روایتی که مشابه آن به نقل از دادستانی استان البرز هم منتشر شده و تاکید دارد «در این رابطه پرونده قضایی تشکیل شده و دادستانی پیگیر ماجراست، اما فرد خاطی هنوز دستگیر نشده است.» اظهار نظری که میشود این گونه تعبیرش کرد که وقوع این رویداد در استان البرز برای این نهاد مسجل شده و چه بسا محدوده وقوع ماجرا و برخی نکات دیگر نیز مکشوف شده باشد، اما هنوز به دستگیری فرد خاطی منجر نشده است.
مواردی که صرف نظر از آنها، این رویداد ابعاد قابل تامل دیگری هم دارد که ظاهرا در سایه نگاه سرسری مان همه ماجرا، مغفول مانده است. نکاتی از جمله «کار کودک» که بر اساس قوانین کشورمان ممنوع است، اما حتی این فیلم نیز موجب نشده مورد توجه انبوه مردمی که به ماجرا واکنش نشان داده اند قرار گیرد و مسئولان را مجاب به اظهارنظری ولو نیمدار در این خصوص کند.
مطالب مرتبط : آمار خط فقر در سال 98
وضعیت کودکان کار
تلختر آنکه به رغم ممنوع بودن کار کودکان در کشورمان، اوضاع آنقدر وخیم شده که شاهد حضور گسترده کودکان کار در مشاغلی مانند زباله گردی هستیم. عارضهای که شاید تا چند سال پیش فکر میکردیم مختص جوامع غربی است که در آنها کرامت انسان به فراموشی سپرده شده، اما مدتهاست پی برده ایم که بخشی از روزمره زندگی جامعه ایرانی هم شده و رو به گسترش است!
پدیدهای که حالا مشخص شده از فرط عادی شدنش برای عموم مردم، برای برخی بساط شوخی و خنده فراهم آورده است. با این ملاحظه که این اقدام بسیاری را رنجیده خاطر کرده، سر کردن روزانه و مداوم کودکان و زنان و مردان در سطلهای زباله شهری و افزایش شمار زباله گردها و همه مسائل ریز و درشت همراه با این پدیده، کسی را رنجیده خاطر نکرده و نمیکند!
مطالب مرتبط : چگونه فقر را ریشه کن کنیم
به این نکات تامل برانگیز، مطالبه وسیع مردمی و سازمانیِ شکل گرفته برای شناسایی عامل کودک آزاری اخیر را هم میتوان افزود که میشد شامل مطالبهای برای شناسایی کودک انداخته شده به سطل زباله برای رسیدگی به دردهای وارد آمده به وی در نتیجه بی توجهیهای همگانی به ایشان باشد، اما همه ترجیح داده ایم از آن صرف نظر کرده و به جایش فرد آزاردهنده او را لعن کنیم! ترجیحی که نگاه ثابت ما به همه ماجراهای مشابه شده است...
عوامل آزاردادن و انداختن کودک زبالهگرد داخل سطل زباله، دستگیر شدند و یک روز پس از انتشار تصاویر این کار شنیع، این بار تصاویر عجز و پشیمانی آنهاست که در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود. ماجرا از این قرار بود که یکشنبه صبح فیلمی از کودکی زبالهگرد آویزان از یک سطل زباله منتشر شد که ناگهان مرد جوانی پسرک را که تا کمر در سطل زباله خم شده بود، داخل سطل پرت کرد و صدای خنده گروهی کسانی که آنجا بودند و مشغول فیلمگرفتن، به گوش رسید. پسرک با چشمان ازحدقهدرآمده، چندثانیهای اطرافش را نگاه میکند و بعد از سطل بیرون میپرد و صدایی از پشت دوربین میگوید: «دوربین مخفی بود؛ حالا برامون ژست بگیر».
ماجرای این ویدئو به قدری سروصدا کرد که تا پیش از تمامشدن روز، اسدالله حیدری، مدیرکل بهزیستی استان البرز، از دستگیری عوامل تهیه این فیلم در استان البرز خبر داد و روز گذشته ویدئویی در فضای مجازی و تلویزیون از دو جوانی که کودک زبالهگرد را آزار داده بودند، منتشر شد. آنها با صدایی بغضآلود و ترسیده مدام اظهار ندامت و اشتباه میکنند. میگویند کارگر هستند و میخواستند بخندند و بعد از انتشار فیلم نیز از دل کودک درآوردهاند. مسئله، اما فقط این فیلم نیست، بلکه در سالهای گذشته فیلمهایی از این قبیل و در کنارش حیوانآزاریهایی باعث خشم عمومی تعداد بسیاری از مردم شده است.
بااینحال، آنچه به نظر میرسد باید به آن توجه شود، خودزنی همیشگی و فراگیری است که پس از هر اتفاقی از این دست بروز مییابد. آیا واقعا فیلم منتشرشده آینه کوچکی از همه جامعه ایران است؟ آیا باید موافق حرفهای امیرمهدی ژوله بود که واقعا این ماییم و همهچیزمان به همهچیزمان میآید؟ آیا اینکه با انتشار هر فیلمی نتیجهگیری میشود جامعه ایرانی چه و چه شده، ما به فروپاشی اخلاقی و اجتماعی رسیدهایم، همه ما همینطور هستیم و خطای یک شخص یا اشخاصی را به جمع تعمیمدادن، حکم درستی است؟
مطالب مرتبط : فحشا در قم با صیغه کردن دختران جوان
اگر واقعا چنین است، پس خیل عظیم مردمی که هنگام زلزله، سیل و بلایای طبیعی، وسایل شخصی خود را برای کمک به بلادیدگان میفرستند، چه کسانی هستند؟ پس این همه پزشک و خیری که رایگان به بخشهای محروم جامعه میروند و به درمان بیماران میپردازند، نمیتوانند آینهای از جامعه ایرانی باشند؟ خیران مدرسهسازی که تاکنون ۱۳۰ هزار کلاس درس در ایران ساختهاند، چه بخشی از جامعه هستند؟ اگر یک کودکآزار یا حیوانآزار «خود ماییم»، نرگس کلباسی، اسماعیل آذرینژاد و صدها انسان نوعدوستی که گمنام و بینشان به دیگران کمک میکنند، چه کسانی هستند؟
کار زباله گردی
زبالهگردها بر اساس وزن زبالههایی که جمعآوری میکنند حقوق میگیرند؛ پلاستیک را کیلویی دوهزار تومان، کارتن و کاغذ کیلویی ۸۰۰ تومان و آلومینیوم و شیشه را به قیمتهای بالاتر از آنها میخرند. به طور میانگین هر کیلو زبالهای که جمعآوری میشود، تقریبا هزارو ۵۰۰ تومان میارزد. با این اوصاف زبالهگردی که روزانه بین ۱۲ تا ۱۵ ساعت کار میکند، برای آنکه روزانه درآمدی حدود ۸۰، ۷۰ هزار تومان داشته باشد، حداقل باید ۵۰ تا ۶۰ کیلوگرم زباله جمع کرده باشد. طبیعتا هرچه وزن زباله جمعآوریشده بیشتر باشد، پول بیشتری گیر زبالهگردها میآید.
در میان مسئولان و مردم عادی هستند افرادی که سعی دارند با تغییر واژهها از بار پدیدهها کم کنند؛ مثلا استفاده از پاکبان بهجای رفتگر یا کارگر بازیافت بهجای زبالهگرد. تغییر و آرایش الفاظ هیچ تأثیری در تغییر و بهبود واقعیت موجود ندارد و از بار آن نمیکاهد. کارگری که از صبح تا شب، تمام زندگی و فعالیت روزانهاش با زباله و پسماند گره خورده و تمام هستی و وجودش به همین بُعد تقلیل یافته، واقعیت زندگیاش دقیقا در همین واژه عینیت مییابد؛ زبالهگرد، آشغالجمعکن. بدون تلاش در تزئین و آراستن کلام، این واژهها باید هربار مثل پتک بر گوش خواننده فرود بیاید تا هربار آثار مناسبات و ساختارهای بهوجودآورنده خود را زنده و عیان کنند، بنابراین ما نیز در این گزارش از همین واژه استفاده خواهیم کرد.
مطالب مرتبط : چند نفر ایرانی زیر خط فقر هستند؟
زبالهگردها بر اساس وزن زبالههایی که جمعآوری میکنند حقوق میگیرند؛ پلاستیک را کیلویی دوهزار تومان، کارتن و کاغذ کیلویی ۸۰۰ تومان و آلومینیوم و شیشه را به قیمتهای بالاتر از آنها میخرند. به طور میانگین هر کیلو زبالهای که جمعآوری میشود، تقریبا هزارو ۵۰۰ تومان میارزد. با این اوصاف زبالهگردی که روزانه بین ۱۲ تا ۱۵ ساعت کار میکند، برای آنکه روزانه درآمدی حدود ۸۰، ۷۰ هزار تومان داشته باشد، حداقل باید ۵۰ تا ۶۰ کیلوگرم زباله جمع کرده باشد. طبیعتا هرچه وزن زباله جمعآوریشده بیشتر باشد، پول بیشتری گیر زبالهگردها میآید. همین موضوع باعث میشود کودکان و نوجوانان زبالهگرد برای ۱۰، ۲۰ هزار تومان حقوق بیشتر، بعضا تا ۸۰ کیلوگرم بار را در پیادهرویهای طولانی به دوش بکشند. ازاینرو قامت اکثرشان، از کودک تا بزرگسال، خمیده است و دیر یا زود دچار مشکلات ستون فقرات میشوند.
زبالهگردها به دو صورت کار میکنند؛ یا مستقیما توسط پیمانکاران شهرداری استخدام میشوند یا برای صاحبان گاراژهای مخصوص جمعآوری و بازیافت زباله کار میکنند. به گفته مجید فراهانی، عضو شورای شهر تهران، در این شهر حدود ۱۴ هزار زبالهگرد وجود دارد که از این تعداد چهار هزار و ۷۰۰ نفر؛ یعنی یکسوم آنها کودک هستند. گرچه در نبود سازوکارهای بازرسی و تحقیقهای قابل استناد درخصوص وضعیت این افراد، این آمار و ارقام را بههیچوجه نمیتوان جدی گرفت.