سریال «بازی تاج و تخت» که فصل هشتم و پایانی آن در ماه می منتشر شد، برای چهارمین بار جایزه بهترین سریال درام جوایز امی را از آن خود کرد و این سریال رکورددار تاریخی برنده بیشترین جایزه امی برای یک مجموعه تلویزیونی است.
«بازی تاج و تخت» علاوه بر کسب جایزه بهترین سریال درام، جایزه بهترین بازیگر مرد نقش مکمل سریالهای درام را نیز از آن خود کرد تا در مجموع ۱۲ جایزه امی (شامل ۱۰ جایزه در بخش هنرهای خلاقانه امی) کسب کند.
سریال معروف « چرنوبیل » دیگر محصول کمپانی «HBO» نیز علاوه بر کسب جایزه بهترین مینیسریال، جایزه بهترین کارگردانی و نویسندگی مینیسریال را نیز به خود اختصاص داد.
مطالب مرتبط : شاه شب یا Night King در سریال گیم اف ترونز چه کسی است؟
سریال فلیبگ محصول کمپانی آمازون نیز موفق به کسب چهار جایزه از جمله بهترین سریال کمدی، بازیگر زن کمدی و کارگردانی و نویسندگی سریالهای کمدی را به خانه برد.
فهرست برندگان هفتاد و یکمین دوره جوایز تلویزیونی امی به شرح زیر است:
* بهترین سریال درام
«بازی تاج و تخت»
* بهترین سریال کمدی
«فلیبگ»
* بهترین مینیسریال
«چرنوبیل»
* بهترین بازیگر زن کمدی
«فیبی والر ـ بریج» برای سریال «فلیبگ»
* بهترین بازیگر مرد کمدی
«بیل هادر» برای سریال «باری»
* بهترین بازیگر زن درام
«جودی کامر» برای سریال «کشتن ایو»
* بهترین بازیگر مرد درام
«بیلی پورتر» برای سریال «ژست»
* بهترین بازیگر زن مینیسریال یا فیلم تلویزیونی
«میشل ویلیامز» برای «فاس / وردون»
* بهترین بازیگر مرد مینیسریال یا فیلم تلویزیونی
«ژارل جروم» برای «وقتی آنها ما را دیدند»
* بهترین بازیگر نقش مکمل کمدی
«الکس بورستین» برای سریال «خانم میزل شگفت انگیز»
* بهترین بازیگر نقش مکمل کمدی
«تونی شلهوب» برای سریال «خانم میزل شگفتانگیز»
* بهترین بازیگر نقش مکمل زن سریال درام
«جولیا گارنر» برای سریال «اوزارک»
* بهترین بازیگر نفش مکمل مرد سریال درام
«پیتر دینکلج» برای سریال «بازی تاج و تخت»
* بهترین برنامه انیمیشن
سیمپسونها
* بهترین نویسندگی سریال کمدی
«فلیبگ»
* بهترین نویسندگی سریال درام
هیچکس هیچوقت گم نشده است»
* بهترین نویسندگی مینیسریال یا فیلم تلویزیونی
«چرنوبیل»
* بهترین کارگردانی سریال کمدی
«هری بردبیر» برای سریال «فلیبگ»
* بهترین کارگردانی سریال درام
«جیسون بیتمن» برای سریال «اوزارک»
* بهترین کارگردانی مینیسریال یا فیلم تلویزیونی
«چرنوبیل»
در مجموع محصولات کمپانی «HBO» با کسب ۳۴ جایزه بهترین عملکرد را در جوایز امی امسال داشتند و پس از آن کمپانیهای نتفلیکس و آمازون به ترتیب ۲۷ و ۱۵ جایزه دریافت کردند.
مطالب مرتبط : پایان سریال بازی تاج و تخت ستاره این فیلم را به مرکز روان درمانی کشاند
ماجرای سریال بازی تاج و تخت چه بود؟
بازی تاج و تخت (به انگلیسی: A Game of Thrones) اولین کتاب از مجموعه رمان فانتزی حماسی ترانه یخ و آتش، اثر نویسنده آمریکایی جرج آر. آر. مارتین است. این کتاب برای اولین بار در ۶ اوت ۱۹۹۶ منتشر شد. این رمان در سال ۱۹۹۷ برنده جایزه لوکاس شد و همچنین در سال ۱۹۹۸ نامزد دریافت جایزه نبولا و در سال ۱۹۹۷ نامزد دریافت جایزه جهان فانتزی نیز شد. رمان کوتاه خون و اژدها، برگرفته از بخش دنریس تارگریان این کتاب نیز برنده بهترین رمان کوتاه در جایزه هوگو شد. در ژانویه ۲۰۱۱ این رمان توسط نیویورک تایمز به عنوان رمانی پر فروش معرفی شد و در ژوئیه همان سال به رتبه اول این فهرست رسید.
مطالب مرتبط : تبعید، یک پادشاه، یک ملکه، و یک ماجراجو/اتفاقات فصل آخر سریال گیم آف ترون
این رمان از دیدگاه شیوه روایت داستانهای مختلفی را روایت میکند که از جمله آنها خطوط داستانی سرزمین وستروس، دیوار شمالی و خط داستانی تارگریان میباشد. از داستان این رمان چندین محصول جانبی از جمله کارت بازی، تخته بازی و بازی نقشآفرینی ایجاد شدهاست. همچنین داستان این رمان پایه داستانی فصل اول مجموعه تلویزیونی بازی تاج و تخت محصول شبکه اچبیاو میباشد که پخش آن از ۱۷ آوریل ۲۰۱۱ شروع شد.
گیم آف ترونز تلخ اما به کام
سریال عجیب و غریبی بود. سریالی که هشت سال (درواقع نه سال چون ساخت فصل آخر دو سال طول کشید) توانست میلیونها نفر را در سرتاسر جهان به هم پیوند بدهد
«بازی تاج و تخت» با اقتباس از روی کتابهای «نغمه آتش و یخ» جورج آر.آر.مارتین شروع شد. کتابهایی که احتمالا فرزند خلف «ارباب حلقهها»ی تالکین بودند هرچند مارتین نسبت به تالکین و جزییات قصهاش انتقاداتی هم داشت! این شباهت در خلق یک سری جهان، نژادها و زبانها و البته پیچیدگی مساله قدرت، شرافت و سیاست بود. نقاط قوت سریال در شش فصل اول از همین چیدن جزییات حتی در مورد فرعیترین کاراکترها میآمد. قابل پیشبینی نبودن فقط یکی از جذابیتهای سریال «بازی تاج و تخت» بود.
خب مارتین کتابهایش را تمام نکرد و خالقان سریال مجبور شدند مسیر سریال را از کتاب جدا کنند. به عقیده خیلیها از همین جا افت سریال شروع شد. البته فصل ششم با نبرد حرامزادهها و آن صحنههای چشمگیر، فصل هفتم با روشن شدن هویت جان اسنو، ملاقات جان اسنو و دنریس و تهدید وایت واکرها جذابیتش حفظ شد اما این فصل آخر بسیاری از جزییات از دست رفتند.
قسمت سوم و پنجم و آخر سریال قرار بود مهمترین اپیزودهای فصل هشتم باشند. قسمت سوم در نبرد با وایت واکرها با پادشاه شب تا حدی از بابت اجرا موفقیتآمیز هم شد اما شیوه از بین بردن قطب شر داستان که ماهیتی غیرانسانی داشت چنان سردستی بود که توی ذوق میزد. همین سردستی بودن در تغییر شخصیت دنریس تارگرین هم به چشم میخورد. اگر واقعا قرار بود دنریس مسیر تبدیل شدن به مد کویین (ملکه دیوانه) را طی کند غیرمنطقی است که تا اپیزود سوم فصل آخر تا این حد سمپاتیک و طرفدار عدالت باشد. به حرف مشاورانش گوش بدهد و درستترین تصمیمات را بگیرد.
قسمت آخر «بازی تاج و تخت» از همین توجه نکردن به جزییات است که لطمه میخورد. ما هفت فصل قبلی آریا استارک را در یک سفر اودیسهوار همراهی کردیم. شاهد تمرینات دشواری بودیم که برای تبدیل شدن به بیچهرهها و قاتل شدن انجام داد. همه آن افت و خیزها فقط برای اینکه والدر فری را با تغییر چهره بکشد؟ کشته شدن پادشاه شب هم به دست آریا آنقدر بیمنطق و ناگهانی و سردستی بود که انگار اگر ملیساندرا به او یادآوری نمیکرد اصلا برنامهای برای کشتن پادشاه شب نداشت! بعد آخر اپیزود پنجم اسب سفیدی وسط خاک و خون و آتش پیدایش میشود که آریا را با خود ببرد. طبعا انتظار داریم که در قسمت آخر برای آریا اتفاقی بیفتد. مسیری که طی کرده به هدفی برسد یا کار بزرگی انجام بدهد اما کاراکتر آریا کاملا خنثاست و دست آخر هم به غرب میرود. دنبال ماجراجوییهای جدید.
قسمت آخر البته چند نکته خوب هم دارد. جدا از اجرای کلی آن که ضعیف است اما سکانسی دارد که دنریس بالای پلهها میآید تا سخنرانی کند و پشت سرش اژدها بالهایش را جوری باز میکند که انگار خود دنریس تارگرین، مادر اژدهایان تبدیل به اژدها شده است. یا سکانس مواجهه دنریس با جان اسنو که منطقی از کار درآمده. اینکه جان اسنو برای دفاع از مردم عشقش را قربانی کند، در کاراکتر او سابقه داشته. همان اتفاقی که حاضر شد برای ایگریت هم بیفتد. شکی نیست که دنریس بعد از این هشت فصل شایستگی این را داشت که در یک لحظه در خور و به دست یکی از قهرمانان سریال کشته شود نه مثل سرسی که با فرو ریختن آجرها در لحظهای که برای زنده ماندن التماس میکند بمیرد و کل آن کاراکتر پرابهت و پلید در یک چشم به هم زدن جلوی چشم تماشاگر فرو بریزد. ذوب شدن تخت آهنینی که دنریس آرزوی نشستن روی آن را داشت توسط فرزند اژدهایش هم دراماتیک بود و از آن بهتر وقتی که اژدها دنریس را میان بالهایش گرفت و با خودش برد.
عاقبت جان اسنو هم هر چند دردناک و شاید ناعادلانه اما متناسب با منطق داستان و روند سریال است. جان اسنو به دنریس قول میدهد که او همیشه ملکهاش باقی خواهد ماند. هر چه باشد او یک رگ استارک هم دارد و میدانیم که استارکها چقدر به قول و قرارها و شرافتشان پایبند هستند. او نمیتواند به پادشاه و ملکه دیگری خدمت کند و اساسا در تمام طول سریال آنقدر آدم وارسته و رهایی است که فارغ از هر خاندانی بهترین جا برایش میان مردم آزاد است. آن سوی دیوار قطعا جان اسنو پادشاه خواهد شد. پادشاه مردمی که فارغ از سیاستورزیهای اهالی وستروس باشند. آدمهایی که برای اولینبار جان اسنو را همانطور که بود پذیرفتند. جایی که مهم نیست استارک باشد یا تارگرین یا حرامزاده. این اتفاقا پایان شایستهای برای مردی است که در تمام سریال پای ارزشهایش ایستاد و بزرگترین ارزش هم برایش جان انسانها بود. هرچند شاید پایان خوشایندی نباشد.