به گزارش گروه جامعه تیتربرتر؛ دولت از خودش نمایی از فقر به نمایش گذاشته است ومردم را به خیرین واگذار نموده ، درگفتار دولت این مردم هستند که باید امور مربوط به مردم را مورد رسیدگی قرار دهند وبدرستی معلوم نشد چرا ملت باید دولت داشته باشند.
نمایش فقر توسط دولت
بهترین زمان برای توسعه چه زمانی بوده است که شاید در فرصت سوزی ها، سوخته است وآیا فرصتی برای توسعه داشته ایم که به آن نپرداخته ایم؟ پاسخ به این پرسش بسیار مهم وحایز اهمیت است، چرا که باید با خودمان صادق ومشکلات را حل وفصل کنیم .
باید به تاریخ وپیشینه چهار دهه گذشته کشور نگاهی از سر تعمق داشته باشیم . با پیروزی انقلاب ، کشور دچار درگیری با ضد انقلاب شد، افرادی که بقولی پسمانده های رژیم گذشته بودند وباید از همه جاپاکسازی می شدند.کارخانه های بزرگ وصاحب برندی در کشور ودرمناطق خاص واسترانژیک استقرار داشتند که در ماجرای همین پاکسازی هاوتسویه حسابهای شخصی ونپرداختن به امر مهم نوسازی در کشمکش های سیاسی تعطیل شدند وفرصت های اقتصادی واشتغال بسیاری ازدست رفت.
تحریم های اقتصادی آغاز شد ونمی توان تحریم ها را نادیده گرفت چراکه آغاز تحریم ها وآغاز جنگ همزمان اتفاق افتاد و علاوه بر تضعیف بنیه اقتصادی با بمب موشک به جان تاسیسات شهری و صنعتی افتادند تا اقتصاد را ویرانه کنند.اتفاقات بدون وقفه روی میدادند ، در داخل کشورهم گروههای مخالف سیاسی ،مبارزه مسلحانه را آغاز کرده بودند و درکنار موج ترور، پرچم تجزیه کشور را افراشته بودندودر بعضی مناطق چون کردستان بشدت با نیروهای حاکمیتی درگیرشده بودند وفرصت های اقتصادی استانها را با ایجاد این ناامنی ها به نابودی کشانده بودند. درواقع تمام این تحرکات با هدف نابودی اقتصادی طراحی واجرایی می شدند واما ما در غفلت وناباوری قرار داشتیم که باید به هر قیمیتی از زیر ساخت های اقتصادی خصوصا اعتماد عمومی محافظت می کردیم .
باید به جرات گفت که ایجاد وادامه این روند ، نابودگر زیر ساخت های امنیتی ،سرمایه گذاری واقتصادی کشور بود که شاید ویا عمدا از کنارش به سادگی گذشتیم و وضعیت فعلی اقتصادی اجتماعی بدون تاثیر از پیشینه چهار دهه گذشته نیست.
جنگ نظامی که پایان یافت ،جنگ های سیاسی داخلی برسر قدرت آغاز شد. با خاتمه عملیات های نظامی ، عملیات های تخریب شخصیت ها ودولت ها بصورت علنی آغازگردید . دولت ها یکی پس از دیگری نه دستاوردی داشتند ونه موید ومکمل دولت های گذشته نبودند وبقولی ساز خود را کوک می کردند. درواقع جناحین سیاسی نه موید یکدیگر نبودندونه برنامه عملیاتی جدیدی داشتندوبه این ترتیب موج فساد وافشاگری گریبان ملت را گرفت . درواقع این روند گریبان توسعه کشور را گرفت وانگار طی یک برنامه دقیق وحساب شده قرار بود دراین کشمکش ها فرصت های توسعه را ببازیم واز دست بدهیم که باختیم واز دست دادیم . موید این واقعه بیکاری ،عدم توفیق در جذب سرمایه گذاری داخلی وخارجی ، رکود وتورم جاری است.
دولت های سازندگی ، اصلاحات ، عدالت گستروتدبیر وامید دربرخورد با فساد وتوفیق درعملیات توسعه دستاوردی نداشتند که هیچ متهم به فساد وعدم کارایی لازم وفریب افکار عمومی برای کسب آرای انتخاباتی هم شدند. دولت ها شاید در نیمی از روند فعالیت خود با مجلسی مواجه بودند که در جناح مقابل قرارداشت وابزار استیضاح ،کند کننده راه آنان بود .هر چند وعده های بسیاری داده شداما وعده ها تحقق پیدا نکرد و نه سرمایه گذاری آمد ونه بهبود روابط بین المللی اتفاق افتاد ودرنهایت جمعیت کارآمدوجوان کشور دربیکاری وفقر غوطه ور شدند.
تکذیب کنندگان این سطور هم بطور قطع دولتی ها هستند که در دست بدست شدن قدرت بین دوجناح تامین منافع میشدندو می شوند. یکی از دلایل عدم اقبال عمومی به رسانه های داخلی نیز همین دروغ پردازی هایی بود که به مناسبت های مختلف از طریق رسانه ها به نفع دو جناحین سیاسی ودولتی منتشر شد. افتتاحیه هایی که به بهره برداری خط تولید ختم نمی شد وبیشتر نمایشی بود ویا اعلام حجم سرمایه گذاری های خارجی که تاثیری در رشد اقتصادی نداشته و بیکاری موید آن است.
قاعدتا بعداز جنگ وپایان تنش های نظامی باید به دنبال سازندگی وترمیم توان اقتصادی می رفتیم اما بیشتر دنبال نفاق وسهم خواهی از قدرت رفتیم . از سال 57 تا کنون هنوزپاکسازی ها وتسویه حسابها پایان نیافته است . هر مجلسی که نو می شود ویا هر دولتی که حاکم می شود در آغازش با موج تغییرات مدیریتی مواجه ایم . تغییراتی که نه درکارآمدی مدیران تاثیر داشته ونه مانع روند سیستماتیک فساد شده است
درتمام این دوران آنقدر که برطبل سیاست کوبیده شد برطبل توسعه اقتصادی اجتماعی وفرهنگی کوبیده نشد. وضعیت فعلی درکنار شعارهای رنگین موید همین نابسامانی هاست. اقتصاد متکی برواردات ، تورم ، بی توجهی به تولید ومهمترین ابزارآن که نیروی انسانی قلمداد می شودو باید با نوآوری ورونق بخش های پژوهشی نسبت به بروز گردانی تولید اقدام نی شدو البته تنش های سیاسی بین المللی وماندگاری تحریم ها ، اختلاس ها برباد رفتن سرمایه های کشور به نوعی نه فرصت سوزی که کشتار اقتصادی اجتماعی قلمداد می شودوباید هرچه زودتر نسبت به ترمیم این فرهنگ غلط اقدام نمود.کشور این روزها با بروز جنگ بیو لوژیکی توان اقتصادی خودرا به نمایش گذاشت.
دولت توان حمایت از اقشار را برای اجرای برنامه قرنطینه ندارد. ساختارهای ملی وارزانی برای حمایت از اقشار وجود دارد اما دولت به ظاهر توان مالی اجرای این راهکارهای راهبردی را ندارد. دولت از خودش نمایی از فقر به نمایش گذاشته است ومردم را به خیرین واگذار نموده ، درگفتار دولت این مردم هستند که باید امور مربوط به مردم را مورد رسیدگی قرار دهند وبدرستی معلوم نشد چرا ملت باید دولت داشته باشند.
دولتی که باید برای مردم مطابق اصول قانون اساسی بستر های لازم رفاه اجتماعی را درهر شرایطی فراهم کند . درحقیقت این توان واقتدار دولت ها را نشان می دهد شانه خالی کردن از زیر بار این مسوولیت به سرمایه های اجتماعی آسیب وارد می کند مگر آنکه دولت بی خیال سرمایه های اجتماعی شده باشد.
فرزاد وثوقی – روزنامه نگار
نابرابری اجتماعی
هر چند کرونا در اصل یک پدیده بیولوژیک و مربوط به ساحت علوم زیستی و پزشکی است، اما در غایت به مهمترین پدیده اجتماعی، اقتصادی وحتی سیاسی حال حاضر جهان و کشور ما هم تبدیل شده است.
این روزها اگر چه برای رهایی از کرونا باید خود را در خانه قرنطینه کرد، این سوال مطرح است که آیا همه اقشار جامعه بدون دغدغه می توانند خود را قرنطینه کنند ؟
قطعا پاسخ عقل سلیم هر خوانندهای منفی است.بالطبع وضعیت همه افراد جامعه در شرایط کرونایی یکسان نیست؛ هر چه جامعهای نابرابرتر باشد تحمل شرایط قرنطینه و یا آن چیزی که اخیرا تحت عنوان " فاصله گذاری اجتماعی " نامگذاری شده سخت و حادتر است.
گویا کرونا آمده تا بیشتر به عریان ساختن شکافها و مرزبندیهای اجتماعی کمک کند و آنچه از آن دریافت میشود اصولا در جهت تمایز اجتماعی میتازد.کرونا آمده تا فقرا را فقیرتر و ناتوانان را مفلوج و نابود کند.گاهی اوقات احساس می شود کرونا برای کمک به تنازع بقاء نوع بشرآمده تا کم توانان جسمی و فرودستان را نابود کند.
مشاهدات میدانی نگارنده در روزهای کرونایی نشان میدهد هراس اجتماعی از کرونا در بین طبقات متوسط و متوسط به بالا به مراتب بیشتر ازطبقات پایین جامعه بوده است. به نظر میرسد عدم توجه کافی اقشار فرودست در حفظ قواعد بهداشتی توصیه شده از رسانهها از علتهای مختلفی ناشی شده است.
باید توجه داشت نابرابری، تنها نابرابری درآمدی افراد نیست بلکه نابرابری انواع و اقسامی دارد که همه آنها در رعایت قواعد و هنجارهای مخصوص کرونایی چون حفظ فاصله اجتماعی، شستشوی مرتب دستها، مصرف انواع خوراکیها و میوههای ضد کرونایی موثر است. فردی که مجبور است برای رفع محرومیت و رفع نیازهای روزمره خود در شرایط حاضر به طرح فاصله گذاری تن ندهد نباید چندان مورد سرزنش و شماتت قرار گیرد.
کیت پین، نویسنده کتاب "نردبان شکسته" در مقدمه کتاب خود آورده است:"نابرابری کنشها و احساسات ما را به شیوهای نظام مند و قابل پیش بینی و مکرر تحت تاثیر قرار میدهد، باعث میشود کوته بین و مستعد هر گونه رفتار پرخطر شویم و میل به قربانی کردن آینده امن را برای لذت آنی افزایش میدهد.
«سندهیل مولاینیتن»، استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد در کتاب " فقر احمق میکند" به همین مورد اشاره میکند و با این مضمون که کمیابی میتواند هر کسی را تحت کنترل خود درآورد مثل کسانی که در باتلاق فقر گرفتار شدهاند و به رفتارهایی دست میزنند که فکر نشده و نامناسب هستند این نوع رفتارها را در شرایط کرونایی در بین افراد فقیر و فرودست جامعه مانند بی احتیاطی در رعایت توصیههای بهداشتی و لجاجب با قواعد هنجاری تعیین شده بوضوح میتوان دید.
وجود انواع نابرابریهای اجتماعی، مختص به یک کشور و قلمرو جغرافیایی خاص نیست.نابرابریها از شمال تا جنوب، توسعه یافته و نیافته، بین کشورها و دردرون کشورها به وضوح دیده میشود و مسئلهای است که نمیتوان به سادگی از کنار آنها عبور کرد.همگان براین نکته واقف هستند که گرسنگی و فقر، روزانه جان چند هزار نفر در این کره خاکی را میگیرد که درمان آنها انواع خوراکها و موادغذایی است که در انبار فروشگاههای همه کشورهای جهان ذخیره شده است، ولی عدهای کثیری بدلیل نداشتن قدرت خرید، جان خود را از دست میدهند.
مگر کرونا چه خصوصیاتی دارد که این همه ترس به دل همه سیاستمداران و همه افراد جامعه انداخته است؟ مگر غیر از این است که کرونا، مخصوص فقرا و درماندگان نیست بلکه می تواند همه اقشار جامعه را به کام مرگ بکشد وسیاستمدار و مردم عادی،پولدار و فقیر، بیکار و شاغل، سفید و سیاه پوست، مرد و زن، پیر و جوان برای او بی معناست.
بیشتر به دلیل همین ویژگی مذکور است که یک اجماع جهانی ایجاد شده و در حال حاضر، مقابله با آن در دستور کار همه کشورها قرار گرفته به گونهای که با اولین ظهور آن در صدر اخبار جهان در کشورهای مختلف قرار گرفت و احتمالا تا پایان محو آن از کره زمین همچنان در صدر اقدامات دولتها و سازمانهای بین المللی قرار خواهد گرفت.
با مشاهده هیاهوهای رسانهای و بازتاب وسیع آن آدمی با خود میاندیشد گویا نابرابری، فقر امری پذیرفته شده در ادبیات اقتصادی جهان شده است و همچنان هیچ ارادهای برای از بین بردن آن، مانند کرونا نیست چون فقر و گرسنگی مخصوص یک قشر از جامعه است که دغدغه آن دغدغهای فراگیر نشده و افراد باید خودشان مسائل خودشان را حل کنند. زیرا فقر و نابرابری مثل کرونا از کسی به دیگری سرایت نمی کند و حالت اپیدمیک ندارد. برای همین سیاستگذاران و حکمرانان نیازی به طرحی برای از بین بردن آن نمیریزند و چه بسا وجود آنرا کارکردی میبینند.
اگر فقر را پدیدهای ذاتی تصور کنیم که افراد در ابتلای به آن نقش خاصی نداشته، اما به جرات میتوان گفت نابرابری ای موجود جوامع، ناشی از عملکرد نامناسب سیاستگذاران و زمامداران است. به همین خاطر نباید نسبت به فراگیری آن بیتفاوت باشند و ضروری است برای کاهش آن و از بین بردن نابرابریهای ساختاری اقدام عاجل نمایند.
در اهمیت این مطلب، کافیست به آمار و ارقام موسسه آکسفام نگاهی گذرا شود.طبق برآورد موسسه مذکور، در سال ۲۰۰۹ ثروت ۳۸۰ ثروتمند اول دنیا معادل ثروت نیمی از جمعیت کره زمین است و در سال ۲۰۱۷ تنها ۴۲ ثروتمند اول دنیا معادل نیمی از جمعیت کره زمین ثروت دارند. در حوزه نابرابری بین کشورها، فقط کافی است توجه کنیم که درآمد سرانه هر فرد در نروژ بیش از ۶۰۰۰۰هزار دلار و در صحرای آفریقا حدود ۲۰۰۰هزار دلار در سال است.
در کنار این تفاوت فاحش نابرابری، باید به وجود سایر مولفهها چون؛ تبعیض نژادی، قومی، جنسیتی ومکانی، آموزشی و...نیز اشاره کرد. ولی آنچه بیشتر جلب توجه می کند تفاوت درآمدی افراد جامعه در سنجش فقر و نابرابریها است، غافل از آنکه فقر قابلیتی که در حال حاضر مهترین ملاک سنجش فقر به حساب میآید در بررسیها کمتر بدان توجه میشود. البته این شرایط و ویژگیها مختص جامعه ایران نیست بلکه فقرا در همه جای جهان، شرایط زیست یکسان و تقریبا مشابهی دارند.
اگر از تراکم جمعیتی در مناطق فقیرنشین بگذریم معمولا فقرا در مساکنی سکونت دارند که در صورت ابتلای فردی از خانواده آنها امکان قرنطینه در منزل وجود ندارد چون اتاق مناسب وجداگانه برای حمایت از فرد مبتلا وجود ندارد. اگر فردی در چنین موقعیتی مستاجر باشد تحمل این شرایط با وجود اجاره و سایر بدهیها سختتر خواهد شد.
از سویی اگر فردی از طبقات موصوف، نیاز به خدمات پزشکی و بهداشتی داشته باشد بدلیل درآمد پایین و عدم تکافوی مالی برای تشخیص و درمان به موقع انواع بیماریها مخصوصا در شرایط کرونایی، دچار مشکلات مضاعف شده و شخص مبتلا قادر به دسترسی به همه خدمات، به مانند افراد برخوردار جامعه نیستند. در چنین شرایطی، چنانچه سیاستگذاری بیمهای و حمایتی درست و اصولی از قبل برای چنین ایامی تدارک و طراحی نشده باشد افراد آسیب پذیر بیشتر آسیب خواهند دید و نابرابریها هم تاثیر مضاعفی بر شیوع بیماریها در بین آنها و دیگر افراد جامعه خواهد داشت.
گردآورنده:امیرحسین بذلی