کارشناس حوزه اسرائیل تحولات اخیر در منطقه را به جنگ اعراب و اسرائیل تشبیه کرد.
زینب اسماعیلی: مساله فلسطین و جریان مقاومت پیچیدگی های خاص خود را دارد. ساده است نسخه پیچیدن برای وضعیت فعلی منطقه اما اگر سبقه تاریخی و نگاه علمی به حوادث پیش آمده داشته باشیم به حساس بودن وضعیت فعلی باید اذعان کرد. در مورد حزبالله و جریان مقاومت و موقعیت جمهوری اسلامی در شرایط فعلی با دکتر هادی برهانی، استاد دانشگاه گفتوگو کردیم.
در منطقه چه اتفاقاتی در حال وقوع است. تصویر و تحلیل شما از این اتفاقات چیست؟
کلان ترین تصویری که من از شرایط فعلی منطقه دارم موید تکرار تحولات گذشته تاریخ درگیری اعراب و اسرائیل و تداوم روندهای قبلی در منطقه است. به نظر می رسد تحولات گذشته منطقه در این حوزه در حال تکرار است. در نبردها و رویاروییهایی که کشورهای مختلف منطقه مانند مصر، سوریه، اردن و سازمانهای فلسطینی با اسراییل داشتند این کشورها یا سازمانها با روحیه و امید و ادعا وارد میدان شدند و ضرباتی هم به اسراییل زدند. جانفشانی ها و فداکاریهای زیادی هم کردند اما در نهایت اسراییل با تحمیل هزینه های سنگین به آنها توانست آنها را از میدان مبارزه با اسرائیل خارج کند. واقعیت این است که ما در ایران این تاریخ را نادیده گرفتیم. ما بدون توجه به سابقه درگیری با اسرائیل و تجربیات و درسهای آن به سمت درگیری با اسراییل رفتیم بدون اینکه بررسی کنیم ما چه توانایی هایی داریم و آنها چه توانی دارند و نبردهای گذشته با اسرائیل به چه نتایجی رسیده است؟ به نظر میرسد الان همان اتفاقی که در تجربه نبرد کشورهای عربی با اسراییل رقم خورد در مورد ایران و سازمانهای مقاومت هم پیمان ایران هم در حال تکرار است. ما توجه نکردیم چرا کشورهای عربی در برابر اسرائیل به زانو درآمدند و عقبنشینی کردند. ما واقعیتها را ندیدیم یا به عبارت بهتر آن را از ورای یک عینک ایدئولوژیک دیدیم؛ ما شکست کشورهای عربی را به عوامل عرب ستیزانه و خودبرتربینانه ای چون ترس و ضعف و خیانت و وابستگی و خواری و ذلت طرفهای عربی منتسب کردیم. در حالیکه کشورهای عربی واقعا میخواستند جلوی تجاوز اسرائیل را بگیرند، واقعا میخواستند فلسطین را آزاد کنند. درست است که یکسری ضعفهایی هم در هر جبههای وجود دارد و طرفهای عربی هم از این امر مستثنی نبودند اما داوری غیرمنصفانه درباره کلیت حرکت آنها و متهم نمودن همه آنها به خیانت و خواری و طرح ادعاهای بزرگ برای انجام کاری که به زعم ما عربها از انجام آن عاجز هستند، یک اشتباه تاریخی و مهلک بود که ما را در مسیر نادرستی قرار داد. اسرائیل دشمن پیچیده، زیرک و خطرناکی است و تواناییهای زیادی برای مقابله و ضربه زدن به دشمنان خود دارد. علت اصلی این شکستها موفقیت اسرائیل در نابود کردن توان دشمنان خود و غافلگیرکردن آنان بود. همان چیزی که الان در صحنه لبنان و منطقه در حال وقوع است. نادیدهگرفتن آن تجارب تلخ و مهم در تاریخ درگیری با اسرائیل موجب شد که خودمان در دام همان اشتباهات و ناکامی ها بیفتیم و در معرض تکرار همان تجربه قرار بگیریم.
به نظر شما چه فاکتورهای مهمی موجب شکست اعراب در برابر اسرائیل شد؟ آیا برتری نظامی عامل اصلی بود؟
فاکتورهای مختلفی موثر بود. برتری نظامی اسرائیل حتما مهم بود اما این نکته هم بود که اسراییل، کشورهای عربی و سازمانهای عربی را خوب میشناخت اما طرفهای عربی در مقابل هیچگاه اسرائیل را درست نشناختند. اشراف اطلاعاتی خیلی مسأله مهمی است که از قدیم بوده و الان هم بیشتر شده. اسراییل از قدیم بر کشورها و سازمانهای عربی اشراف اطلاعاتی داشته ولی کشورهای عربی هیچوقت چنین اشرافی بر اسرائیل نداشتند. قدرت عملیاتی رژیم به خصوص در حوزههای امنیتی و ترور و خرابکاری بسیار جدی است. اسراییل در حفاظت از خود و نخبگان سیاسی و امنیتی خود بسیار موفق عمل کرده است. هفتاد سال است که در حال جنگ با دشمنان سرسختی هست که تمام تلاششان را میکنند تا به اسراییل ضربه بزنند ولی در طول این مدت تمام مخالفان نتوانستند یک مقام عالیرتبه اسراییلی را از پای درآورند. تنها کسی که مقامی داشته و با موفقیت ترور شده یک وزیر اسرائیل آن هم در پست غیرحساس جهانگردی بوده است. اما تا به حال یک فرمانده نیروی هوایی، یک مدیر موساد، یک نخستوزیر یا ... از اسرائیل توسط مخالفان حذف نشده است. در حالیکه رژیم در این مدت نخبگان نظامی و فنی و سیاسی طرفهای مقابل را درو کرده است. همه سازمانهای فلسطینی از ابتدا تاکنون، از سازمانهای ناسیونالیست تا سازمانهای اسلامگرا مثل حماس و جهاد، همه در این حملات اسرائیل متحمل تلفات سنگینی شده اند و امروز این حملات ویرانگر به حزب الله لبنان رسیده است. اما من بزرگترین عامل شکست طرفهای عربی را تفرقه و دودستگی می دانم. اتفاقا در این دودستگی بیشترین نقش را تندترین نیروهای ضداسرائیلی و عصبی ترین آنها داشتند. آنها که عمدتا گرایشات چپ داشتند به کشورهای کند یا کشورهای محافظه کار عرب تاختند و جنگ عربی_عربی به راه انداختند و نهایتا بدترین ضربه ها را به وحدت و همبستگی و قدرت عربی زدند.
آنچه الان برای حزبالله رخداده، دستکم با نگاه تاریخی قابل پیشبینی بود؟
از یک چشم انداز، دقیقاً این همان چیزی بود که تاریخ درگیری به ما آموخت. در واقع این اتفاقی که الان برای حزبالله رخ داد، چیزی است که قبلاً برای سازمانهای فلسطینی مانند فتح و حماس و سایر سازمانهای فلسطینی رخ داده بود. تقریبا همه این سازمانها رهبران موثر خود را در این نبرد نابرابر با اسرائیل از دست دادند. فتح دقیقا در چنین شرایطی که تلفات و هزینه هایش از دستاوردهایش فزونی گرفت و راهی برای خروج از این چرخه فرساینده نیافت، مبارزه را کنار گذاشت و تن به سازش داد والا همه سازمانهای فلسطینی میخواستند مبارزه کنند و فلسطین را آزاد کنند و در این راه فداکاریهای زیادی کردند و هزینه های زیادی پرداختند اما این اسراییل بود که با برتری خودش این شرایط را به آنها تحمیل کرد. آنها عاشق چشم و ابروی اسرائیل و سازش و مصالحه نبودند. به دلیل تحمل هزینه های سنگین مجبور شدند به این عقب نشینی تن دهند. اکنون حزبالله در شرایط سخت و مشابهی قرار گرفته است. از یک طرف اگر به گلولهباران شمال اسراییل و حمایت از غزه ادامه دهد لبنان و امنیت لبنان و رهبران و اعضای خود را یک به یک از دست میدهد. اما اگر این حملات را متوقف کند و از حمایت از غزه عقبنشینی کند، شکستی برای حزب الله و مشابه شکستهایی است که قبلا سازمانهایی مانند فتح تجربه کرده بودند.
برخی فعالان فضای مجازی این بحث را یکسال بعد از ماجرای ۷ اکتبر مطرح میکنند که اساساً چرا حماس این عملیات را استارت زد و آیا وضعیت فعلی را پیشبینی نمیکرد؟
به نظر من عملیاتی که حماس انجام داد حساب شده و غافلگیرکننده بود و شکست جدی را به اسرائیل تحمیل کرد و دستاوردهای آن به ویژه در حوزه پیشروی در خاک اسرائیل فوق تصور خود حماس بود آنها فکر نمی کردند بتوانند به راحتی وارد شهرکهای صهیونیست نشین شوند و برنامه ای برای آن نداشتند. علاوه بر این پس از شکسته شدن خطوط دفاعی اسرائیل و تصرف شهرکهای اسرائیلی سایر گروههای مسلح فلسطینی مستقر در غزه و حتی مردم عادی وارد این شهرکها شدند و هر کس براساس میل شخصی خود عمل کرد و نفرتی که مردم از اسرائیلی ها داشتند انگیزه بسیاری از اقدامات آنها بود اما همه اینها به نام حماس نوشته شد و حماس به عنوان عامل کشتار و اسارت شهروندان عادی و حتی زنان و کودکان معرفی شد. اگر حماس آن عملیات را کاملا براساس برنامه انجام میداد و نظامیان پایگاههای اطراف غزه را اسیر میکرد و به داخل غزه میآورد میتوانست از آن بهعنوان یک برگ برنده کارساز استفاده کند و زندانیان خود در زندانهای اسرائیل را آزاد کند. اما وارد شدن آسیب به غیرنظامیان و مناطق مسکونی به اسرائیل اجازه داد از این مسئله سوء استفاده کرده و آن را به عنوان یک کشتار سیستماتیک و یک نوع هولوکاست جدید به دنیا بفروشد و از این امر به عنوان بهانه ای برای بدنام کردن حماس و سرکوب وحشیانه آن و غزه استفاده نماید.
حزبالله بدون سید حسن نصرالله در نقطه قدرت همیشگیاش قرار خواهد داشت یا برای بازآفرینی توان خود نیاز به زمان دارد؟
واقعیت این است که حزبالله ضربه بسیار سختی خورده است. خود آقای نصرالله در سخنرانی آخرش از کلمه «نکسه» برای توصیف این ضربه استفاده کرد؛ نکسه تعبیری است که برای توصیف جنگ سال ۱۹۶۷ که طی آن عربها شکست سختی از اسرائیل خوردند، استفاده می شود. ضرباتی که حزب الله در یکی دو هفته اخیر متحمل شد پی در پی و گیج کننده بود؛ از انفجار پیجرها تا انفجار بیسیمها و کشتهشدن فرماندهان و ... همه و همه ضربههای سنگین و مرگباری بود که تحمل آن برای هر سازمانی دشوار است. از طرفی فقدان آقای نصرالله هم ضربه مهمی بود. بعید میدانم که جای ایشان به آسانی پر شود. او شخصیت بسیار هوشمند، سیاستمدار، باصداقت و درستکار بود که نهتنها شیعیان بلکه حتی بسیاری از دیگران در منطقه به او اعتماد و اتکا داشتند. من در جبهه مقاومت شخصیتی در تراز ایشان نمیبینم. البته ما از آینده خبر نداریم، ممکن است در آینده شخصیتی ظهور کند که بتواند نقش ایشان را ایفا نماید همچنانکه یک بار این امر پس از ترور سید عباس موسوی دبیرکل اسبق حزب الله لبنان اتفاق افتاد. اما این اتفاقات ناگوار و سخت به معنای نابودی حزبالله نیست. دلیل اصلی پایداری و بقای حزبالله محبوبیت آن به ویژه در میان شیعیان لبنان است. نصرالله در حقیقت در قلب آنها جای داشت. اگر حزب الله پایگاه مردمی نداشت شاید با این ضربات فرو می پاشید. اما چون مردم لبنان و رزمندههای حزبالله به آقای نصرالله و پیام او و آرمان و اهداف حزب الله عشق و ایمان دارند نمیشود آنرا با این ضربات نابود کرد. حزبالله می تواند از این شکست عبور کند و قدرت خود را بازسازی نماید.
جمهوری اسلامی ایران چه باید کند؟ بسیاری در رسانه های مجازی مدعی هستند که تعلل در پاسخگویی به ترور آقای هنیه موجب این اتفاقات شد. این فضا میتواند وضعیت سختی را برای تصمیمگیران ایجاد کند. شما فکر میکنید الان وضعیتی هست که جمهوری اسلامی ایران اقدام نظامی انجام دهد؟
آنهایی که این اتفاق را به عدم واکنش به ترور آقای هنیه نسبت می دهند، تاریخ این موضوع را نادیده میگیرند. ترورها و خرابکاریهای اسرائیل در ایران از سالها پیش، حداقل ده پانزده سال پیش، شروع شد. از زمان ترور دانشمندان هستهای تاکنون اسرائیل دهها عملیات در ایران انجام داده است و علاوه بر آن بارها مواضع نیروهای ایرانی را در سوریه و عراق مورد هدف قرار داده، نابود کرده و عده ای را به شهادت رسانده است. واقعیت مهم این است که به هیچکدام از اینها پاسخ درستی داده نشد یا أصلا پاسخ داده نشد. اسراییل با مشاهده سستی و ناتوانی ایران در اقدام متقابل قدم به قدم جلو آمد تا جاییکه میهمان رسمی دولت ایران را در تهران ترور کرد. فقط یکبار در عملیات «وعده صادق» بعد از حمله به کنسولگری ایران در سوریه، ایران پاسخ مستقیم به اسراییل داد. اگرچه پاسخ خوبی بود اما آن هم بازدارنده نبود. آنها پنج یا شش فرمانده عالیرتبه ما را در ساختمان سفارت جمهوری اسلامی شهید کردند اما در عملیات متقابل، حتی یک سرباز صفر اسرائیلی هم کشته نشد. اما همین که به این تردید غلبه کردیم و عملیاتی انجام دادیم یک موفقیت نسبی بود. لذا تاریخ و سابقه این موضوع و جسارت روزافزون اسرائیل محدود به یکی دو ماه گذشته و ترور آقای هنیه نیست بلکه ریشه در یکی دو دهه ناتوانی در پاسخگویی موثر و بازدارنده به حملات اسرائیل دارد.
آیا این پاسخندادن یا انفعال درست بود؟ شما ابتدای مصاحبه از ندیدن واقعیت برتری نظامی اسرائیل صحبت کردید. آیا در این سالها در همان شرایط قرار نداشتیم؟
سوال خوبی است. بله در درجه اول شما باید برای ورود در یک میدان نبرد و رویارویی محاسبات و مطالعات لازم را انجام داده و در صورت وجود شانس موفقیت وارد میدان شوی اما وقتی که وارد شدی اگر باز خوب نجنگی شکستی سختتر و بدتر در انتظار شماست. این اشتباه مضاعف است. در مورد اسرائیل هم همین موضوع مطرح است. در درجه اول باید به تاریخ نبرد با اسرائیل و برتری آن در نبردهای نظامی و امنیتی توجه می شد. در درجه بعد وقتی شما وارد شدی و مشغول نبرد هستی اگر از خود سستی و ضعف نشان دهید و به ضربات طرف مقابل پاسخ ندهید او به سوی شما خواهد آمد و شکست بدتری را به شما تحمیل می کند. یک اشتباه دیگر این است که ما در داخل کشور طوری در مورد اسرائیل و نبرد با اسرائیل صحبت کرده ایم که ایجاد توقع زیادی کرده است. ادعاهای ما برای نابودی سریع و آسان اسرائیل و پاسخهای پشیمان کننده و انتقام سخت مایه و پایه انتظارات بسیاری در ایران و منطقه شده است. پرده برداری از انواع دستاوردهای تسلیحاتی در زمینه های موشکی و پهپادی این توقع را به وجود آورده که ایران واجد توان کافی برای مقابله با اسرائیل است. اما فاصله آن تبلیغات، این توقعات با دستاوردهای عملی ایران در میدان موجب سرخوردگی و ناامیدی در جبهه مقاومت می شود. مردم لبنان الان بسیار بیش از آنکه می بینند، از ایران انتظار دارند.
بسیار خوب. درباره واکنش به ترور آقای هنیه به این موضوع ارجاع میدهید که این اتفاق در یک دهه اخیر بارها رخ داده است. الان به نفع کشور است که اقدامی انجام شود؟
الان ما در شرایط سختی هستیم و گزینه ها و تصمیمات راحتی نداریم. اگر ما زودتر تصمیم میگرفتیم و ارزیابی میکردیم میتوانستیم تصمیمات بهتری بگیریم. الان تصمیمگیری سخت است. به نظر بنده عقبنشینی چاره کار نیست. اگر اسراییل ببیند که ما عقب نشستیم و کوتاه آمدیم و پاسخ نمیدهیم متوقف نمی شود و بلکه جلوتر میآید. اسرائیل دشمن بی رحمی است و تا دشمنان خود را پشیمان و بی اعتبار نکند آرام نمی گیرد. لذا در این برهه و در کوتاه مدت چاره کار مقاومت سخت تر و جدی تر است. ایران الان باید با قدرت در کنار حزب الله بایستد و به حزب الله نزدیکتر شود. بدون حزب الله ایران در برابر اسرائیل آسیب پذیرتر خواهد شد. حزب الله مهمترین دارایی راهبردی ایران در خاورمیانه است. اسرائیل قوی اما در عین حال شدیدا آسیب پذیر است. اگر بداند واقعا ایران و مقاومت در برابر ضربات اسرائیل می ایستند و به اسرائیل ضربه می زنند، احتیاط پیشه خواهد کرد. اسرائیل بی کله و دیوانه نیست و اتفاقا بسیار محاسبه گر است و یکی از ارکان مهم محاسبه آن هزینه های درگیری به ویژه هزینه های انسانی است. راه متوقف کردن اسرائیل در این مرحله اتخاذ تصمیم قاطع، داشتن ابتکار عمل، نشان دادن جسارت، حمله متقابل و تحمیل هزینه به اسرائیل است. اما در بلندمدت این چاره کار نیست.
پس از طی کردن این مرحله سخت، مسئولان کشور باید با توجه به تاریخ نبرد با اسرائیل در منطقه و از طریق مشورت با کارشناسان داخلی و حتی خارجی و به ویژه مشورت با طرفهایی که سابقه نبرد با اسرائیل دارند، نسبت به اصلاح سیاستهای خود اقدام لازم را به عمل آورند تا سیاست کشور در مسیر درستی قرار گیرد. باید نگاه به مسئله را اصلاح نموده و با برطرف کردن مشکلات شناختی گذشته راه واقع بینی را در پیش گرفت.
برخی تلاش میکنند از اتفاقات اخیر برای حمله به دولت جدید استفاده کنند و میگویند تیم آقای پزشکیان در اینکه ایران پس از ترور آقای هنیه واکنشی نشان نداده، تأثیرگذار بوده است. آیا دولت در این بحث که پس از ترور آقای هنیه اقدامی صورت نگرفته، مقصر بوده است؟ اصلا چنین تصمیماتی در سطح دولت گرفته میشود؟
نسبت دادن این اتفاقات به آقای پزشکیان و دولت ایشان کمال بی انصافی است. این دولت هنوز مستقر نشده و حرکت خود را شروع نکرده است. ثانیا أصلا دولت در ایران در این حوزه ها، حوزه ارتباط با حزب الله و سازمانهای فلسطینی و برخورد با اسرائیل، چقدر اختیارات دارد؟ عرض کردم این اتفاقات در ایران از زمان ترور آقای هنیه شروع نشده است و یکی دو دهه سابقه دارد. شما به کدام تجاوز و ترور اسرائیل پاسخ دادید که الان منتقد پاسخ ندادن به ترور هنیه شده اید؟ البته اگر این اظهارنظرها فردی و شخصی باشد مشکلی نیست اما اگر این حملات از بیت المال برای تخریب دولت مورد تایید مردم و رهبری نظام تغذیه نماید، قابل توجیه نیست. بالاخره شاید برخی که در انتخابات شکست خورده اند در صدد تسویه حسابهای سیاسی هستند و با کشیدن مار تلاش دارند دولت فعلی را ضعیف و در ترور آقای نصرالله مقصر جلوه دهند. آنها توجه ندارند تمام ایران الان در شرایط سختی قرار دارد و راه برون رفت موفق از این مهلکه وفاق و همکاری همه جناحها و نیروهاست. ضربه زدن به دولت و سیاست خارجی و منطقه ای نظام کمکی به سامان دادن یک حرکت موفق در برابر اسرائیل نمی نماید بلکه می تواند به آن لطمه بزند.