تیتربرتر؛ وابستگی کودکان معضلی است که برخی از والدین نسبت به فرزندان خود به آن دچار هستند و راهکارهایی را دنبال می کنند تا این مشکل را حل کنند.
اختلال وابستگی در کودکان چگونه است؟
اختلال وابستگی (codependency) را میتوان به عنوان هر رابطهای تعریف کرد که در آن دو نفر چنان روی یکدیگر سرمایهگذاری کنند که دیگر نمیتوانند به صورت مستقل از یکدیگر کاری انجام دهند و بر این اساس، روحیه، شادی و هویت شما توسط شخص مقابل تعریف میشود.
در یک رابطه، معمولاً یک نفر منفعلتر است و نمیتواند برای خودش تصمیم بگیرد و شخص دیگر مسلطتر که از کنترل شخص مقابل و تصمیمگیری در مورد چگونگی زندگی او پاداش و رضایت میگیرد.
اختلال وابستگی همیشه از دوران کودکی ناشی میشود
سفر همه به وابستگی ممکن است از طرق مختلف آغاز شود، اما بیشتر اوقات از کودکی ناشی میشود. این اختلال، در تربیت همراه با عدم توانایی والدین در ایجاد یک محیط پایدار و امن مشخص میشود.
در این شرایط، موارد زیر ممکن است رخ دهد:
ضربههای روحی کودکی، علت اصلی وابستگی بیش از حد
کودک باید سرپرست باشد
وقتی پدر و مادر قادر به انجام وظایف خود نباشند، این نقش به عهده کودک است. در این موارد، کودک ممکن است مسئول نظافت، پخت و پز، مراقبت از خواهر و برادر کوچکتر خود و همچنین مراقبت از والدین باشد.
به کودک یاد داده میشود که مردم را راضی نگه دارد
به دلیل شرایطی که در بالا توضیح داده شد، کودک باید تعادل را حفظ کند و همه را راضی نگه دارد.
کودک باید مسئولیت زیادی را به عهده بگیرد
بخشی از دوران کودکی از دست میرود، زیرا مسئولیتهای آنها بیش از سنشان است.
کودک میآموزد افرادی که آنها را دوست دارند، نیز میتوانند به آنها آسیب برسانند
این امر خصوصاً در خانوادههایی که بدرفتاری عاطفی یا جسمی دارند، معمول است. کودک میداند که نزدیکانش میتوانند آنها را ناامید کنند.
کودک اغلب میترسد
محیط کودکی از بسیاری جهات ترسناک بود. ثبات محکمی وجود نداشت و هر روز میتوانست کاملاً متفاوت باشد و ممکن است بعضی از روزها کودک ناراحت یا نگران باشد، استرس داشته باشد یا حتی گریه کرده باشد که به عنوان یک بزرگسال، این میتواند منجر به اضطراب یا ترس از تنها بودن شود.
عزت نفس کودک پایین میآید
آنها اغلب در معرض شرایطی قرار میگیرند که احساس لیاقت نمیکنند و احساس میکنند مشکلی برایشان پیش آمده است.
ویژگیهای معمول شخصیتی که ممکن است در افراد وابسته ببینید
به راحتی احساس بی ارزشی میکنند و با وجود تلاش زیاد برای کمک به شخص مقابل، آنها به طور مرتب احساس میکنند که کمارزش هستند.
تمایل به راضی کردن دیگران: این افراد برای جلب رضایت مردم با این امید که مورد تأیید یا علاقه دیگران قرار گیرند، تلاش میکنند.
خودشان را مقصر میدانند: احساس مسئولیت در قبال رفتار دیگران، و در نتیجه، آنها اغلب خود را به دلیل رفتار بد دیگران سرزنش میکنند یا به راحتی برای شخص بهانه میگیرند.
ترس از تنهایی: ترس ذاتی از تنها بودن، طرد شدن یا دوست نداشتن.
خود را کم ارزش میپندارند: آنها اغلب، نیازهای دیگران را قبل از نیازهای خود قرار میدهند.
مشکل در بیان خود: در برقراری ارتباط به همان اندازه که دوست دارند، تصمیمگیری در یک رابطه نیز برایشان دشوار است.
مطالب مرتبط:
عزت نفس پایین و ترس از رها شدن
انتظار برای تأیید دیگران: این افراد بیش از حد به دنبال این هستند که دیگران آنها را تأیید کنند و از کار آنها تعریف کنند.
وابستگی کودکان نوپا به والدین از چه زمانی شروع می شود؟
این مرحله میتواند از شش تا هشت ماهگی آغاز شود و تا حدود دو سالگی ادامه یابد. به گفته دکتر روبین جاکوبز، احتمال بروز اضطراب جدایی از ده تا هجده ماهگی معمول است. اما پژوهشهای جدید میگویند که نظریه ژان پیاژه، رشد ذهن کودک نوپا را دست کم گرفته است. زیرا مراحل محبوب شدن یک والد نسبت به دیگری در سراسر سالهای نوپایی و پیشدبستانی میآید و میرود. و ضرورتاً برای تمام مدتی نوپایی فرزندتان ادامه نمییابد.
این بخش کاملاً طبیعی از رشد و بزرگ شدن اوست و بر اساس نیازهای احساسی و رشدی بچه در آن مقطع، ترجیح دادن یک والد نسبت به دیگری در مراحل دیگر خردسالی نیز رخ میدهد.
این اتفاق نشانگر خوبی است که فرزندتان به استقلال دست یافته، حس فردیت او شکل گرفته و برای برقراری دیگر روابط نیز آماده است. به گفته دکتر تارین کلی، پدر در این اوضاع نقش مهمی دارد، زیرا او به بچه کمک میکند تا راهی برای جداشدن از مادرش پیدا کند و به این احساس استقلال دست پیدا کند. با انتخاب پدر به عنوان فرد محبوب، فرزندتان رشد خودمختاری و کنترل خود را میآزماید.
اگر والدین بتوانند احساسات خود را در این دوران مدیریت کنند به رشد و تکامل شخصیت فرزندشان کمک میکنند. از نظر سنتی نقش مادر بیشتر به جنبههای پرورشی و عملی مرتبط میشود، در حالی که پدران ابعاد بازی را به دنیای فرزندانشان اضافه میکنند. پدران به گونهای متفاوت با بچه درگیر میشوند و عنصر شادی را که مورد علاقه خردسالان است را به جریان میاندازند.
این موضوع به آن معنا نیست که پذیرش این مسئله که یکی به دیگری ترجیح داده شود به سادگی ممکن نیست. اگر به شدت احساس جداماندگی میکنید، به یاد داشته باشید که این نشانهای از رشد سالم و پیوند قوی بین پدر و فرزند است و برای ارتباطی سالم و مشارکت در نقش های والدین ضروری است.
راهکار کاهش وابستگی کودک به والدین
به عنوان والدی جدامانده با عصبانیت، احساس گناه یا کنارهگیری واکنش نشان ندهید. با ناامیدی یا آزردگی صحبت نکنید. به فرزند نوپای
خود تاکید کنند که هم او و هم پدر را دوست دارید و سعی میکنید که با هر یک از آنان زمانی مخصوصی داشته باشید.
زوجها باید دربارهی احساسات خود با یکدیگر حرف بزنند تا از آن مطلع شوند.
به عنوان والد محبوب فرزندتان را تشویق کنید تا با والد دیگر درگیر شود، اما از اجبار دوری کنید. وظایف لذتبخش را با همسرتان شریک شوید و سهم خود را به عهده بگیرید.
کارها را به عنوان خانواده انجام دهید، روشهای جدید تعامل یا بازیهایی گروهی ترتیب دهید.
سعی کنید فرزند نوپای خود را با آرامش همراهی کنید.
وظایف خاصی را به یک والد یا فرد دیگری بسپارید و به آرامی وظایف روزانهی خود را پیگیری کنید.
مراقب نقش خود به عنوان والد باشید و سعی کنید اجباری در کارها نباشد.
گاهی اوضاع جدیتر است و احتمالاً زمان آن رسیده است که در پی کمک متخصصان باشید، اگر:
- فرزندتان فقط با یکی از والدین رابطه میگیرد و هر زمان که والد محبوبش در اطراف نیست، بسیار مضطرب و متشنج میشود.
- والد جدامانده از عدم پذیرش از سوی بچه کلافه و ناتوان شده است.
- عوامل محیطی مثل بروز مشکل در زندگی زناشویی یا طلاق بر رشد کودکان تاثیر گذار است.
آنچه دیگران می خوانند:
گردآورنده:مریم طلوع