به گزارش تیتربرتر؛ قسمت دوم سریال ملکه گدایان به کارگردانی حسین سهیلی زاده و تهیه کنندگی علی طلوعی و رحمان سیفی آزاد، چهارشنبه 24 دی ماه ۹۹ وارد شبکهی نمایش خانگی شد.
پس از شروع توزیع اثر جذاب هومن سیدی، یعنی «قورباغه»، دومین سریالی که در دوره جدید توزیع سریالها، پخش آن به رونق شبکه نمایش خانگی کمک کرده، «ملکه گدایان» ساخته حسین سهیلیزاده است.
سهیلیزاده یک سریالساز حرفهای محسوب میشود که نزدیک به بیست مجموعه مختلف را کارگردانی کرده است. وی از اوایل دهه هشتاد سریال ساختن در تلویزیون را آغاز کرد و میتوان گفت که برآیند کارش، در مجموع، رشد محسوسی را نشان میدهد. با این حال، اواخر دهه هشتاد را احتمالاً باید موفقترین دوران کاری سهیلیزاده بدانیم؛ زمانی که او با دو مجموعه پرمخاطب «دلنوازان» و «فاصلهها» که از شبکه سوم سیما پخش میشدند، به موفقیت چشمگیری دست یافت و بعدتر این توفیق را تا حدی با دو سریال «آوای باران» و «پریا» هم تکرار کرد.
سهیلیزاده در چند سال اخیر به شبکه نمایش خانگی روی آورده و نخستین تجربه او در این مدیوم با موفقیت همراه بود. «مانکن» اولین سریال خانگی این کارگردان بود که عوامل مختلفی از جمله ترکیب بازیگران، فیلمنامه عوامپسند و البته توزیع بهموقع در دورانی که رقیب چندان قدری در شبکه خانگی نداشت، باعث شد حسابی دیده شود و در برخی نظرسنجیها لقب پربینندهترین سریال سال ۹۸ را به خود اختصاص دهد. حدوداً یک سال بعد از توزیع آخرین قسمت از سریال «مانکن»، اولین قسمت از سریال جدید حسین سهیلیزاده به نام « ملکه گدایان »، در شبکه خانگی توزیع شد.
این سریال در روزگاری عزم خود را برای پخش جزم کرد که تقریباً تمام توجه علاقهمندان به سریالهای خانگی، معطوف مجموعه پربازیگر و خوشساخت «قورباغه» شده و یک دوجین سریال پرامید دیگر هم، در ژانرهای مختلف، در آستانه پخش قرار دارند.
نگاهی به قسمت دوم سریال ملکه گدایان
قسمت دوم سریال ملکه گدایان چهارشنبه ۲۴ دی ماه ۱۳۹۹ وارد شبکهی نمایش خانگی شد.
کش و قوسهای البرز، افرا (باران کوثری)، داریوش و سارا در گالری ادامه پیدا میکند. البرز موفق میشود که شک را به دل داریوش بیندازد و حداقل به خود داریوش ثابت کند که سارا و مادرش دروغ میگویند. سارا هم در نهایت به داریوش اعتراف میکند که در ترکیه بعد از به هم خوردن مراسم کسی به آنها پول داده و آنها را تهدید کرده است تا دیگر البرز را انکار کنند.
داریوش، پسر ناموس پرست و با معرفت پایین شهری و حبس کشیده به هر ترتیبی که هست تصمیم میگیرد به البرز کمک کند. البرزی که به جز گداخانهای که افرا در آن ساکن است و کار میکند هیچ سر نخی از گذشته و حالش و آن چه بر سرش آمده ندارد.
داریوش البرز را به دفتر وکیلی میبرد که برایش کار میکند. البرز در ۱۵ سالگی دچار یک حادثه میشود که صحنه سازی موجود در آن به ضرر او بوده و گمان قاتل بودن او را به ذهن میرسانده است. پدر البرز او را قاچاقی به آلمان میفرستد و بدین ترتیب این موضوع باعث میشود تا البرز نخواهد که موضوع پیش آمده را با پلیس مطرح کند.
به همین دلیل خانم وکیل پیشنهاد میکند که البرز همین هویت فرهاد بابایی را بپذیرد و با همین اسم و مشخصات برای اثبات این که پسر خسرو شمس است اقدام کند و با آزمایش دی انای خود را به آنها بقبولاند.
البرز که بی خبر از همه جا خودش را وسط یک بازی میبیند به هیچ عنوان عقب نمینشیند و او هم بازی خودش را شروع میکند. در قسمت دوم مخاطب و البرز، هر دو از شوک اولیهی واقعه بیرون میآیند و بهتر از درک میکنند که شرایط به وجود آمده یک کلاه برداری و صحنه سازی است.
بنابراین قصه شروع میشود و در حالی که هنوز جبههی مقابل البرز مشخص نیست که از چه کسانی تشکیل شده است، البرز هم کم کم گروه خودش را تشکیل میدهد تا به سمت هدفش برود و هویتی که از او سلب شده را دوباره پس بگیرد.
نه قصه و نه پرداخت ملکهی گدایان قصه و پرداخت مدرنی نیستند و ادعای متفاوت بودن و خاص بودن را هم ندارند. اما همین موضوع میتواند سبب موفقیت ملکهی گدایان شود. این سریال نه در تبلیغاتش (البته تا این جا) به دنبال حواشی بوده است و نه در متن سریال خودش را جنجالی و ملتهب معرفی میکند.
قصه اش را (حداقل در این دو قسمت) پیش میبرد و باکی هم از دمده بودن و تلویزیونی بودن (که هست) ندارد. ملکهی گدایان مثل ساختهی قبلی حسین سهیلی زاده داستان تعریف میکند. داستانی نه برای مخاطبان خاص و نه حتی برای طرفداران پر و پا قرص سریالهای روز دنیا. ملکهی گدایان به وضوح برای مخاطبان عام ایرانی که سریالهای صدا و سیما را تماشا میکنند ساخته شده است و تفاوتش هم با ساختههای تلوزیون بسیار اندک است: کمی خوش آب و رنگ تر، کمی آزادی عمل بیشتر و همین.
مطالب مرتبط:
نقد و بررسی قسمت دوم سریال ملگه گدایان
قسمت اول ملکه گدایان در یک فضای کاملاً کلیشهای و عموماً تقبیح شده آغاز شد؛ جایی که یک پسر پولدار و یک دختر جوان قرار است در ترکیه عروسی کنند. دختر همراه مادرش با یک خودرو لیموزین به هتل میروند و همه چیز برای جاری شدن خطبه عقد در یک قایق تفریحی لوکس آماده است. اجرای این بخشها به قدری ضعیف است که از چشمهای شخصیتها و دیالوگهای پرتردیدشان میتوانیم مطمئن باشیم که عقد در لحظه آخر بههم خواهد خورد. تا اینجای کار، «ملکه گدایان» هیچ نکته خاصی نداشت و با مانور بیجا و تصنعی بر نمایش جاذبههای توریستی، بیشتر از هر سریال دیگری در سالهای اخیر، خودش را زیر سؤال برد.
ترفند خلاقانه نویسندگان اما، ورق را برگرداند و مخاطب را جوری در بهت فرو برد که حتی برخی بینندگان احساس کردند که فیلمساز عمداً خودش را، در ابتدای قسمت اول، ساده و آماتور نشان داده تا بتواند ناگهان شرایط را تغییر دهد و مخاطبش را شگفتزده کند. بههم ریختن شرایط و تغییر هویت شخصیت اصلی (آرمان درویش در نقش البرز شمس) تعلیق بسیار خوبی در سریال ایجاد کرد و شیوه پرداخت مناسب هم مزیدبرعلت شد تا بینندگان به این مجموعه حسابی امیدوار شوند.
مهمترین نقطه قوت «ملکه گدایان» در نخستین قسمتش، ایجاد یک فضای معمایی بسیار پیچیده بود که میتوانست همراهی مخاطب برای کشف حقیقت را تا انتهای این سریال تضمین کند. انتخاب درست نویسنده و کارگردان برای روایت قصه از دریچه نگاه شخصیت اصلی، علاوه بر آنکه همدلی بیننده با او را افزایش میداد، ظرفیت ناشکفتهای را نیز در اختیار کارگردان قرار میداد تا، به سبک بهترین سریالهای دنیا، کلاف سردرگم و معمایی اثرش را به مرور باز کند.
بنابر نوشته شهرآرانیوز؛ در شرایطی که قسمت اول «ملکه گدایان» حسابی کنجکاوی مخاطبان را برانگیخته بود و همه منتظر ادامه ماجرا بودند، در قسمت دوم، سریال دست به یک خودکشی تمامعیار زد و با انتخاب ناشیانه و تغییر ناگهانی شیوه روایت به یک فلاشبک بیمورد، دست خودش را برای مخاطب رو کرد. ماجرا از این قرار است که یک شکاف بزرگ در قسمت اول باعث شده بود بیننده حتی احتمال شک کردن به سلامت روانی البرز را هم منتفی لحاظ نکند؛ زیرا قسمت ناپدید شده سرگذشت او در فاصله گیر افتادن از سوی قاچاقبرها تا پیدا شدن در بیمارستان با هویت جدید، معمای بزرگی را به وجود آورده بود که اتفاقاً پرداخت تروتمیزی هم داشت.
شروع قسمت دوم اما، با آن فلاشبک آماتورگونهاش، همه چیز را به باد داد و درست همان چیزی را دودستی تقدیم بینندهاش کرد که میتوانست او را تا انتها پای کار میخکوب کند.
البته شاید بتوانیم از این نظر به فیلمساز حق بدهیم که او احتمالاً نگران دلزدگی مخاطب از پیچیدگی زیاد اثر بوده و نمیخواسته طیفهای مختلف بینندگانش را از دست بدهد؛ همانطور که مثلاً سریال خوشساختی مثل «نهنگ آبی» هم، به دلیل پیچیدگی زیاد، از سوی بخشی از مخاطبانش پس زده شد. با این حال، به نظر میرسد که حسین سهیلیزاده مخاطب عام را به مخاطب خاص ترجیح داده و حفظ کردن بینندگانش را مهمتر از کیفیت هنری سریال لحاظ کرده است.
علاوهبراین، چندان بیراه نخواهد بود اگر فکر کنیم که سازندگان «ملکه گدایان» برای جلوگیری از ریزش مخاطب، فرآیند اطلاعات دادن به بیننده را با یک جور دستپاچگی بیمورد انجام دادهاند؛ در حالی که میتوانستند همین توطئه را، به مرور و با تزریق قطرهچکانی اطلاعات در طول چند قسمت، برملا کنند.
امیدواریم که جذابیت ایجاد شده در قسمت اول «ملکه گدایان» ادامهدار باشد و خلاقیتی که تماشا کردیم، در قسمتهای بعدی هم به شکل غافلگیرکننده دیگری خودش را نمایان سازد. با این حال، قسمت دوم این مجموعه باعث شد بخشی از مخاطبان جدیتر سریالهای خانگی که این روزها حسابی تشنه قسمتهای جدید «قورباغه» هستند، از دنبال کردن سریالی که در همین ابتدای راه، به این سادگی دست آنتاگونیستش را رو کرده، صرفنظر کنند.
مقایسه بازیگران سریال ملکه گدایان با مانکن
باران کوثری, رویا نونهالی, سولماز غنی, فرزاد فرزین ، ارمان درویش، محمدرضا غفاری، پانته آ بهرام، الهام کردا، امین بهبودی، یسنا میر تهماسب، بهشاد شریفیان، علی اوجی بازیگران ملکه گدایان را تشکیل داده اند و تیتراژ ابتدایی و انتهایی آن با ترانه و صدای روزبه بمانی پخش میشود.
ترکیب بازیگران «ملکه گدایان» نکته خاصی را در بر ندارد و بعید است که بازیگران این مجموعه اتفاق ویژهای را رقم بزنند. وزن بازیگران این سریال به وضوح مشابه با همان «مانکن»، یا شاید حتی پایینتر از آن است؛ به طوری که باران کوثری، در حالی که از روزهای اوجش فاصله زیادی دارد، جای مریلا زارعی را گرفته، آرمان درویش جایگزین امیرحسین آرمان شده و احتمالاً وزن رویا نونهالی هم قرار است همسطح با نازنین بیاتی ظاهر شود؛ ضمن اینکه فرزاد فرزین نیز همچنان اصرار دارد که به عنوان بازیگر فعالیت کند و این بار در حالی که حتی خواننده تیتراژ سریال «ملکه گدایان» هم نیست، یکی از نقشهای اصلی مجموعه به او سپرده شده است؛ بنابراین کلیت فهرست عوامل این سریال نکته ویژهای ندارد و شاید تنها چیزی که در آینده مخاطبان را سر ذوق بیاورد، رضا بهبودی باشد که هنوز وارد سریال نشده، اما محتمل است که اجرای درجه یکی ارائه کند.
دلایل مختلفی از جمله ترکیب نسبتاً ثابت بازیگران، شکل فیلمبرداری تلویزیونی و بسیار شبیه به «مانکن»، فاصله زمانی کوتاه تولید این مجموعه در مقایسه با سریال قبلی و حتی تیتراژ نسبتاً مشابه، باعث شده بود که بسیاری از مخاطبان شبکه نمایش خانگی به «ملکه گدایان» چندان خوشبین نباشند. با این حال، تغییر نویسنده فاکتور بسیار مهم و تعیینکنندهای بود که همزمان با توزیع نخستین قسمت «ملکه گدایان» همه را غافلگیر کرد و حسابی به چشم آمد.
آنچه دیگران می خوانند:
گردآورنده: الهام خلیلی خو