یعنی نقطه و خط میشد و با معنی کردن این کد، جمله «red handed» به دست میآمد. هفته گذشته ما شواهدمان را به شکل عمومی عرضه کردیم و بعد از اینکار نشانهایی که در بعضی اشعار قرارداده بودیم حذف شدن، همچنان متن مورد استفاده در جعبههای اطلاعاتی، دقیقا همان متنی بود که ما در Genius تولید کرده بودیم.
روز سهشنبه ۱۸ ژوئن (۲۸ خرداد ۹۸) گوگل اعلام کرد که از این به بعد، خصیصهای جدید به جعبههای اطلاعاتی متن ترانه (Lyric) اضافه خواهد شد که در آن اطلاعاتی درباره گردآورنده دادههای مورد نظر به کاربران ارائه میکند. این حرکت گوگل دلگرم کننده است ولی گوگل تمام اطلاعاتی که نشان تجاری ما روی آنها قرار داشت و مشخصا از شرکت Genius کپی شده بود، حال با نام شرکتی دیگر در جستجویهای گوگل عرضه میشود.
حالا گوگل به کلی منکر هرگونه اشتباهی شده است و در بیانیهای به وال استریت ژورنال گفت: «کیفیت دادهها و حقوق پدیدآوردنده را بسیار جدی میگیرد».
همچنین در توئیتی گفته است که «در حال تحقیق روی این موضوع است و اگر مجوز استفاده از داده همکارانمان دارای اعتبار نباشد، ما به توافقمان خاتمه خواهیم داد».
امیدوارم که گوگل اینکار را انجام دهد. شرکت ما ۱۰ سال زمان و میلیونها دلار هزینه صرف ساخت پلتفرمی کرده که به کاربران اجازهی همکاری در نوشتن و تفسیر متن ترانهها را میدهد. ما یک دهه زمان صرف روابطمان با هنرمندان و ترانهسراها کردیم که Genius را خانه هنری که خلق کردهاند، میدانستند و حتی بعضی از آنها متن ترانهها را خودشون تأیید میکردند.
برای روشنتر شدن موضوع بهتر است گفته شود که Genius خودش حق انتشار این متن ترانهها را ندارد و فقط ما از آنها میزبانی میکنیم. متن ترانهها متعلق به هنرمندانی است که آن را نوشته اند و Genius طی توافقی با ناشران، اطمینان حاصل میکند که درآمده حاصله از این ترانهها به ترانهسراها نیز برسد. ولی Genius با فراهم کردن رونوشتهای دقیق و بانکاطلاعاتی از دانش موسیقی، خدمات مهمی را به طرفداران موسیقی ارائه میکرد.
وقتی گوگل با استفاده از قدرت خود و نمایش جعبههای اطلاعاتی حاوی متن ترانه در اولویت بالا و ابتدای نتایج جستوجو، که با کپی برداری از محتوای شرکت Genius تکمیل شده بود، باعث کاهش شدید ترافیک این شرکت شدند و به خاطر حجم پایین بازدید، جنیوس دیگر قادر به تولید محتوای ارزشمند برای مصرفکنندگان نیست و از سوی دیگر توان رقابت با گوگل را نیز ندارد. در حالی که دستورالعملهای کیفیسنجی گوگل تأکید میکند استفاده از محتوای کپی شده بجای منبع اصلی، امری بسیار بد برای مصرفکننده است؛ اما هیچ تضمینی وجود ندارد که غول جستوجو به حرفهایی که میزند عمل کند.
گوگل تقریبا ۹۴ درصد سهم جستجوی آمریکا و بیش از ۹۲ درصد سهم جستجوی اینترنت در جهان را در اختیار دارد. با این حجم از توان مهم است که مطمئن شویم این غول فناوری رفتار درست و اخلاقی دارد و حداقل به دستورالعملهای خود عمل کند. امروز مجبور شدیم این صحبتها را بهصورت عمومی مطرح کنیم با این امید که گوگل از رفتار خود که منجر به تخریب نوآوری و رقابت سالم در اینترنت است، دست بکشد. اگر گوگل رفتارش را تغییر ندهد، بسیاری از شرکتهای کوچک نوآور از بین خواهند رفت و ضرباتی سختی به کیفیت محتوای اینترنت خواهد زد.
گوگل سرویسی هوشمند با اهداف شیطانی
شوشانا زوباف، دوران کودکی خود را به یاد میاورد که به همراه پدربزرگش در کارخانهی او قدم میزد. زمانیکه پدربزرگ برای بازدید و احوالپرسی با کارگران، به کارخانه میرفت. او یک مخترع بود که مکانیزمی کاربردی برای خارج کردن نوشیدنیها از دستگاههای فروش اتوماتیک طراحی کرد. شوشانا آن سالها (دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰) را دورانی جذاب برای خودش و همچنین اقتصاد میداند. دورانی که کسبوکار و تجارت شخصیت و اعتبار بالایی داشتند و امروز، اکثر کسبوکارهای آن سالها دیگر وجود خارجی ندارند.
زوباف، نویسندهی کتاب The Age of Surveillance Capitalism است که حس شکست و ناکامی شدید، به وفور در اثرش دیده میشود. درواقع در سطرهای کتاب او، خشم و عصبانیتی دیده میشود که برای یک استاد کسبوکار دانشگاه هاروارد، غیرمعمول به نظر میرسد. شخصیت منفی اصلی کتاب زوباف، گوگل است. شرکتی که در دورترین شباهت به کسبوکارهای سنتی کارگری قرار دارد.
نکات کتاب «دوران سرمایهگذاری نظارتی» از حوزهی کسبوکار شروع میشود و بهمرور به جامعه میرسد. در بخش جامعه، نویسنده به نادیده گرفتن حق حاکمیت احتماع توسط سرمایهدارانی اشاره میکند که نظارت را جزو اصلی کاری خود میدانند.
قطعا سالهای خوب نوجوانی و جوانی زوباف که در آن کسبوکارها بسیار مورد اعتماد بودند، فاصلهی دوری با امروز دارد. تعصب او در نوشتههایش، شبیه به نویسندهای دیگر در این حوزه یعنی ایدا تاربل است. نویسندهای که با هنر روزنامهنگاری خود، به انحصارطلبی جان راکفلر پایان داد. البته، بهنظر میرسد زوباف در کتاب خود مسئله را از نگاهی افراطیتر بررسی کرده باشد.
بههرحال، امروز بهترین زمان برای آن است که توجهها را به نیروهای تاریکی جلب کنیم که در صفحات نمایش ما فعالیت میکنند. سرمایهگذاری نظارتی اصطلاحی بود که زوباف در سال ۲۰۱۴ مطرح کرد. آن اصطلاح، بهترین توصیف برای معاملهی فاوستی است که در دوران کنونی اقتصاد دیجیتال جریان دارد. معاملهای که بهطور خلاصه، کاربران در آن از خدمات رایگانی لذت میبرند که هزینههای سنگینی برای آنها پرداخت میکنند.
کاربران برای دریافت خدمات رایگان، معاملهی نابرابری را پیش میبرند
معاملهی ناعادلانهی شرکتهای فناوری با کاربران، همان نیروی محرکهای است که غولهای سیلیکونولی را مجبور به کندوکاو بیشتر در دادههای روزانهی مردم میکند. دادههایی همچون چگونگی خرید، ورزش کردن و حتی زندگی اجتماعی که درنهایت منجر به توسعهی محصولاتی میشود که رفتارهای مردم را پیشبینی میکنند و حتی آنها را شکل میدهند.
در کتاب مذکور، نویسنده میگوید که مشتریان بدون اطلاع خود وارد دنیای دستگاههای هوشمند میشوند. دنیایی که شهرهای هوشمند دارد و بیش از همه برای آنهایی مفید است که از دادههای آن استفاده میکنند. کاربران برای آن که حداکثر استفاده را از دستگاههایی همچون جاروبرقی روباتیک، تشک کنترلکنندهی روند خواب یا هر دستگاه هوشمند متصل به اینترنت دیگر داشته باشند، به تفاهمی با شرکتها میرسند. در آن تفاهم، کاربران جزئیات زیادی از زندگی خود را به اشتراک میگذارند. آنها نمیدانند که با این کار، بهنوعی در بازارهای فروش عادت و رفتار شخصی، فروخته میشوند.
کاربران دنیای هوشمند امروزی، فراتر از خانههای هوشمند خود، توسط گوشیهای موبایل کنترل و بهرهبرداری میشوند. دستگاههایی که بهعنوان یک ردیاب جغرافیایی عمل میکنند و موقعیت کاربران را با اهداف بازاریابی، به شرکتها میفروشند. نویسندهی کتاب در آماری (از سال ۲۰۱۵) میگوید تعداد کاربران اپلیکیشنهای مبتنی بر موقعیت در آمریکا، از تعداد آنهایی که با گوشی هوشمند، موسیقی گوش دادهاند یا فیلم دیدهاند، بیشتر بوده است.
نکتهی مهم این است که رخدادهای فوق، بسیار جدید هستند و قوانین در سطوح بینالمللی و کشوری، هنوز به خوبی برای آن موارد بهینه نشدهاند. درواقع، رویکردهای ضد انحصارطلبی یا ضد نفوذ به حریم خصوصی، کاربردی در آن موارد ندارند.
در داستان درامی که بهخاطر موارد گفته شده ایجاد میشود، گوگل نقش شخصیت هوشمندی را ایفا میکند که اهداف شیطانی دارد. آنها کار خود را بهصورت بازیگری برای اهداف خوب در جهان شروع کردند. در سال ۱۹۹۸، بنیانگذاران گوگل یعنی لری پیج و سرگی برین، مقالهای مهم منتشر کردند و در آن، موتورهای جستجوی مبتنی بر تبلیغات را ابزارهایی نامیدند که برخلاف نیازهای اصلی کاربران هستند. البته، ایدهآلگرایی آنها با ترکیدن حباب دات کام در سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ پایان یافت و مجبور شدند به سمت کسب درآمد حرکت کنند.
تاربل، ژورنالیست قدیمی که به آن اشاره کردیم، برای مقابله با راکفلر از اسناد دادگاهی استاندارد اویل استفاده کرد. زوباف نیز باتوجهبه اسناد درخواست پتنت گوگل، تلاش میکند تا نشانههایی از تغییر حرکت غول موتور جستوجو پیدا کند. تغییر مسیری که به سمت نظارت بیشتر است و با هدف افزایش قدرت انجام میشود. زوباف با اشاره به داستان جکیل و هاید در کتاب خود میگوید:
گوگل از یک دکتر جکیل جوان به آقای هایدی با عضلات عظیم تبدیل شد که طعمههای خود را در هر مکان و زمان ممکن، شکار میکند.
بیشتر بخوانید:جاسوسی گوگل به وسیله گوگل کروم
توصیف زوباف دربارهی گوگل، یا فیسبوک یا هر شرکت فناوری مشابه، خشم بالایی را نشان میدهد و نیازمند فاکتورهای متعددی است تا بتوان صحت آن را تأیید کرد. ابتدا باید به این نکته اشاره کنیم که در کتاب ۶۹۱ صفحهای مذکور، هیچ اشارهای به مزایای محصولات گوگل همچون جستوجو، جیمیل و نقشه نمیشود. هیچ شرکتی به اندازهی گوگل نتوانسته است ابزارهای سنتی ارتباط و اکتشاف را به دستاوردهای کاربردی و مدرن امروز تبدیل کند و زوباف در کتابش هیچ نکتهای دربارهی آن نمیگوید.
اگر سرویسی رایگان عرضه شد، خود کاربر محصول مورد معامله است
احتمالا اظهارنظر تیم کوک دربارهی سرویسهای رایگان صحیح باشد. او میگوید اگر سرویسی بهصورت رایگان عرضه شد، کاربر مشتری آن نبوده و خود محصول است. البته، همهی ما میدانیم که هیچ خدمت و محصولی کاملا رایگان نخواهد بود. انجمن ملی تحقیقات اقتصادی آمریکا در پروژهای جالب به بررسی ارزش مبادله شده در استفاده از سرویسهای رایگان پرداخت. همهی ما میدانیم که هزینهی آن سرویسها، با نقض حریم خصوصی و دادههای شخصی پرداخت میشود. طبق تحقیق، اگر شرکتها قرار بود هزینهای برای دادههای ما پرداخت کنند، ماهانه باید حدود ۱۰۰۰ دلار از آنها دریافت میکردیم.
نکتهی مهم دیگر در ارتباط با استفاده از گوگل آن است که افراد همیشه گزینههای جایگزین دارند. بهعنوان مثال، DuckDuckGo یک موتور جستجوی کوچک و جایگزین محسوب میشود که به کاربران اطمینان میدهد رفتار آنها را دنبال نمیکند. درنتیجهی ظهور همین سرویسها، بازاری رقابتی برای حفظ حریم خصوصی دیجیتال کاربران به راه افتاد. در مثالی ملموس، با وجود ظهور انواع دستگاههای مرموز متصل به اینترنت در نمایشگاه اخیر CES، اپل با یک شعار تبلیغاتی جذاب، موقعیت خود را در آن رقابت مشخص کرد: «هر اتفاقی در آیفون شما میافتد، در آیفون باقی میماند».
ظهور پدیدههایی همچون ابزارهای مسدودکنندهی تبلیغات یا سرویسهای مبتنی بر اشتراک مانند نتفلیکس، نشان میدهد که مبارزه با روند شدید تبلیغات، آنچنان هم دشوار نیست. تیم وو در کتاب خود با نام The Attention Merchants میگوید هرچه تبلیغات تلاش بیشتری برای نفوذ به زندگی شخصی و اجتماعی مردم داشته باشند، شانس رخدادهای مشکلآفرین و حتی شورشها بیشتر میشود. بهعلاوه، واکنشهای سیاسی نیز در آن شرایط افزایش مییابند. شاهدی بر این ادعا، جلسههای زاکربرگ با کنگرهی آمریکا در پی بحران کمبریج آنالیتیکا بود. فراموش نکنید که همان چالش سیاسی، موجب کاهش ارزش سهام غول شبکههای اجتماعی شد.
در کتابی که سرمایهداری مبتنی بر نظارت را تهدیدی برای طبیعت انسان در قرن ۲۱ مینامد، بیشازحد جدی گرفتن هوشمندی سیلیکونولی، نقطهی ضعف مهمی محسوب میشود. یکی از اظهارنظرهای شدید زوباف در کتابش، از ایدههای کارل مارکس بر میآید که در زمان خود، بهنوعی پایان عالی و آرمانشهری بشر را قابل پیشبینی دانسته بود. اگر نظر زوباف بر مبنای نظریههای مارکس در ارتباط با دنیای فناوری صحیح باشد، دیر یا زود باید همهچیز در جهان به هم متصل شود!
جورج گیلدر نویسندهی کتاب Life After Google یکی از منتقدان نظرات شدید کتاب زوباف است. او میگوید از زمان خود کارل مارکس، بسیاری از پیروانش تصور میکردند که دوران زندگی آنها، آخرین مرحله از تاریخ بشریت خواهد بود. بهبیان دیگر، آنها فکر میکردند که به مراحل نهایی دستاوردهای بشری رسیدهاند. البته، غولهای فناوری همچنین تصوراتی دارند که با هدف برتر نشان دادن خود و محصولاتشان، به آن پایبند میمانند.
درنهایت نمیتوان کتاب زوباف را نتیجهگیری کامل و منطقی دربارهی وضعیت کنونی و آتی دنیای فناوری حساب کرد. او اگرچه به نکاتی مهم در وضعیت کنونی اشاره میکند، اما در دام آن نیز گرفتار میشود. بهبیان دیگر، نشان دادن وضعیت درگیری مردم با انبوه دادههای کنونی جهان رویکردی مثبت در کتاب بود، اما نشان دادن سرمایهداری مبتنی بر نظارت بهعنوان عاملی شبیه به «برادر بزرگ» و تهدیدی برای آزادی بشریت، شاید کمی افراطیگری باشد.
گرداورنده معین کرمی