برخی از طرفداران دو آتشهی اپل معتقدند که اگر استیو جابز در قید حیات بود، این شرکت راه متفاوتی میپیمود که نتایج خلاقانهتری داشت.
استیو جابز همیشه رک بود. با کمک صدها ساعت سخنرانی و مصاحبههای او میتوانیم بفهمیم اگر امروز زنده بود، دربارهی اپل چه فکری میکرد. استیو جابز در بیان نظراتش کاملا بیپروا و بیرحم بود. او هیچ نقطهی تاریکی دربارهی عقایدش باقی نگذاشته است. وبسایت سینت با بررسی صدها ساعت سخنرانی و مصاحبهی همبنیانگذار اپل گزارشی منتشر کرده که در آن اظهارات احتمالی استیو جابز در خصوص وضعیت کنونی را نقل کرده است. این سخنان برگرفته از تمام اظهارنظرهای استیو جابز است که طی سالهای پس از تأسیس اپل، در مورد این شرکت توسط استیو جابز اظهار شده است.
چیزی که اپل را خراب کرد، رشد سرسامآورش نبود... آنها خیلی طمع کردند؛ بهجای دنبال کردن مسیر اصلی که نگرش اصلی آن را تعیین کرده بود. نگرش اصلی این بود که تا میتوانیم بسازیم و محصولمان را در اختیار تعداد هرچه بیشتر کاربر قرار دهیم. آنها سراغ سود رفتند؛ برای سالها سود عجیب و غریبی به دست آوردند. همین سود، آیندهشان را به خطر انداخت. آنها باید به سود منطقی قناعت میکردند و سراغ سهم خودشان از بازار میرفتند.
این نقل قول سال ۱۹۹۵ و دو سال قبل از اینکه جابز به اپل برگردد، در یک مصاحبه مطرح شد. او بعد از آن و در بازگشت به اپل پیش از آنکه برای سهم بازار در تلاش باشد، مشغول کسب سود بود. آیا امروز و در سالی که اپل آن را برای اولینبار از سال ۲۰۰۲ با اخطار کاهش ارزش سهام آغاز کرده، آنها یک بار دیگر با طناب حرص و طمع وارد چاه شدهاند؟
اجازه ندهید سروصدای نظرات دیگران، شما را از ندای درونتان غافل کند.
اپل همیشه رو به جلو حرکت میکرد، اما به نظر میرسد در حال حاضر توجه این شرکت بیشتر معطوف به رقبا و سیاستی است که رقبا در پیش گرفتهاند؛ در این خصوص باید به تولیدکنندگان پرچمدار اندرویدی و مخصوصا سامسونگ اشاره کرد.
سیاست سامسونگ در زمینهی سختافزار طی چند سال اخیر بیشتر از استراتژی آزمایش و خطا پیروی میکند. به نظر میرسد اپل نیز در چند سال اخیر سیاستی مشابه را در پیش گرفته است. البته در این بین شماری از اقدامات اپل با استقبال همراه بوده است. برای مثال میتوان به آیفونهای این شرکت اشاره کرد که شماری از سیاستهای اپل بسیار موفق بودهاند. برای مثال باید به عرضهی آیفون با نمایشگر بزرگتر و گرانتر اشاره کرد که به موفقیت هرچه بیشتر این شرکت کمک کرد، حال آنکه شماری از سیاستهای اپل با شکست همراه شد. از جملهی شکستهای اپل باید به آیفون 5C اشاره کرد که با استقبال چندان زیادی روبهرو نشد.
نوآوری هیچ ارتباطی با میزان سرمایهگذاری در بخش تحقیق و توسعه ندارد. وقتی اپل تولید مک را آغاز کرد، IBM حداقل ۱۰۰ میلیون دلار بیشتر از ما روی تحقیق و توسعه سرمایهگذاری کرده بود. مهم پول نیست؛ آدمهایی که دارید مهم هستند، اینکه چطور مدیریت میکنید مهم است و اینکه چقدر از سرمایهگذاریتان سود میکنید.
بعد از سال ۲۰۰۷ و معرفی آیفون، بودجهی تحقیق و توسعهی اپل بیشتر از ده برابر شده است. با وجود این، آنها در این مدت هیچ محصولی که برایشان درآمدی حتی نزدیک به درآمد حاصل از آیفون داشته باشد را تولید نکردهاند.
برای کارهایی که انجام ندادیم، به اندازهی کارهایی که انجام دادیم، به خودم افتخار میکنم.
اپل به وضوح دنبال ساده کردن مک است. یکی از راههایی که برای این کار وجود دارد، حذف هر تعداد ممکن پورت و استانداردسازی یک پورت برای انجام همهی کارها است. این کاری است که در مک بوک پروی سری جدید انجام شد. مشکل اینجا است که وجود فقط یک پورت شاید روی آیفون و آیپد مشکلی ایجاد نکند، اما در کامپیوتر یک دردسر بزرگ خواهد بود. این تغییر بسیاری از کاربران را مجبور کرده تا برای راه انداختن کارشان سراغ تعداد زیادی دانگل و اکسسوری بروند.
مشکل استفاده از هدفونهای بلوتوث این است که شما علاوه بر آیپاد، باید هدفونتان را هم شارژ کنید. مردم از این کار متنفر هستند. مشکلات زیادی وجود دارد... پهنای باند کافی نیست و حتی اگر روزی به آن سطح برسد هم مردم نمیخواهند هدفونهایشان را به شارژ بزنند.
هرچند امروزه بلوتوث قادر است تا صدای بسیار شفاف و خوبی را انتقال دهد، اما راهحل اپل برای شارژ کردن ایرپاد حتما استیو جابز را عصبانی میکرد. کاربران ایرپاد نهتنها باید خود ایرپاد را برای شارژ شدن داخل یک کیس قرار دهند، بلکه باید یادشان باشد که خود کیس را هم شارژ کنند.
رسیدن به سادگی میتواند سختتر از رسیدن به پیچیدگی باشد: باید خیلی تلاش کنید تا ذهنتان را خالی (ساده) کنید. این سختی اما در نهایت ارزش تلاشی که میکنید را دارد چون وقتی به آن سطح میرسید، میتوانید قلهها را فتح کنید.
بیشتر از یک دهه پیش و زمانیکه آیفون وارد بازار شد، سیستمعامل آن (آن زمان با نام آیفون OS شناخته میشد. تا سال ۲۰۱۰ خبری از IOS نبود) بسیار ساده بود. همه چیز فقط چند لمس ساده با کاربر فاصله داشت و برای استفاده از رابط کاربری قابل درک آن یک اشاره کافی بود.
یک دهه بعد، اوضاع به شکل غمانگیزی تغییر کرد. در حالی که IOS 12 بخشی از ظاهر و حس کارکرد آیفون OS اولیه را دوباره زنده کرده، اما اپل همچنان میخواهد دریا را داخل کوزه بریزد؛ و اینطور است که یک سیستمعامل تلفن همراه ساده و ظریف تبدیل به یک غول بی شاخ و دم میشود.
چه کسی بهدنبال یک جسم نوک تیز فلزی میرود؟ باید آنها را جمع کنید و کنار بگذارید. باید گمشان کنید. نه کسی دنبال یک جسم نوک تیز فلزی نیست.
بله، حتما هستند کسانی که قلم اپل را چیزی بیشتر از یک جسم نوک تیز فلزی میدانند اما این قلم خیلی از مشکلات مشابه را دارد. آن را کنار بگذارید. گمش کنید. مشکلاتش توسط اپل واقعا حل نشده است.
یک کیک خواستنی درست کردید اما برای تزئین آن تلاشی نکردهاید.
کارمندان اپل از باهوشترین آدمهای روی زمین هستند و این شرکت توانایی انجام کارهای فوقالعادهای دارد. با این وجود نکتههایی نیز در محصولات این شرکت به چشم میخورند که چندان خوشایند نیستند. برای مثال نمایشگر میزان شارژ در کیس شارژر باتری آیفون در قسمت داخلی قرار دارد و موقع استفاده دیده نمیشود؛ یا موس شارژی که ورودی شارژر آن در قسمت زیر قرار گرفته؛ یا سرپوش بسیار کوچک قلم شارژی که بهراحتی گم میشود.
استیو جابز و دکمه بازگشت در آیفون اولیه
در طراحی و ساخت آیفون از همان مراحل ابتدایی، علاوه بر نظرات استیو جابز، ایدههای سایر کارکنان اپل هم در مسیر آیفون نقش کلیدی داشته است.
برایان مرچنت در کتاب جدید خود به نام «یک دستگاه: تاریخچهی رازآلود آیفون» با نگاهی بسیار مجذوبکننده و کنجکاوانه به چگونگی روند طراحی و توسعهی یکی از دگرگونکنندهترین محصولات عصر ما پرداخته است.
مرچنت از طریق انجام شماری مصاحبهی مفصل با برخی از مهندسان و طراحان اپل که نقشی اساسی در ساخت آیفون و توسعهی آن داشتهاند، سعی دارد مسیر چگونگی تبدیل آیفون به یک محصول موفق پس از حدود دو سال کار بیوقفه با سرعت بالا را برای خوانندگان خود ترسیم کند. وی در این دوره با افرادی همچون تونی فادل، باس اوردینگ و گرگ کریستی مصاحبه داشته است.
یکی از قابلملاحظهترین جنبههایی که در زمینهی طراحی آیفون اولیه و آن طرحی که اپل در آن زمان برداشته بود، هم ازنقطهنظر نرمافزاری و هم از دیدگاه سختافزاری، این است که طرح یادشده بهطور مؤثری تبدیل به برنامه و روند کاری شد که پس از خودش نیز بسیاری از گوشیهای هوشمند دیگر بر مبنای آن ساخته شدند. فرقی نمیکند که یکی از طرفداران پروپاقرص آیفون باشید یا اینکه به اندروید گرایش داشته باشید یا اینکه حتی یکی از طرفداران Palm Pre باشید؛ در هر صورت هیچکس نمیتواند تأثیر ماندگار نخستین گوشی آیفون کمپانی اپل را روی کل صنعت گوشیهای هوشمند انکار کند. بهراستی که باید بپذیریم، تقریبا هر گوشی هوشمندی در بازار امروز از یک طراحی بدنهی مستطیلی به همراه نمایش چندلمسی و برنامههایی با چینش شبکهای آیکونها تشکیل شده است.
اما یک نکتهی جالب وجود دارد؛ آن طرحی از آیفون که در ژانویهی سال ۲۰۰۷ به جهان معرفی شد، ممکن بود در صورتی که میخواستند بر طبق خواستههای استیو جابز عمل کنند، بهطور کاملا متفاوتی شکل میگرفت و مسیر متفاوتی طی میکرد.
بیشتر بدانید:تشخیص چهره آیفون با عینک هک شد!!!
بر پایهی اظهارات ایمران شائودری، یکی از طراحان کهنهکار اپل که حدود ۱۹ سال از عمر خود را برای کار در گروه رابط کاربری سریع اپل موسوم به Human Interface Team صرف کرده است، استیو جابز میخواست آیفون اولیه دارای یک دکمهی بازگشت (Back) در کنار یک دکمهی خانه (Home) باشد. چه بخواهیم این گفته را باور کنیم و چه نخواهیم، باید اذعان کنیم که آیفون اولیه میتوانست شباهت بسیاری به دستگاههای اندروید امروزی داشته باشد.
گوشی مبتنی بر صفحهی لمسی که در اصل فرض بر این بود که هیچ کلید یا دکمهای روی آن نباشد و تنها دارای یک صفحه نمایش باشد، در ادامه دست کم به یک دکمه نیاز پیدا میکرد. همهی ما اکنون آن کلید را بهخوبی میشناسیم و از آن به نام دکمهی خانه یاد میکنیم. اما استیو جابز خواهان وجود دو دکمه روی گوشی بود. وی چنین حس میکرد که آنها شاید به یک دکمهی بازگشت به عقب هم برای جهتیابی بهتر کاربران نیاز پیدا کنند. شائودری چنین استدلال میکند که تمام این کارها برای ایجاد اعتماد و قابل پیشبینی بودن صورت گرفته است. بودن یک کلید که همواره و در هر زمانی که نیاز داشته باشید، یک کار مشخص را انجام دهد میتواند برای کاربران خوب باشد. شائودری گفته است:
در اینجا باز هم بحث به مقولهی اعتماد بازمیگردد؛ اینکه مردم میتوانستند برای انجام آن کاری که از دستگاه انتظار دارند، به دستگاه اعتماد کنند. بخشی از مشکلی که با گوشیهای دیگر وجود داشت، مربوط به آن قابلیتهایی بود که کاملا زیر منوها پنهان میشدند. آنها بسیار پیچیده بودند.
وی در گفتگو با جابز اظهار کرده است که بودن یک کلید بازگشت هم میتواند باعث پیچیدهتر شدن اوضاع شود. شائودری اشاره میکند که در آن بحث، سرانجام توانسته پیروز شود و نظر جابز را تغییر دهد.
در واقع یکی از جالبترین جنبههای کتاب مرچنت این است که ما با خواندن کتاب خواهیم دانست که توسعه و طراحی آیفون بهراستی حاصل یک کار تیمی بوده و تنها بهدستآمده از نبوغ شخص استیو جابز نبوده است. این کتاب همچنین دربردارندهی مثالهایی از مواردی است که در آنها، جابز در مورد ایدههای مطرحشده با سایر افراد مشورت و صحبت داشته است و ما در حال حاضر اعتبار آن ایدهها را صرفا منحصر به خود جابز میدانیم و نقش دیگران را نادیده میگیریم.