پایگاه خبری تحلیلی تیتربرتر

تقویم تاریخ

امروز: شنبه, ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۱ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۰ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
چهارشنبه, ۲۵ فروردين ۱۴۰۰ ۰۹:۱۲
۹
۰
نسخه چاپی

ماجرای بستری شدن آیت الله مکارم شیرازی در بیمارستان

ماجرای بستری شدن آیت الله مکارم شیرازی در بیمارستان
آیت الله مکارم شیرازی در بیمارستان بستری شد.

به گزارش تیتربرتر؛ آیت الله مکارم شیرازی از مراجع تقلید همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان به دلیل کسالت در یکی از بیمارستان های تهران بستری شد.

طبق اطلاعیه دفتر آیت‌الله مکارم شیرازی، وی بنا بر توصیه پزشکان جهت انجام برخی از امور درمانی در یکی از بیمارستان‌های تهران به‌سر می‌برد.، حال عمومی آیت‌الله مکام‌شیرازی خوب است و به زودی پس از تکمیل مراحل درمانی به قم برمی‌گردد.

بر این اساس آخرین اخبار کسب شده حال عمومی ایشان مساعد است اما از مردم خواسته شده است برای سلامتی ایشان دعا کنند.

آخرین وضعیت سلامتی آیت الله مکارم شیرازی

پس از انتشار خبر بستری شدن حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی به علت ضعف بدنی؛ ترابعلی دولتمند رئیس دفتر این مرجع تقلید امروز در گفتگو با ایسنا از بهبود نسبی حال عمومی آیت الله العظمی مکارم خبرداد و گفت: با صحبتی که امروز با همراهان ایشان داشتیم خوشبختانه خبرهای خوبی از روند درمانی ایشان کسب کردیم.

وی گفت: ایشان به دلیل ضعف مفرط جسمی در بیمارستان بستری شد و فعالیت های مرتبط به آزمایشات کلی جسمی ایشان در حال انجام است تا راه های درمانی بازگشت شرایط پایدار جسمی به کارگرفته شود.

وی تصریح کرد: خوشبختانه خبرهای خوبی از روند درمانی ایشان مخابره شده است ولی از مومنین تقاضا داریم برای سلامتی همه علما و خادمان به اسلام و قرآن و معارف اهل بیت(ع) به ویژه این مرجع جهان تشیع در روزها و شب های رمضانی دعا کنند.

بیوگرافی ناصر مکارم شیرازى

بیوگرافی ناصر مکارم شیرازى
بیوگرافی ناصر مکارم شیرازى

 

آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى در سال ۱۳۰۵ در شیراز در یک خانواده مذهبى به دنیا آمد.

وی تحصیلات ابتدایی و دبیرستانی خود را در شیراز به پایان رساند. هوش و حافظه قوی و استعداد سرشار، وی را در محیط مدرسه در ردیف شاگردان بسیار ممتاز قرار داده بود و گاه در یک سال، دو کلاس را طی می‌کرد.

پس از پایان تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، در 14 سالگی به طور رسمی دروس دینی را در مدرسه آقا باباخان شیراز آغاز کرد و در مدت اندکی نیازهای خود را از علوم صرف، نحو، منطق، بیان و بدیع تأمین کردد.

سپس توجه خود را به رشتهٔ فقه و اصول معطوف ساخت و مجموع دروس مقدماتی و سطح متوسط و عالی را در مدتی نزدیک به 4 سال به پایان رساند.

در همین سال‌ها گروهی از طلاب حوزهٔ علمیهٔ شیراز را نیز درس می‌داد. او در حالی که هنوز بیش از 18 سال از عمرش نگذشته بود، حاشیه‌ای بر کفایة الأصول آخوند خراسانی نوشت و در همان سال، وارد حوزهٔ علمیهٔ قم شد و نزدیک 5 سال در درس‌های اساتیدی چون آیت‌الله بروجردی شرکت کرد.

وی در سال ۱۳۶۹ هـ.ق وارد حوزهٔ علمیه نجف شد و در آنجا در دروس اساتیدی چون محسن حکیم، ابوالقاسم خوئی و عبدالهادی شیرازی شرکت جست.

در سن ۲۴ سالگی اجازهٔ اجتهاد مطلق را از دو نفر از آیات بزرگ دریافت نمود. در سال ۱۳۷۰ هـ.ق به ایران بازگشت و در قم به تدریس سطوح عالی و سپس خارج اصول و فقه پرداخت.

در سال ۱۳۳۶ شمسی به اتفاق جمعی از دانشمندان، ماهنامهٔ مکتب اسلام را با مساعدت زعمای حوزهٔ علمیهٔ قم و با کمک مالی عده‌ای از دیگران پایه‌گذاری کرد.

آیت الله مکارم شیرازى در جریان انقلاب اسلامی حضور فعال داشت و به همین دلیل چند بار به زندان رژیم شاهنشاهی افتاد و به 3 شهر چابهار، انارک و مهاباد تبعید شد. او در تدوین قانون اساسی در خبرگان اول، نقش مؤثری داشت.

تفسیر نمونه وی به چند زبان ترجمه شده و در اغلب خانه‌ها موجود است؛ این تفسیر و تفسیر موضوعی پیام قرآن باب تازه‌ای در تفسیر قرآن گشوده و کتب اعتقادی وی مورد نظر طلاب و دانشجویان بود.

مطالب مرتبط:

مروری بر زندگینامه آیت الله مکارم شیرازی

مروری بر زندگینامه آیت الله مکارم شیرازی
مروری بر زندگینامه آیت الله مکارم شیرازی

 

حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى در سال 1305 هجرى شمسی  در شهر شیراز در میان یک خانواده مذهبى که به فضائل نفسانى و مکارم اخلاقی معروفند دیده به جهان گشود. پدر ایشان حاج علی محمد و جد ایشان حاج محمد کریم و جد اعلای ایشان حاج محمد باقر و جد بالاتر حاج محمد صادق بوده اند.

«حاج محمّدباقر» که از تجّار شیراز به شمار مى رفت، در «سراى نو» شیراز به تجارت اشتغال داشت، لباسى شبیه لباس روحانیّت مى پوشید و پیوسته در مسجد «مولاى» شیراز به جماعت حاضر مى شد و مورد تکریم و احترام و اطمینان بود. جدّ ایشان مرحوم  «حاج محمّد کریم» فرزند حاج محمّد باقر که او نیز عمّامه اى بر سر داشت و در بازار در اثناى کار، کلاه پوستینى بر سر مى گذاشت، در «سراى گمرک» شیراز و سپس در «بازار وکیل» به تجارت مشغول بود، همواره در مسجد «مولاى» شیراز در نماز جماعت شرکت مى کرد و از مرتبطین و نزدیکان مرحوم آیة الله العظمى حاج شیخ محمد جعفر محلاتى (رحمه الله) پدر مرحوم آیة الله العظمى حاج شیخ بهاءالدین محلاتى و مرحوم آیة الله حاج سید محمد جعفر طاهرى (رحمه الله) به حساب مى آمد.

پدرشان حاج علی محمد او نیز از تجار معروف شیراز بود استاد در مورد پدرشان چنین می فرمایند:

«پدرم علاقه زیادى به آیات قرآن داشت در دورانى که در مدارس ابتدایى تحصیل مى کردم، گاهى شبها مرا به اطاق خودش فرامى خواند و به من مى گفت: ناصر! کتاب آیات منتخبه و ترجمه آن را براى من بخوان (این کتاب مجموعه آیاتى بود که توسّط بعضى از دانشمندان، انتخاب شده و در زمان رضاخان در مدارس به عنوان تعلیمات دینى تدریس مى شد) من آیات و ترجمه آن را براى او مى خواندم و او لذّت مى برد».

نبوغ استاد از اوایل کودکى امرى مشهود بود و در هر مرحله از مراحل عمرش آشکارتر مى گشت.

خاطرات دوران کودکی

روایتى که خود استاد از دوران کودکیشان دارند چنین است:

«دورترین خاطره اى که از دوران طفولیّت به نظر دارم مربوط به زمانى است که بیمارى مختصرى داشتم و در گهواره خوابیده بودم، حادثه از این قرار بود که فصل تابستان بود و گاهواره من در گوشه حیاط خانه قرار داشت؛ در وسط حیاط، حوض آبى بود که مى بایست از آب چاه، پر شود ولى چون حوض، نجس شده بود با آب چاه که از دلو به آن مى ریختند پاک نمى شد، براى حلّ مشکل، در شیراز چنین معمول بود که قسمت عمده حوض را با آب دستى پر مى کردند سپس ظرف بزرگ چرمى به نام «کُر» - که واقعاً به مقدار کُر بود - را پر از آب مى کردند و روى آن حوض، خالى مى کردند تا با آبِ حوض مخلوط شود و همه پاک گردد (البتّه این توضیحات را من الآن مى فهمم و در آن وقت به صورت کم رنگى مى فهمیدم) بالاخره ظرف کُر را پر از آب کردند و روى حوض ریختند، حوض پر شد و آب از حوض بیرون ریخت و از زیر گهواره من هم گذشت و من همه این کارها را مى دیدم و اجمالاً مى فهمیدم و چنان به خاطرم مانده که گویى دیروز این امر اتّفاق افتاده است!».

این جریان که یادآور قصّه هاى افسانه اى و یا غیر افسانه اى مربوط به نبوغ افرادى مثل بوعلى است، به روشنى دلیل بر وجود یک هوشمندى فوق العاده در استاد بود.

دوران مدرسه

استاد به کلاس هاى به اصطلاح جهشى خود در آن دوران اشاره مى کند و مى فرماید: «چهار یا پنج ساله بودم که به دبستان رفتم و به اصطلاح امروز چون سنّ من کافى نبود، در کلاس آمادگى شرکت کردم، مدرسه ما به نام «زینت» در شیراز معروف بود، ولى در همان کلاس آمادگى، به ما تعلیماتى یاد دادند که خوب آنها را فراگرفتم و به همین دلیل بدون این که سلسله مراتب رعایت شود، مرا به کلاس هاى بالاتر بردند».

آغاز دروس دینى مکارم شیرازی

آغاز دروس دینى مکارم شیرازی
آغاز دروس دینى مکارم شیرازی

 

این نابغه پس از طىّ دوره دبستان و دبیرستان و پس از آن که با سقوط رضاخان و فراهم شدن آزادى نسبى، از طرف یکى از علماى بزرگ شیراز (مرحوم آیة الله حاج سیّد نورالدین شیرازى) از همه علاقمندان به تحصیل علوم دینى دعوت به عمل آمد (و استاد نیز در سال سوّم دبیرستان با اشتیاق زائدالوصفى حاضر شدند که در کنار دروس دبیرستان، دروس دینى را مشغول شوند) بیشتر و بیشتر رُخ نشان مى داد:

«محلّ بعدى ما مدرسه خان در شیراز بود که از مدارس بسیار قدیمى و بزرگ و معروف است که محلّ تدریس یا تحصیل فیلسوف گرانقدر صدرالمتألّهین شیرازى بود. شروع به جامع المقدّمات و شرح الأمثله کردم. استاد من، مرحوم آیة الله ربّانى شیرازى بود، به ایشان گفتم من جامع المقدّمات ندارم اگر بیست و چهار ساعت، امانت بدهى مطالعه مى کنم و امثله و شرح الامثله را یک روزه با مطالعه، امتحان مى دهم، ایشان به من دادند و تمام شب و روز را مشغول شدم و فردا امتحان دادم قبول شدم و به رتبه بالاتر ارتقاء یافتم و با ایشان خداحافظى کردم و در کلاس دیگرى شرکت نمودم.»

درخشندگى این نبوغ، زمانى اوج مى گیرد که استاد، ره 10 ساله امروزِ دورانِ سطحِ حوزه هاى علمیّه را چهارساله مى پیماید، آن گاه، در حالى که تنها هفده بهار از عمر شریفش مى گذرد بر متن عمیق و در عین حال معقّد کفایة الاصولِ مرحوم آخوند خراسانى، حاشیه مى زند. استاد در این باره مى فرماید:

«با جدّیتى که استاد بسیار دلسوز و پرکار (آیة الله موحّد) داشت، از اوّل سیوطى تا آخر کفایه را نزد او در مدّت چهار سال خواندم، همان درسى که امروز در حوزه ها در مدّت ده سال خوانده مى شود و هنگامى که کفایه را تمام کردم، حدود هفده سال داشتم و در همان شیراز، حاشیه فشرده اى بر کفایه نوشتم، این نکته نیز شنیدنى است که بعد از اتمام جامع المقدّمات در مدرسه خان، روزى مرحوم آیة الله موحّد به مغازه پدرم آمد؛ تابستان بود و روزها در مغازه پدر که شغلش در آن زمان جوراب بافى بود کار مى کردم، رو به پدرم کرد و سخنى گفت که مضمونش این بود:

حضور در کلاس درس مرحوم آیت الله بروجردی

این درخشش هنگامى به قلّه خود مى رسد که مشاهده شود جوانى هیجده یا نوزده ساله، پاى در محفل درس شیخ الفقهاء و استاذ الاساتذة مرحوم آیة الله العظمى بروجردى (قدس سره) مى گذارد.

او که (مطابق تعریف استاد) مردى بسیار با تقوى، هوشیار، نورانى، جذّاب و فوق العاده در فقه قوى بود و در واقع مکتب خاص و مستقلّى در فقه داشت که به واقعیّت بسیار نزدیک بود و در رجال و حدیث و ادبیّات و فنون دیگر، فوق العادگى داشت، درسش براى استاد ما بسیار دلچسب بود و به اعتراف خود استاد، بسیار چیزها در مکتب فقهى او آموخت.

خاطره شرکت در درس این اَبَر مرد فقه و حدیث را استاد، این چنین توصیف مى کند:

«در آغاز جوانى، هیجده - نوزده ساله بودم و شرکت چنین نوجوانى در درس مثل آیة الله العظمى بروجردى که معمّرین و بزرگان حوزه، حتّى استاد من آیة الله العظمى داماد و آیة الله العظمى گلپایگانى و همچنین امام راحل (قدس سره) در آن شرکت داشتند، کمى عجیب بود، مخصوصاً زمانى که به خود شجاعت طرح اشکال در اثناى درس را مى دادم، مسأله عجیب تر به نظر مى رسید و شاید بعضى به خود مى گفتند: این پسربچه شیرازى چرا این قدر جسور است و به خود اجازه طرح اشکال و «إن قلت» را در چنین محضر بزرگى مى دهد؟!».

حکایت ذیل در این رابطه قابل توجّه و جالب است:

«یک روز آیة الله العظمى بروجردى در درس فقه اشاره به مسأله «صید لهوى» کردند یعنى شکار رفتن کسانى که براى تفریح شکار مى کنند. معروف میان فقها این است که سفر این گونه اشخاص تمام است، امّا شاید کمتر کسى حکم به حرام بودن چنین کارى کند، من که در آن زمان طلبه کم سنّ و سالى بودم، رفتم و مدارک زیادى براى حرمت صید لهوى از کلمات قدما و متأخّرینِ از آنها، جمع آورى کردم و ثابت نمودم که سفر صید لهوى یکى از مصادیق سفر حرام است که نماز در آن، باید تمام خوانده شود. هنگامى که آیة الله العظمى بروجردى آن نوشته را مطالعه کرد با تعجّب پرسید که این نوشته را خود شما نوشته اید؟! عرض کردم آرى!».

اخذ درجه اجتهاد آیت الله مکارم شیرازی

اخذ درجه اجتهاد آیت الله مکارم شیرازی
اخذ درجه اجتهاد آیت الله مکارم شیرازی

 

چنین نبوغ و استعداد فوق العاده بود که به ضمیمه خصوصیّات دیگرى که ذکرش خواهد آمد، سبب شد استاد در سن بیست و چهارسالگى موفّق به اخذ اجازه اجتهاد گردد:

از زبان خود استاد بشنوید:

«پس از ورود به نجف اشرف به زودى به واسطه طرح سؤالات مختلف در بحث هاى اساتید بزرگ، شناخته شدم و همه جا مورد عنایت و محبّت قرار مى گرفتم و سرانجام در سن بیست و چهارسالگى به وسیله دو نفر از مراجع بزرگ آن زمان مفتخر به اجازه اجتهاد گشتم: یکى آیة الله العظمى اصطهباناتى بود که از مراجع بسیار باشخصیّت و شیخ الفقهاء محسوب مى شد، ایشان لطف و محبّت فوق العاده اى به من پیدا کردند، لذا اجازه کامل اجتهاد برایم مرقوم فرمودند و دیگر آیة الله العظمى حاج شیخ محمّد حسین کاشف الغطاء بود، ایشان چون آشنایى به وضع من نداشتند فرمودند از شما امتحان مى کنم! گفتم آماده ام، از من خواستند رساله اى درباره این مسأله که «آیا تیمّم، مبیح است یا رافع حدث؟» بنویسم، من هم رساله اى مشروح در این زمینه تهیّه کردم، خدمت ایشان دادم، ایشان علاوه بر آن، یک امتحان شفاهى نیز از من به عمل آوردند و یکى از مسائل پیچیده علم اجمالى را سؤال فرمودند، وقتى جواب دادم ایشان اجازه را مرقوم داشته و محبّت فرمودند».

از نکته هایى که دلیل این نبوغ و استعداد موهبتى است (در عین حال بر حافظه قوىّ استاد نیز گواهى مى دهد) این است که استاد گاهى درسهایى را که دو هفته قبل در نجف اشرف از مرحوم آیة الله العظمى خوئى شنیده بودند بعد از گذشتن این مدّت طولانى به طور کامل یادداشت مى کردند، این در حالى است که امروز، غالب طلاّب، مطالب استاد را سر درس مى نویسند، مبادا چیزى از خاطر آنها محو شود!

تشویق و جلب اعتماد اساتید

از جمله چیزهایى که نقش بسیار اساسى (و شاید اساسى ترین نقش را) در تکوّن شخصیّت یک طلبه و به طور کلّى یک شاگرد دارد، جلب اعتماد استاد و در نتیجه محبّت ها و تشویق هاى پدرانه اوست، بافت محافل درسى و حوزه هاى تعلیمى، اعمّ از حوزه و دانشگاه، با انواع رقابت ها و گاه حسادت ها و تخریب ها و تضعیف هایى همراه است که سبب تزریق روحیّه یأس و احساس عقب ماندگى از قافله شده، اسباب پژمردگى و افسردگى خاطر را فراهم مى سازد.

مهم ترین عاملى که مى تواند همه این عوامل منفى را خنثى کرده و روح امید و پیشرفت را در کالبد شاگرد بدمد، تشویق ها و شخصیّت دادن هاى اساتید است. باهوش ترین و بااستعدادترین شاگرد اگر در یک مدار سالم قرار نگیرد و بر محور استاد یا اساتید مخلّق به اخلاق اسلامى و وارسته اى نچرخد و از «خودرو بودن» و «آزادى هاى مطلق و بى حدّ و مرز» بیرون نیاید، دچار ناهنجارى هاى روحى و کج سلیقگى ها یا بلندپروازى ها و باورهاى غلط، و ادّعاهاى عجیب و غریب مى شود.

بسیار اندکند کسانى که از آغوش گرم و پرمحبّت اساتید، محروم بودند و به تعبیر دیگر، فرزند حوزه و پرورش یافته دامن هاى پاک معلّمان ربّانى به حساب نمى آمدند، در عین حال مشکلاتى -لااقل در حدّ مشکلات سلیقه اى- نداشتند.

عنایت هاى حضرت امام (ره) به آیت الله مکارم شیرازی

آیت الله العظمی مکارم شیرازی و امام خمینی(ره) به همراه سایر علماء
آیت الله العظمی مکارم شیرازی و امام خمینی(ره) به همراه سایر علماء

 

این بخش را با تشویق ها و عنایت هایى که آن پیر مراد، امام راحل (قدّس سرّه) نسبت به استاد داشته اند پایان مىبریم، استاد خود در این رابطه چنین مى گوید:

«اگرچه من توفیق شرکت در درس امام (قدّس سرّه) را بیش از یک روز پیدا نکردم، شاید به دلیل این بود که در ایّامى که درس ایشان گُل کرد، من کمتر به درس کسى مى رفتم و بیشتر تدریس مى کردم، ولى به هر حال با افکار ایشان کاملاً ارتباط داشتم یعنى از خلال تقریرات ایشان و کتاب ها و نوشته هایشان با افکار فقهى و اصولى ایشان آشنا بودم، و براى ایشان احترام فوق العاده اى قائل بودم و کراراً به زیارت ایشان مى رفتم و ایشان هم محبّت آمیخته با احترامى نسبت به بنده داشتند. فراموش نمى کنم: مدّتى به عللى از رفتن به جامعه مدرّسین خوددارى کرده بودم ایشان، به یکى از معاریف از اعضاى جامعه دستور دادند و گفتند به سراغ فلانى برو و از او براى بازگشت به جامعه مدرّسین دعوت کن، و ایشان آمدند و من هم مجدّداً به جامعه بازگشتم، فرزند محترم ایشان حاج سیداحمد آقا در جلسه اى که جمعى حضور داشتند به من گفتند: نامه هایى که به مناسبت هاى مختلف براى امام مى فرستید، امام این نامه ها را مطالعه مى کنند (چون من گفته بودم نمى دانم نامه هاى ما به ایشان مى رسد یا نه) و ایشان گفتند: مى رسد و مى بیند و نسبت به نامه شما عنایت دارند».

و نیز در همین رابطه خاطره شیرین دیگرى را از دوران مجلس خبرگان قانون اساسى نقل مى کند و مى فرماید:

«من در بخش مذهب در قانون اساسى با چند نفر از علماى شیعه و اهل سنّت و مذاهب دیگر بودم؛ موقعى که مذهب شیعه را که مذهب اکثریّت مردم کشور ماست در مجلس خبرگان مطرح کردم و از آن دفاع نمودم برادرى از اهل سنّت (آقاى مولوى عبدالعزیز) بر خلاف انتظارى که از ایشان داشتیم بعد از دفاع من وقت گرفت و مخالفت کرد. من با یک بیان منطقى به جواب ایشان پرداختم و روشن کردم که در یک مملکت، بالاخره باید قوانین، از یک مذهب پیروى کند و دو مذهب و سه مذهب نمى شود در احکام عمومى حاکم باشد، البتّه بقیّه مذاهب باید محترم باشند و از تمام حقوق شهروندان بهره مند گردند ولى تعدّد قوانین حاکم بر کشور ممکن نیست، افراد در مسائل داخلى زندگى خود آزادند (مانند ازدواج و طلاق که مسائل شخصیّه و احوال شخصیّه نامیده مى شود) ولى در مسائل عامّه، باید پیرو یک قانون باشند، بعد که امام را زیارت کردم ایشان فرمودند: «من از تلویزیون دفاع شما را دیدم و شنیدم و خیلى خوشم آمد، خوب و منطقى دفاع کردید و حقّ مسأله را ادا نمودید.»»!

برخی از تالیفات آیت الله مکارم شیرازى

  • اسرار عقب ماندگی شرق
  • اعتکاف، عبادت کمل
  • اسلام و آزادی بردگان
  • پیام امام امیر المؤمنین(ع) جلد3، 4، 5
  • ارتباط با ارواح
  • مناسک حج
  • مناسک عمره مفرده
  • حیله‌های شرعی و جاره‌جویی‌های صحیح

آنچه دیگران می خوانند:

گردآورنده: الهام خلیلی خو



+ 9
مخالفم - 11
نظرات : 0
منتشر نشده : 0

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید

تمام حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ و متعلق به سایت تیتربرتر می باشد .
هرگونه کپی و نقل قول از مطالب سايت با ذكر منبع بلامانع است.

طراحی سایت خبری