به گزارش تیتربرتر؛ فریبا نادری بدون شک یکی از بازیگران موفق چند سال اخیر است به خصوص با نقش پریسیما در سریال ستایش 3 توانسته طرفدار زیادی را برای خود بدست بیاورد.
بیوگرافی فریبا نادری
فریبا نادری متولد ۱۳۶۳، بازیگر و مدیر بازرگانی ایرانی است.
شروع فعالیت هنری فریبا نادری
فریبا نادری به طور اتفاقی وارد عالم بازیگری شد، او با سریال «مروارید سرخ» معرفی شد و با سریال «گل بارونزده» باعث شد که اهالی سینما روی بازی او حساب ویژه ای باز کنند. او به جز بازیگری به خانه داری به ویژه آشپزی علاقه ویژه ای دارد و هرگاه که در منزل است، وقت خود را صرف آشپزی میکند.
فریبا نادری میگوید: در سال ۱۳۶۳ به دنیا آمدم، از بچگی عاشق بازیگری بودم و بزرگترین آرزویم این بود که جای قهرمان فیلمهایی که دوستشان دارم، قرار بگیرم، اما پدر و مادرم مخالف بودند و سختگیری میکردند تا من به درس و مشقم بیشتر توجه داشته باشم.
ازدواج های فریبا نادری
ازدواج اول فریبا نادری
فریبا نادری که در اوج جوانی با مسعود رسام که خیلی از او بزرگتر بود ازدواج کرد، فریبا نادری گفت که این ازدواج به تشخیص خودش انجام شده است. او پس از مرگ همسرش مسعود رسام در سال ۱۳۸۸ دیگر ازدواج نکرد و در مصاحبهای اعلام کرد هرگز با بازیگران تلویزیون یا سینما ازدواج نخواهد کرد. فریبا نادری در مورد همسرش میگوید در کنار مسعود رسام زندگی عاشقانهای داشتم و با وجود بیست و هفت سال تفاوت سنی هیچ وقت در زندگی با او خللی حس نکردم. حتی کوچکترین سخنان او برای من آموزنده بود و این بهترین خاطرهام از اوست که هنوز هم حرفهای پرمحتوایش در خاطرم هست.
ازدواج دوم فریبا نادری
فریبا نادری در سال ۹۶ با مهرداد طباطبایی از فعالان مواد غذایی ازدواج کرده است. ثمره این زندگی یک دختر بنام یارا طباطبایی متولد اسفند 96 می باشد.
بیشتربخوانید: از بچگی عاشق بازیگری بودم
ماجرای گریه فریبا نادری برای ازدواج کردن!
شب گذشته فریبا نادری بازیگر سینما و تلویزیون میهمان برنامه دورهمی بود.
وی در بخشی از صحبتهایش درباره ماجرای ازدواجش گفت: گریه کردم تا شوهرم من را گرفت.
مصاحبه با فریبا نادری
در دوران کودکی بسیار شیطون و بازیگوش بودم، از آنجایی که با برادرم حمید رابطه بسیار خوبی داشتم، تمام روز با او بازی میکردم و به همین خاطر شیطنتهایم هم پسرانه بود. من حتی یک عروسک هم نداشتم و بهترین اسباب بازی من توپ «چهل تیکه» بود، یادم میآید که با بچههای محل، کوچه را میبستیم و هفت سنگ یا فوتبال بازی میکردیم.
زمانی که در دوران راهنمایی تحصیل میکردم، به طور اتفاقی به من پیشنهاد اجرای برنامه «نیمرخ» داده شد، اما مادرم مخالفت کرد. از این حکایت چند سالی گذشت تا اینکه یک روز با دوستم که گریمور بود برای تست به دفتر «مسعود رسام» رفتیم، آن روز وی با تست بازیگران برای سریال «مروارید سرخ» مشغول بود، من هم غافل از این ماجرا نشسته بودم تا اینکه از اتاق شان آمدند بیرون و گفتند نوبت شماست. گفتم من برای تست بازیگری نیامدهام، دوستم آمده است… او به من گفت: حالا که آمدی بیا تست بده… آن روز خوششانس بودم و در تست قبول شدم، اما میدانستم که خانوادهام مخالفت خواهند کرد.
در قراردادم شرط کردم که خانواده ام هم باید پشت صحنه بیایند و گروه مروارید سرخ هم پذیرفتند. با این شرایط باز هم مادرم مخالفت کرد، اما سرانجام متوجه شد که علاقه من به بازیگری وصفناپذیر است و نمیتوانند مقابل علاقهام ایستادگی کنند و این شد که به بازیگری روی آوردم و خوشحالم که مردم هم از آن استقبال کردند.
گردآورنده: علی اکبر رضایی