تیتربرتر؛ سینماها در دوران جشنواره، مشتریان و مخاطبان متفاوتی داشتند و دارند. کریستال و شهرقصه متعلق به کسانی بود که پیگیری فیلمهای خارجی بودند و آزادی و بهمن، پررونقترینِ سینماهایی بودند که فیلم ایرانی نشان میدادند. سینما فرهنگ کوچک بود و به همین خاطر صفِ شلوغی نداشت. ماندانا هم به خاطر موقعیت جغرافیاییاش فقط سر نمایشِ فیلمهای پر سر و صدا، شلوغ میشد.
اما این هویت به روی فیلمها هم اثر میگذارد یا نه؟ فیلمها در هر حال ساخته شدهاند و شکلِ واحدی دارند. اما بخشی از فیلم، هنگام نمایش و با واکنشِ مخاطب ساخته میشود. مثلا فیلمی کمدی در یک سینما باعث انفجارِ خنده میشود و در جایی دیگر لبخند هم به لب نمیآورد. فیلم یکسان است اما فرهنگِ متفاوت تماشاگران تعیین میکند که کدام فیلم در کدام سینما موفقیت بیشتری خواهد داشت.
نمایشِ فیلمی از مرحوم ایرج قادری در سینما آزادی اتفاق نبود. اما همان فیلم هنگام نمایش در سینما بهمن، تبدیل به تجربهای یکه از هیجان میشد. فیلمهای داریوش مهرجویی در آزادی و آفریقا اهمیتِ ویژهای داشتند و کسی به طور معمول در سینما ماندانا و سروش واکنشِ خاصی نسبت به این فیلمها نشان نمیداد، مگر ...
این مگر به طور مستقیم مربوط به جشنواره است. جشنواره فرصتیست کوتاه و ده روزه. بسیاری از سینماها، از جمله همان دو سینمایی که نامشان در بالا آمد، هویتشان در جشنواره دگرگون میشد. تماشاگران ویژهی جشنواره، برای دیدن فیلم دلخواهشان، از خیر هیجان و شلوغی آزادی و آفریقا میگذشتند و به این سینماها میآمدند تا فیلمی از مهرجویی و تقوایی تماشا کنند. اتفاقی که در طول یک سال هرگز برای سینماهایی مثل سروش و ماندانا نمیافتاد.
نویسنده : علیرضا احمدی